
سلاممممممممم میدونم دیر شد😁ولی امتحانات مجال نمیدادن بنویسم الان دو پارت پشت سر هم مینویسم
آنچه گذشت: تو کی هستی.....باید با من ازدواج کنی.....مرینت اینجاست.......مرینت زیر بارون قدم میزد.....برات یه سورپرایز عالی دارم........بچه ها چند ساعت میشه رفتن ولی نیومدن الان هم زنگ زدم یه مرد ناشناس جواب داد........داشتم میرفتم بیرون که...... خب بریم ادامه
🍓داشتم میرفتم بیرون که یهو دوباره گوشیم زنگ خورد 🍓الو؟⚫شما خانم اگرست هستین؟🍓 بله ⚫⭐عالی شد⚫خب خانم اگرست آدرین پیش منم اگه میخواین آدرین زنده برگرده باید چند روز صبر کنین و بعد برگشتن آدرین شما نباید بذارین مرینت و ادرین بهم برسن وگرنه جفتشون رو می*ک*شم 🍓چ..چییییییی ⚫بوق بوق 🍓گابریلللللللللللل🦋چیشد امیلی؟ 🍓 اون مرده باز بهم زنگ زد و .....(تمام قضیه رو امیلی به گابریل گفت)🦋ما آدرین رو پیدا میکنیم ولی اینجا یه کار میلنگه این پسره یا مرینت رو دو*ست داره یا یه دختر باهاش هست که آدرین رو دو*ست داره 🍓الان چی میشه؟پسرم باید چندروز اونجا باشه؟🦋زنگ بزن به سابین و ببین مرینت رفته اونجا؟ از زبان سابین: با آنیا رفته بودیم بیرون که امیلی زنگ زد&الو؟🍓الو سلام خوبین؟&ممنون شما خوبین؟🍓ماهم خوبیم میگم مرینت اومده پیش شما؟&نه مگه پیش شما نبود؟🍓 چرا ولی یکم پیش رفتن بیرون با آدرین بعد من نگران شدم گفتم شاید اومده باشن خونه شما الان به خودشون زنگ میزنم &ب.. باشه خداحافظ 🍓 خداحافظ 🍓گابریل انگار اونا مرینت رو هم گرفتن🦋باشه تو آروم باش ما پیداشون میکنیم
.از زبان آدرین:وقتی چشمام رو باز کردم خودم رو تو یه اتاق کوچیک بسته رو صندلی دیدم که در باز شد و یکی اومد داخل⚫تو اینجا چیکار میکنی 😺تو کی هستی ⚫تو اول بگو اینجا چیکار داری😺اومدم دنبال مرینت ⚫کار بدی کردی که صدای در حیاط اومد و بعد اون مرده که سیاه پوشیده بود و نقاب هم داشت رفت بیرون و درو قفل کرد (در اینجا مرینت اومده و حرفاشون و بعد زنگ زدن امیلی)از زبان مرینت:رفتم تو اتاق و از کمد لباس پیدا کردم و با لباس های خیسم عوض کردم که یهو ⚫وقتشه که سوپرایزم رو ببینی و با دستش به یه اتاق اشاره کرد و پوزخند زد رفتم سمت اون اتاق وقتی درو باز کردم چییییییییی😳😳ادرینننننننن😳 از زبان آدرین: یه ساعت از رفتن اون مرد میگذشت که در باز شد و مرینت اومد داخل چون میدونستم اینجاست زیاد تعجب نکردم ولی مرینت خیلی تعجب کرده بود 🐞آدرین تو اینجا 😳 و بعد با سرعت اومد سمتم و شروع کرد به باز کردن طناب ها ⚫بهبه دو کفتر عا**شق چشمم روشن 😏😏😺تو کی هستی؟ با ما چیکار داری؟
⚫من با تو هیچ کاری ندارم از اول با تو هیچ کاری نداشتم خودت پاشدی اومدی اینجا ولی با این خوشگله کار دارم(مرینت رو میگه)😺چیکارش داری؟⚫ببین فسقلی من از این خوشم میاد تو هم بهتره پات رو از گلیمت دراز تر نکنی😺تو کی هستی ⚫دیگ اینا به تو نیومده و دست مرینت رو گرفت و برد بیرون تا خواستم برم بیرون درو قفل کرد هرچقدر زدم به در هیچ صدایی نیومد که شب شد از زبان مرینت: وقتی از اتاق اومدیم بیرون منو برد تو اتاقم و دروقفل کرد و رفت و بعد از چند ساعت برام شام آورد و یه خورده از غذا رو که خوردم بشدت خوابم میومد که فهمیدم تو آرام داروی خواب آور ریخته و کم کم خوابم برد........
الان یه هفته ای میشه که من اینجام سه روز پیش آدرین رو آزاد کرد و نمیدونم الان کجاست و چیکار میکنه و برای اینکه آدرین نیاد دنبال من و پیدام نکنه منو آورد به انگلستان بعد از اون روز هرچقدر برام غذا میاورد من نمیخوردم تو همین فکرا بودم که در باز شد و اومد داخل ⚫فک کنم وقتشه که بدونی من کی هستم🐞چه عجب بعد یه هفته میخوام بدونم با کدوم دیوونه ای هستم که یهو ماسکش رو کشید پایین....
خب برین اسلاید بعد ادامه:
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پیر شدیم پارت بعد رو بزار دیگه😐😒
اردین،
چرا بعدی رو نمیزاری یه ماهه منتظرم
حالا شد ۲ ماه🌙
بعدیییییی😟😟😟😟
پارت سه کجاست؟
عالی
چ: آردین
داستانت عالیه حرف نداره
به داستان منم سربزن
سلام میشه داستان منم بتونی و نظرت رو بگی
😍
عالی بود :-)
ج چ: نمی دونم ಥ‿ಥ
وقت ندارم الان بخونمش
ولی لایک کردم لاومಥ_ಥ
عالی بود پارت بعدی رو بزار لطفا😊