
رها هستم از تهران
رفتم بالا سر مرینت گریه کردم گفتم: تقصیر منه، تو میتونستی راحت فرار کنی اما اومدی کمک من و با یویوت هیولا هارو برای نجات من از بین بردی که اینجوری شد خلاصه ی عالمه گریه کردم کهـ
که بانیکیس از ی پودال اومد و گفت چه بلایی سر مینی باگ اومده؟ مینی نوار بامن بیا. تبدیل شدم و رفتم داخل زمان ها. بانیکیس دستش رو روی ی زمان گذاشت و نشون داده شد
کت نوار و لیدی باگ بودند اما آینده بود. لیدی باگ افتاده بود و کت نوار داشت گریه میکرد. انگار با کما رفتن مرینت لیدی باگ مرده بود. خشمگین شدم و گفتم: بانیکیس، تو باید به من بگی مایورا و هاک ماث کی هستن(هویت) بانیکیس گفت
بانیکیس گفت : هرچیزی زمانی داره الان زوده، اگه زمان به درستی ایجاد نشه، باعث تخریب دنیا میشه. نگاه کردم، من موهام فشن بود و نوک موهام قرمز (موهاش کامل طلایی هست و نوکش قرمز) و لباس قهرمانی اسپورت تنم بود و تازه چوبم هم ارتقا یافته بود. اما لیدی باگ، موهاش بلند شده بود مثل گیسوکمند، نوک موهاش آبی آسمانی بود (موهاش آبی نفتی و نوکش آبی آسمانی) لباس مجلسی زیبا تنش بود و ی شنل خیلی بلند و یویوش هم ارتقا یافته بود و از اینکه مرده بود حسابی بغض کردم.
رفتم پش کت نوار آینده، گفت مینی نوار؟! چه بلایی سر مینی باگ افتاده که عشقم بیهوش شده؟ مینی نوار همه چی رو تعریف کرد. کت نوار داد زد نهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ و گریه کردیم.
بعد چند دقیقه خودمونو جمع و جور کردیم و دنبال راه چاره بودیم. تا اینکه تصمیم گرفتیم زمان رو به عقب ببریم. رفتیم به زمانی که مایورا پیداش شد و هاک ماث به همراه سنتی ماستر ها. بعد دقیقا اون لحظه که داشت هاک ماث لیدی باگ رو خفه میکرد. کت نوار آینده، مینی نوار و کت نوار اون زمان بودیم (شدیم ۳ تا) مینی نوار رفت کمک کت نوار اون زمان و کت نوار آینده هم رفت کمک لیدی باگ.
خلاصه لیدی باگ زنده موند. به کت نوار گفت بزن قدش که کت نوار بقلش کرد. لیدی باگ اونو بغل کرد. بعد ۴ دقیقه از آغوش هم بیرون اومدن. کت گفت : شب بریم اونجایی که نویت های همو فهمیدیم. منم گفتم قبوله.
شب شد. من کفش پاشنه دار هامو پوشیدم که سبز بود. یه لباس سیاه با طرح سبز هم پوشیدم با یه رژ لب قرمز شیک و یه تل سبز و توی دستم یه النگو سیاه گذاشتم، عطر مورد علاقه آدرین رو زدم و رفتم پارکی که نزدیک برج ایفل بود.
ادرین رو دیدم کفش سیاه پوشیده بود با یه لباس قرمز اسپورت، یه گل سیاه هم روی لباسش. همو دیدم و قیافه هامون قیافه مرینت: 😍🤩😮❣️ قیافه آدرین: 😍😍😍💘 نشستیم روی صندلی و...
تمام شد نظرتونو راجب تستم تو نظرات بگید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی کم می نویسی وآدم روگیج میکنی😖😪