9 اسلاید صحیح/غلط توسط: ادرین انتشار: 4 سال پیش 8 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام این پارت دو هست خب بریم برای داستان
و کاری کردن که دوباره خون آشام حاکم دنیای قدرت ها تاریک دوباره به تخت بشینن یاد و خاطره آنها همیشه روی همه جا هست حتی کلی مجسمه در پارک ها و خوناشام ها است و در کاخ ها همیشه عکس مونا را میزنند در تمام عمارت ها و خانه های عکس انا وجود داره گفتم شاید اونا باشن گفتن نه اون فقط یه دختر داشتم که لون دختر هم مرد بعضی میگن مرد بعضی ها میگن زنده است و کمین کرده برای پادشاهی بعضی ها میگن نه اون گزارش از دست داده و نمیدونم که خون آشام بعضی میگن حتی نمیدونه خون آشام چون من خیلی کوچولو بود تا ۴ سالش هم نشده بود ولی بعضی ها میگن اون روزی که پدر و مادرش مردن چهار سالش شده و دقیقا مغازه رشت ترکیده و خوناشام شده و حافظه اش پاک شده و دست انسان دو تا انسان داده شده زنگ خورد رفتیم خونه رفتیم در عصر خونه نرفتیم رفتم سمت جنگل ممنوعه گفتم الان نیروهای پلیس میگردم گفت نگران نباش بیا بریم رفتیم و خون و وارد یک جای شدیم یه محوطه بودی
محوطه بود وارد شدیم یه دفعه یک پرتاب شدیم به بالا وقتی وقتی که رسیدیم کل خونآشام بودند هیچ کاری بهشون نداشتیم میترسیدم بخورم🤣 رفتیم به یه قصر خیلی خوشگل بود وارد شدیم یکی بهمون تعظیم کرد رفتیم داخل بردنمون پیش وزیر وزیر گفت آقای کارلوس باغ دانیال کاری داشتید( دنیل و کارلوس از خاندان سلطنتی) کارلوس کو آقای وزیر ما یه چیزی رو می خواستیم بفهمیم یک دختر است که ما پیداش کردیم و این خون آشام پدر مادرش رون و جینیهستند ما فکر می کنیم که برای خون آشام باشند شما یا اونا رو میشناسید وزیر چشاش گرد شده بود گفت دوباره تکرار کن وان و جینی گفتم بله آقای وزیر شما نمی شناسید گفتن دختر کجاست گفتم اینه گفت ببینم بیا جلوتر رفتم گفت آره خودشه باورم نمیشه بعد نشست و زانو زد داشت از این می کردم گفتم آقای وزیر مطمئنید اشتباه رو نگفتید گفت نه تو شاهزاده هستی شاخ داشتم درمیآوردم من منو شاهزاده بابا بیخیال گفت شما همون شاهزاده گم شده اید دنیل فکش باز مونده بود یعنی تو همون کلارا هستی لوکاس گفت نه بابا حتما تو هم زدید این احتمال نیست که کلا را باشه و زیر گفت نه این همون کلارا چشمای طوسی و با فلش چهار تا نیش داره بتا بالا و دو تا پایین تنها کسی که این سوریه و فقط با فلش میشونو دید کلارا هست کلارا شاهزاده خون آشام ها و فرزند رون و جینی ملکه و پادشاه غیور و همین طور قدرتمند که به خاطر مردمانشان یعنی خون آشام ها جون خودشون رو از دست دادند و ما همیشه به یاد آنها هر سال یک روز جشن به خاطر پیروزی و هفت روز از عذاب به خاطر مرگ آنها و یک روز از غذا به خاطر گم شدن شاهزاده احتمالش کم شد که
گفتم مطمئنی گفت آره الان شاه زاده پیدا شده و ما می توانیم جشن بگیریم اما ممکنه پادشاه قبول نکنه چون فکر میکنه تو باید تخت و تاج به دست بگیریم گفتم چه عیبی داره من شاهزاده و حق منه گفت گفت ما پادشاهی داریم که نه بده نه خوب پس معلوم نیست میخواد چه تصمیم بگیره احتمال زیاد بخواد بکشد و نیروهایش را بفرست اما تو وارث اصلی تاج و تختی فقط نگهبان تاج و تخت وقتی که وارث اصلی پیدا بشه بهترین که فردا به پا بریم و تو رو تاج گذاری کنیم گفتم میشه بیشتر از پدر مادرم بگید گفت پدر مادرت خیلی مرد و زن خوبی بودن اون عشق واقعی داشتم و اونو پادشاه و ملکه بودن را به همه کمک می کردند هیچ وقت که هیچ آدم معمولی جلوشون زانو نزد چون نمی خواستند هیچ وقت نداشتن یک کشاورز خودشو حقیر کنه می گفت هر کس از هر طبقه یک سانه و همه خون آشام هستیم پس هیچ وقت نباید به همدیگه هیچ وقت نمیزاشتم دزدی دزدی کنه اگه دزدارانی گرفتن میبرد شما چندان بلکه بهشون کار می داد و به کاری می کرد که اونا هم آدم خون آشام های خوبی باشند داشت گریه ام می گرفت که پدر و مادر خوبی داشتم گفت یه چیزی هست که باید بهت بدم گفتم چی گفت چیزی که تو را وارث اعلام میکنه که پدر و مادرت با قدرت هاشون ساختن و این تنها چیزیه که تو فقط میتونیم به گردنت بندازی و فقط وارث اصلی که میتونه تحمل کنه و قدرت اون به عنوان جذب میشه تو قدرت تو اینجوری پیدا می کنی شاهزادگان اینطور این پدر و مادرت همیشه دوست داشتم و دلشون میخواست اینو گردنت ببینند یعنی وارث اصلی تاج و تخت خون آشام ها گفتم خوب حالا بهم میدیدش قفل من نمیتونم دستم بگیرم همین جوری هم پدرش خودت گذاشتش فقط خاندان سلطنتی میتونن برش دارن ممکنه حتی دنیل و لوکاس هم به مانتونو گردنش بندازم و فقط وارث میتونن گردنش بندازه بعد ما را به طرف راهنمایی کرده است این دیوار بود دستشو گذاشت و باز شد روی زمین گردنبند بود گفت برش دار بنداز گردنت انداختم خیلی نورانی بود هیچ دردی نداشت گفت کردن تو آره ولی گردنمان کاری میکنه که انگار داره گردنمو ذوب می کنه و ذوب شما واقعا میکنه وارد پوست مو میشه گوشی رو نابود میکنه طوری که هیچ کس نمیتونه بندازه گردنش اگه با این وارد قصر به هیچکس رو داره نیست یک اگه کسی بخواد بهت حمله کنه نابود میشه چون سپر مقاومت کسی که اینو بندازه گردنش
گفت فردا همین جا میبینمتون همه خداحافظی کردیم ولی من نمی دونستم کجا برم کارلوس گفت من کار دارم دنیل تو ای برای خونه خودتون سرخ شده بودم دنیل هم همینطور گفت خوب باشه با لکنت گفت منم قبول کردم و با دنیل رفتم خونشون اول همه جوری نگام میکردن مادر دنیات تا منو دید گفت این گردنبند مال شاهزاده از تو چطوری گردنش انداخته شد این خیلی درد داره امکان داره بتونی یه دونه دختر بندازش کردنت دنیل گفت مادر باید یه رازی رو بهتون بگیم بردیمش توی اتاق دنیل گفت این راز مهم چیه دنیل گفت مادر ما شاهزاده رو پیدا کردیم این شاهزاده وارس اصلی تاج و تخت و فردا میخواند و قصر بریم مامانش زبونش بند اومده بود یعنی این کلارا هست گفتم چرا امروز هرکی میفهمن شاهزادهم میگه کلارا گفت باورم نمیشه کلارا کلارا کیه دنیل میگه اگه بگم عصبانی نمی شه و نمی کشیم میگم نه بگو گفت وقتی که ۴ سال شد وقتی نیشتو در اوردی باید خون می خوردی تا بعد یه هفته نمیری و باید خون هر کسی که دوست داشتی میخوردی پس پس مجبور شدی خونه منو بخوریم کمی و البته دختری که در میاره باید خونه کسی رو که ع.ا.ش.ق.ش.ه و همینطور میخواد باشه.......... ا.ز.دو.ا.ج کند بخوره گفتم چی رو خوردم با تو ا.ز.د.و.ا.ج کنم گفت با اجازه شما کردی قبلاً گفتم خوب قرمز شده بودم مادر دنیل داشت نگام می کرد گفت بالاخره زوج رسیدن به هم ملیکا گفت خوب چرا ازدواج نکردی گفت خانم خونآشامان میدونی هر خون آشام فقط میتونی یک بار ا.ز.د.و.ا.ج کنم من یک بار ا.ز.د.و.ا.ج کردم گفتم خوب خوبه که حداقل اینجوریه گفت یعنی الان تو رازی؟؟؟؟؟ گفتم خوب قرمز شده بود من قرمز شده بود نمیدونستم چی بگم گفتم خوب بله دیگه راهی دیگه دارم پرید بغلم یک شده بودم رنگ سس گوجه گفت حالا شدی همون کلاره خودم ببخشید همون ملیکا گفتم عیب نداره هرچی که دوست داری صدام کن بعد یکم خندیدم مادر دنیل رفت گفت فعلا شما را تنها میزارم گفتم خوب خوش باشید امشب رفتم توی یه اتاق دیگه و خوابیدم شب ساعت ۵:۵۵ بود که کای اومد و گفت نمیای بیرون گفتم چی ما خون آشام ما رسم داریم وقتی که ماه کامل میشه ۵:۵۵ تا ۵:۵۹ به ماه کامل نگاه کنیم چون در این ساعت و در این دقیقه ها پادشاه گرگینه ها که می خواست تمام قلمرو ها را سفت کنه به دست پدر و مادر تو کشته شد و ما به ماه کامل نگاه میکنیم چون بدون یادمون به گرگینه ها میاد
دختر بدون قلب ۲ پارت ۵ رفتم سر پشت بوم یه صدای زوزه اومد همه تعجب کردن آخه گرگینه ها نمی تونستم بیام داخل سرزمین نه زوزه بکشم بعدشم از نگهبانان نمیتونستم رد شن مگه این که روی مرز بکشند کنار آمد جنگ که یه دفعه نگهبان اومد گفت گرگینه ها اعلام جنگ کردند که تمام سرزمین مشهد مشعل ها روشن شدن مشعل های جنگ بودند مشعل هایی که ورود گرگینه ها را اعلام میکرد تمام کسایی که روی این پشت بودن رو بردن به مخفیگاه کلی نگهبان دورمون بود چون هر کسی که اونجا بود یا از درباریان بود یا از خاندان سلطنتی صدای پا امد
. یه مرد از سایه ها اومد بیرون نگهبانان نیز کشیده بودم نیز هاشون به طرف صدای پا بود وقتی مرد اومد بیرون از سایه ها همه نیزه ها نگهبان ها به رو به اون شد اما بعد از چهره دیدن چهره اون همه نیزه ها به پایین اومد بعضی از کسایی که پیشمون بودن تعظیم کردن اما یه دفعه دنیل دسته من گرفت رنگ من با گوجه مو نمی زد دنیل هیچ کاری نکرد من به خاطر این که دستم تو دست دنیل بود هیچی نگفتم یواشکی در نیل داخل گوشم گفت حالا وقتشه
. من میخواستم ورد بخونم که ملکه بشم یه دفعه گفتم ای گردبند پادشاهی در رده بندی که به دست پدر و مادرم ساخته شدی گرد بندی که می تونی هر کس رو پادشاه کنیم و هر کس رو ملکه کنیم من وارث تخت پادشاهی هستم من و ملکه بخون من وارثم گردبند روشن شد رنگ گردنبند زرد خیلی درخشان بود بعضیا چشاشون گرفتن فردی که از سایه آمده بود انگار از چیزی میترسید میخواست بره اما نگهبان و دورش بودن نداشتند یه صدایی بود یه صدا از گردبند گفت پادشاه تو اعلام کن دو سه بار گفت نمی دونستم چی بگم داشت کم نور میشد گفتم من اعلام میکنم پادشاه من دنیل هست یکی از وسط جمع گفت نمیتونی پادشاه دنیل علام کنی گفتم چرا گفت به خاطر این که دنیل یه بار در ۴ سالگی با کلارا وارث اصلی ازدواج کرده نمیدونم تو از کجا اومدی که میتونی وارث باشه گردنبند گفت اسم تو بگو میخواستم بگم جولیکا که دنیل گفت باید اسم خوناشامیتو بگی گفتم اها اشم من کلارا هست
. همه کسایی اونجا بودن دهنشون باز شد از زبان دنیل: یه چیزی دیدم که برق زد بغل دست ادوارد (نگهبان تاج تخت) احساس کردم چاقو برای همین خودمو برای حمله آماده کردم که دفع سریع خودش رسوند به کلارا
ببخشید جای حساس کات کردم خب دوستان نظر به ۸ تا برسه و بازدید به ۱۴ تا بعدی امد
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
عالی
عالی ولی تایپ کن چون اینجوری نمیشه چیز فهمید
همین افرادی هم که داستانت رو می خونن میرن
اگه خواستی داستان منم بخون