سلام دوستان بخدا من روز شب فکر میکنم تا بهترینا رو براتون بنویسم لطفا لطفا نظر گرمتون بیشترین ارزش رو برام ۱۱داره راستی عکس پارت عکس کلارا هست یاهمون جولیکا این پارت یکم کمه ولی پارت بعد رو ۲۱ صفحه میزارم و اون پارت مجموع پارت ۴ و ۵ هست بریم سراغ داستان 👈 راستی اینو تقدیم شیکنش به بهترین دوستم طاها
بله درست حدس زده بودم اون چاقو بود داشت به سمت کلارا پرتش میکرد اما یه زندتن از جنس خاک ساختم (قدرت دنیل کنترول اناسور قدرت کلارا ساعقه)کلارا بعد ده دقیه افتاد تو دستم بیهوش بود بردش سمت اتاقش اما خب ممکن بود امن نباشه با صورتی مانند لبو بردمش گذاشتمش روی تختم که بهوش امد اما زیاد حال نداشت ازش دود میومد و میگفت گرممه کسی تو قصر نبود پنجره ها رو باز کردم باز میگفت گ....ر...م.....م......ه...... لباس روییشو درو وردم اما گرمش بود سعی کردم که خنکش کنم اما باز دود میکرد املی (خواهردنیل ) رو صدا زدم امد و رفتم بیرون از زبان املی' لباس راحت و خنک کردم تن
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)