ب این داستان خوش اومدی😇 در این داستان لاک پشت هایش نینجا 2014 حضور دارند و البته نقش مهمی دارند. که البته اپریل هم هست.
دختری در این جهان بود به اسم هانلی که ذهن اون با تمام دنیا فرق داشت.اون از قدرت خود با خبر نبود.این دختر 11 ساله قدرتی باور نکردنی داشت.بریم برای داستان هانلی.
_سلام ابیگل خوبی؟
_سلام هانلی مرسی تو خوبی؟
_خواهش میکنم،من خوبم ابیگل.
_بریم داخل کلاس الان دیر میکنیم.
_باشه.
این دو نفر وارد کلاس شدند و امتحان علوم را دادند و معلم گفت:«بچه ها همه نمره کامل گرفتند.»
همه بچه هایش کلاس خوشحالی کردند و هانلی گفت:«خانم برای من سوالی پیش اومده،میتونم بپرسم؟.»
_بله بپرس هانلی.
_خانم من مغزم ب طور عجیبی همیشه در حال تخیلات و تصورات خیلی زیاد هست فکر میکنید من دهنم مشکلی دارد؟
_هانلی سوالی که پرسیدی امکان داره غیر ممکن باشه اگه جواب سوالت رو میخوای برو اتاق پزشکی اونجا بهت جواب سوالتو میگن و البته یکی رو همراه خودت ببر.
_چشم.
_کی با هانلی به اتاق پزشکی میره؟(هانلی_ ابیگل; خانم معلم -)
;من.
-باشه با ابیگل برو هانلی.
_بله خانم.مرسی ابیگل.
;خواهش میکنم،من دوست تو هستم.
و این دو نفر بعد از کلاس به اتاق پزشکی رفتند و پزشک هانلی را معاینه کرد و گفت:«هانلی ذهن تو پر از تخیلات مهم ه،باید حواست به مغزت باشه چون تو
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
پارت بعد گی میاد؟
دارم مینویسم،احتمالا هشت نه روز دیگه منتشر شه.
واقعا ببخشید که الان دارم مینویسم بخاطر این مشق و مدرسه نتونستم بنویسم🙏🙏🙏🙏🙀
خیلی خفن بود
مرسی
😍😍😍😍😍
مرسی😻😻😻😻😻😻😻😻😻
سلام لئونارد عزیز
واقعا ازت ممنونم که دنبالم میکنی
منم حتما دنبالت میکنم