ناظررر منتشررررررررررررر😁😐❤💙
Adrian💚 : در طول مسیر اتفاق خاصی نیوفتاد. من و مرینت عقب نشسته بودیم و پدرم صندلی کنار راننده. جوری جلوه کرده بودن که انگار مارو دستگیر کردن.. مرینت ساکت بود و خیلی تو خودش بود؛ منم تمام مدت فقط کلنجار میرفتم که کی همچین کاری کرده؟!🤔 و چرا؟! شاید کسی باشه که با مرینت دشمنی شخصی داره... یا با من... شایدم... نمیدونم... ماشین جلوی اداره پلیس ترمز کرد.. در رو باز کردم و با مرینت پیاده شدیم... از پله ها رفتیم بالا و وارد راهرو اصلی شدیم.. همه بهم احترام گذاشتن و باهام دست دادن... پدرم در حالی که ما رو به سمت اتاق من هدایت میکرد سرفه ای کرد و گفت: تو اتاقت منتظرم بمونید.. بعد باهم کلی حرف داریم.. با هردوتون!😑 / سرم رو به معنی باشه تکون دادم. پدرم ازمون جدا شد و رفت سمت اتاق رئیس پلیس..! بی تفاوت تو راهرو قدم میزدیم تا بالاخره به اتاقم رسیدیم. همونطور که دنبال کلیدش میگشتم با شیطنت گفتم: مری خانم ما چرا انقدر ساکته؟!🤔😏 / پوفی کشید و گفت: من.... من یکم میترسم!😕 / آدرین: از چی؟ / مرینت: امم..خب نمیدونم! حس بدی دارم...😞 / آدرین: نگران نباش.. همه چی درست میشه قول میدم😉 / و بعد بالاخره کلنجار با جیب کتم تموم شد و کلید رو پیدا کردم... توی قفل انداختمش و آروم پیچوندم.. اما در باز نشد..! هرکاری کردم باز نشد... (از زمین و آسمون میباره به خدا😐) مشغول ور رفتن با قفل و کلید بودم که... گرمی دستی رو روی شونه هام حس کردم! این دست رو میشناسم😍
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
58 لایک
ج.چ:از اسمش شناخت و اینکه عالی بود
اینو دیگه واقعا نمیدونم حتما بخاطر اینکه همبازی بچگیش بوده
واقعا عالی بود ذهنم درگیر شده
ججیییغغغغغغغغغ همبازی بچگگییییی
داستانت رو من همش با لبخندی ملیح میخوانم😐
جرمی باید از تو یاد گیره
عالیـــــ جایـــــ کساییــــ که اینــ.. رمانــــ رو نمیخوننـــ خالیـــ..
چ.ج:
نمد ولا خو من از کجا بدونم خودت داری مینویسی😐💔
اسلاید اخر: وااااااااااای مرضیه بدجور فکر منو میخونی دقیقا اینقدر خوشحال شدم که اون سکانس رسیید
من پشمام نریخت داشتم تخمه میشکستم تخمه از دستم افتاد تا ده دقیقه داشتم اون جمله رو میخوندم
واااااااااااااااای دل من بیشتر از تو برای گربه سیاه تنگ شدهههه
پسر مظلومم🥺😂❤
ارههههههه 💞💜💕😭😭😭
عالیـــــــــ😍♥♥♥♥
ج چ:
نمد تنبل شدمااااا😁😁😁😁
تنبل تنبل😐😂
خودتی😁
خودتی😁
با عرض احترام و معذرت خواهی😁
آخه چیزی نرسید به ذهنم😅
عیب نداره😂
عالی بود پارت بعدی رو بزار لطفا آجی جون
ج. چ عاقل جان چون حتما تام دوسش همکارش یه کارش بوده و آدرین و مرینت هم بازی بودن و گابریل این رو به خاطر داشته
مرسی😊❤ چشم😁💖
آفرین آفرین خیلی باهوشی😁😅💜💜
با سلام و عرض ادب😐😂
پارت بعد رو نوشتم خواستی بخون😐😂❤
(تعجب نکنین اینو واسه همتون میدم واس همین اسم نبردم😐😂)