9 اسلاید صحیح/غلط توسط: Elena^^ انتشار: 4 سال پیش 85 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلامـ لاولیــ ها یــ منـ خیلی ممنون میشن این داستان منو دنبال کنید به نظر خودم خیلی خوب شده اگه نظری برای بهتر شدنش دارید حتما و حتما در نظرات بگید اگه داستانمو خونید بهم بگید ک داستانتونو بخونم و دنبال کنم تنکس*ـ^
سلام حتما نظر بدید پلییییزززز ❤💗
هوفف .. از خواب بیدار شدممم .. برم ببینم پایین چی هست ..
لیسا : صبح بخیر مامان ! ..
مامان لیسا : صبح بخیر عزیزم ، لیانا رو بیدار کردی ؟ ..
لیسا : چی؟ مامان؟ تو .. تو حالت خوبه؟
مامان لیسا : البته که خوبم دخترم .. نگاه کن خواهرتم اومد پایین !
.. چییی؟ چییی؟ اینکه لیاناست !زنده هم هست ! ولی این .. این امکان نداره !
لیانا: صبح بخیر لیسا .. چطوری؟ ..
لیسا : تو چطوری زنده ای؟؟؟؟ ..
لیانا : حالت خوبه؟؟ ..
مامان لیسا : خیلی خب دخترا ، گول زدن بسه ، منو باباتون باید بریم بیرون .. شما هم صبحونتونو بخورید ..
از زبان لیسا : با قیافه ی شکاکی سر میز نشستم ..
لیانا: چرا اینطوری نگام میکنی؟؟
لیسا : ساکت شو !تو همونی ! اون روح عجیب ! ..
لیانا : هان؟؟ ..
چاقو رو برداشتم و گفتم : خفه شو ! من ت رو میکشم ! ..
لیانا : خیلی خب لیسا .. از چیزی که فکر میکردم باهوش تری کوچولو ! میخوای خواهرت و نجات بدی؟؟ پس چاقو رو بزار کنار !
لیسا : باید .. باید چیکار کنم؟؟ تو کی هستی؟؟
اون روحه: من سامارام .. روح داخل چاه و فیلم حلقه !!
لیسا: اون فقط ی فیلم بود ! پس چرا واقعی شده؟؟
سامارا : ی نفرین همه چیز و بهم ریخت .. ولی تو میتونی درستش کنی !!
لیسا: باید چیکار کنم ؟!
سامارا : شاخه ی درخت بلوط .. آتیش .. پر کلاغ .. قربانی .. شیکاگو ! و دوباره تکرار کرد : : شاخه ی درخت بلوط .. آتیش .. پر کلاغ .. قربانی .. شیکاگو ! .. و دوباره و دوباره اینو گفت .. هردفعه پشت سر هم اینو تکرار میکرد تا اینکه لیسا از شدت گیجی به کف اتاق افتاد ..
وقتی مامان و بابای لیسا برگشتن دیدن ک روی زمین افتاده !
مامان لیسا یعنی خانومِ (لیندا) : لیسا؟؟؟ دخترم؟؟ تو خوبی؟؟ بابای لیسا آقای(رابرت) : الان دکتر خبر میکنم !!
.. مامان لیسا یعنی خانم(لیندا) داشت گریه میکرد که یهو لیسا به هوش اومد .. خانم(لیندا): لیسا دخترم؟؟خوبی؟؟ لیسا: لیانا..مامان..لیانا! گریه های خانم(لیندا) بدتر شد و گفت: دخترم اون مرده! بعدم پدر و مادر لیسا بغلش کردن..
از زبان لیسا : دیگه نزدیکای شب بود ... رفتم تا اماده بشم ی پیراهن صورتی سیاه خوشگل پوشیدم و ارایش کردم و موهامو اتو کردم و رفتم سوار ماشین بشم که یهو از توی کوچه ی گربه سیاه پرید جلوم و جیغغغغغغغغ کشیدم
یهو بابام گفت = لیسا چیزیییی نیستتت نترسس و با لرز سوار ماشین شدم و رفتم کافه (گرل کلاب) خیلی اونجا خوشگل بود و بچه ها رو دیدم از خوشحالی بغلشون کردم منو رو باز کردیم (شیک . قهوه. و... چشم سرخ شده با سس قرمز؟ ) چیی؟ این دیگه چیه ؟ یهو صدا زدم : گارسوننننن ی لحضه بیاااا
گارسون : بله امری داشتید ؟
لیسا : این چیه دیگه؟ چشم سرخ شده؟
گارسون : خانم اینا چشم واقعی نیستند
لیسا : یعنی چی؟
گارسون : اینا ی نوع ترکیب از بستنی و ژله هستند که با سس توت فرنگی سرو میشن
لیسا : به نظر جالب میاد پس لطفا واسه من چشم سرخ شده بیارید😂
ملیسا : منمم چشم سرخ شده میخوام
اشلی : منم چشم سرخ سرخ شده میخوام
انیتا : منم چشم سرخ شده لطفا
جنیفر: ی چشم سرخ شده لطفا
مارنی : واسه منم ی چشم سرخ شده درست کنید
گارسون : باشه خانم ها
از زبان اشلی : وقتی چشم های سرخ شدمون رو خوردیم کلی خندیدیم و خیلی بهمون خوش گذشت ولی نمیدونم چرا لیسا عجیب غریب رفتار میکرد انگار که ی اتفاق خیلی بد افتاده
گفتم لیسا چه خبرا ؟ لیسا : هیچی خبری نیست اصلا گفتم : باشه خوبه
منتظر بابای لیسا بودیم که بیاد دنبالمون این دیگه چیه؟؟
این .. این ماشین .. این لیموزین مال بابای لیساس؟؟؟
از کی تا حالا انقد پولدار شدن؟؟
یهو یه مرد با کت و شلورا مشکی اومد و در ماشین و باز کرد و گفت : بفرمایید تو خانوم ها .
. مارنی=آممم .. ما شما رو میشناسیم؟
مرده گفت= من استیون یانگ هستم .. راننده ی شخصی شما .. شما خانم لیسا واتسون هستین درسته؟؟
دختر آقای رابرت واتسُون هستید درسته؟
لیسا گیج و منگ میزد ..
لیسا گفت= بله خودمونیم .. ولی از کجا معلوم شما دروغ نمیگید؟
آقای یانگ= میتونید بهمون اعتماد کنید خانم ، بیاید بشینید .. دیدیم لیسا رفت داخل ماشین
گفت : بیاین دخترا فکر کنم این آقا راست میگه ..
سوار ماشین شدیم ک وقتی جلو رو نگاه کردم دیدم یه پسره اونجا نشسته ..
آنیتا تو گوشم گفت : این دیگه کیه ؟!
من(اشلی)= نمیدونم ..
یهو آقای یانگ گفت : بچه ها من برم یه سری خرید برای امشبتون کنم ..
آقای رابرت گفته بود امشب میخواید خونه ی لیسا بخوابید درسته؟
ما باهم: آره!
وقتی آقای رابرت زد بیرون از ماشین پسره یهو برگشت و گفت : خب؟؟
منتظر پارت بعدی باشید لطفا لطفا لطفا نظر بدید بایی👋❤
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
دنبالم می کنم النا جون
داستانت خیلی جالبه
حتما ادامه اش بده😉
منتظر قسمت بعدیم🙂😌✌🏻
ممنان *-*
آجی چرا بعدی نمیاد من دق کردم😭😭😭
دیوانه شدم😭😭😑
بصب ی چن روز دیگه میاد *-*
گفتی داستانت رو بخونم..
خوندم..
خخییللیی خخییللیی خخووبب ببوودد
ممنون*-*
عالی بود تست
سلام بچه ها *-*😻💕
امیدوارم حالتون خعلی خوب باشه کیوتی ها*-*💓
خواستم از همتون بابت انرژی هاتون تشکر کنم واقن میسییی*--*💓💓💓💕💕💕💖💖
و این ک حدود ۵ روز دیگه قسمت بعد میاد ک خیلی خاصه منتظر باشید *-*
حتمااااا🤩
من که خیلی منتظرم 😭
وقتی میام تو تستچی اول به صفحه ی شما نگاه میکنم بعد به بقیه🌈🌈 از بس پیج خاص باحالی داری 😍
ممنون اجی عزیزم😻
ای واعایی چرا نیومده نظرم:/
عالی عالی بود عزیزم:) ولی جای حساس کات کردی😂🥺💜
یاع یاع*-ـ*😂😂
لطفااااا زود زود حتا دو ثانیه بعد این نظر دست به کار شو چون خیلی جای حساسس تموم کردی😭😭😭😭 اها راستی قربون دستات خیلی خوب مینویسی انصافا کف کردم 🌌🤩
مرسی فدات شم :))💕
دو روز پیش ثبت کردم قسمت بعدی رو نمیدونم کی ثبت میشه*-*😕
انشالا که سریع تایید میشه 😉
موفق باشی گلم ❤💟
مرسی گلم*-*
افرین
مرص
داستانت و از اول خوندم واقعا خیلی جذاب بود عالی بود خوشم اومد حرفی ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم
💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍
ممنون عزیزم*-*