6 اسلاید صحیح/غلط توسط: sakarado انتشار: 3 سال پیش 11 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
برفرمایید بخونید
آنچه گذشت : بازنگ تلفن از خواب بلند شدم .......صدای کوبیده شدن در ..... پری ! .. این دختر کوچولو میتونه قوی ترین دختر دنیا باشه .... تو داخل این راه تنها نیستی ..... محکم بعلش کردم ...... منظورت چیه ....... هیچی فقط .......
📄هیچی میگم فقط چیز عجیبی داخلش ننویس 🙄🏎 آهان خوب نگران نباش من کی چیز هی عجیب داخل این برگه ا نوشتم آخه
📄 ام همیشه 😕
🏎 عام حرفی ندارم
📄 چی شده ....
🏎 چی ! چی شده
📄 هیچی فقط از وقتی پری اومده داخل این خونه یکم ......
🏎 چی
📄 هیچی
🏎نه بگو میخوام بشنوم ...حرفت رو بزن
📄 میگم دیگه هیچی
🏎 نه بین دیگه میخواستی یه چیزی بگی نداشتیم ... باید بگی
📄 چیز خواستی نیست ...فقط ...........
🏎 ده بگو دیگه
📄 باشه میگم اگه بزاری 😡
🏎 باشه باشه راحت باش فقط حرفت رو بگو
📄چیر خواستی نیست فقط تو یکم اخلاقت تغیر کرده .. دیگه اون جوری کله شق نیستی
🏎 آهان
📄 خب من دیگه برم * راهم رو کج کردم سمت در خروجی رو در حین راه رفتن کتم رو هم از روی دسته صندلی برداشتم *
🏎 واسا ببینم پپر به من گفتی کله شق ( صدای بسته شدن در ) کللله ششققق خودتیییییی خانم پاتز (با صدایی تقریبا بلند )
🤖 قربان صداتون بلنده خانم پری رو بیدار میکنید
🏎 * دستم رو زدم روی دهنم و کل فضا سکوت شد بعد چند ثانیه با خودم گفتم برم به کار هام برسم .. اون اتاق تمرین نیاز به تغیر داره
🏎 *رفتم سمت اتاق تمرین و شوع کردم به انجام چند تا تغی داخل سیستم نرم افزاری یک مکه گذشت و دیگه کارم با سیستم نرم افزار تموم شد رفتم سراغ کار های فنی که باقی مونده بود ..درسته خیلی از کار هارو انجام دادیم ولی هنوز یه چند تا کار فنی دیگه مونده مثل سیم کشی ها و وصل کردن روی های صفحه های متحرک و کلی کار دیگه که از هر کدوم یه کم مونده .......
{یک ساعت بعد }
🏎 خب این کار ها دیگه تموم شد برم یکم استراحت کنم
🤖 خسته نباشید رییس کار ها تموم شد
🏎 اره تموم شد دیگه کاری نداره ... واه چقدر خسته شدم ... کار ها نسبت به دو سه روز گذشته خیلی کم تر بود ولی اون موقع انقدر خسته نشدم ... وای
🤖 خب قربان در سه روز گذشته خانم پری هم کنارت.ن بود و کمک میکرد و الان نه
🏎 آره راست میگی واقعا .....راستی گفتی پری ببینم پری بیدار نشده ؟
🤖 بیدار شدن ولی هنوز داخل رختخواب هستن
🏎 آهان باشه پس من میرم پیش پری
🦸🏻♀️ * وای یه احساس خیلی خوب دارم انگار مدت ها بوده که این احساس رو نداشتم ..خیلی احساس خوبه .. اصلا دیگه احساس تنهایی نمیکنم خیلی . ... خیلی خوشحالم .. با این که شرایطم به آدم های خوشحال نمی خوره *
🤖خانم پری آقای استارک داره میاد به سمت اتاق گفتم شاید لازم باشه بدونین
🦸🏻♀️ اوه خیلی ممنونم جارویس که گفتی
🤖خواهش میکنم خانم
🦸🏻♀️* دراتاق باز شد و تونی اومد داخل اتاق ...اصلا نمیدونم باید چی صداش کنم .. تونی که نمیشه ..آقای استارک؟! ... نه خیلی بده ... بزار ببینم خودش چی میگه *
🏎 *اومدم داخل اتاق یکم عجیب داشتنگاه میکرد انگار داشت میرفت داخل فکر که بهو از فکر در اومد * خود ببینم دختر کوچولوی ما در چه حاله ... بخشید اصلا حواسم نبود که در بزنم معمولا کسی اینجا نیست منم ... خوب
🦸🏻♀️ خوب بقیه حرفت رو گرفتم لازم نیست ادامه بدی
🏎 * چرب زبون فینگلی .. امروز چرا همه به من تیکه میندازن آخه * خوب باشه 😒...... بگذریم
🦸🏻♀️ خوب ببینم چیزی شده .. نمیخوای بیای داخل وسط در وایسادی 😜
( با این شرایط که داره پیش میره باید بگم تونی تیکه انداختن رو از پری یاد گرفته 🤣🤣)
🏎 بچه پر رو * از چهار چوب در اومدم بیرون و در و بستم * میدونی واقعا می گم خیلی رو داری
🦸🏻♀️ خوب راست میگی 😔 یکم زیاده روی کردم
🏎 چی میگی ببینم حرفم ناراحتت کرد ؟ منظور نداشتم فقط باید بگم ... خودم هم همینطور با همه حرف میزنم و تاحالا نمیدونستم که بقیه از من چی میبینن ... یکم برام عجیب بود
🦸🏻♀️ *تک خنده ای زدم و گفتم * پس الان یه جورایی تو اخلاق خودت رو نمیتونی تحمل کنی ؟
🏎 اره یه جورایی 🤭
🦸🏻♀️ ببینم دوستات زیادن 🥺
🏎 نه خوب در واقع نمیدونم که چه کسانی رو میتونم دوست ختاب کنم ولی فکر کنم دو نفر هستن
🦸🏻♀️ اون دو نفر کیا ان؟!
🏎 یکی هپی عه ......هپی رو که میشناسی .. همون راننده تپله که................
🦸🏻♀️ که همیشه از تو جا میمونه و محافظت عه اره ....همونی که گفتی وقتی اینجا نیستس مراقب من باشه
🏎 آره دقیقا ...و یکی دیگه هم {رودی} عه (رودی روتسز (اگه اشتباه ننوشته باشم ) دوست صمیمی تونی و ماشین جنگی )
🦸🏻♀️ سروان رودی روتسز ؟! اره ؟!
🏎 اره!!!!!..... ببینم از کجا رودی رو میشناسی ها
🦸🏻♀️ از مامان و بابام اسمش رو شنیده بودم .... نمی دونم کیه ... فقط اسمش رو شنیده بودم
🏎 واقعا ...این یعنی رودی پدر و مادرت رو میشناخته شاید بدونه چه اتفاقی براشون افتاده
🦸🏻♀️ منظورت چیه ... منظورت از چه اتفاقی افتاده چیه ؟؟!!
🏎 مگه نگفتی که چند روز قبل از اینکه تو رو بدزدن به خونتون سنگ پرت کردن با نامه و تحدید که خانوادت ترسیده بودن .. مگه نه
🦸🏻♀️ اره .... خب چطور میشه فهمید ... اصلا تو از کجا میدونی
🏎 ذهنت رو به کار بنداز پری !! .. به خونه تون نامه می زنن و مادر و پدرت میترسن ... تو رو میدوزدن و پدر و مادر و برادرت میمیرن .. اینا اتفاقی نیست .. اگه رودی با پدر مادرت آشنا بوده پس اونا یه ربطی به ارتش داشتن و ما میتونیم از اونجا بهمیم که کار کی بوده ............
این پارت هم تموم شد ممنون از اینکه تا اینجا اومدی 🤍💚🤎💙💜💛❤🧡💕😁
یه لطف اون قلب تو خالی رو قرمز کن
ممنونم
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
بعدییییییییییی
تازه نوشتنش رو تموم کردم داره منتشر میشه