لایک بعدی ۴ تا
ادرین: اونا رفتن و مامانم اومد گفت: چه کار کردی ادرین زشته ادرین: مامان چیزی زشت نیست مگه ندیدی داشت منو می خورد املی: نکه تو ساکت موندی ادرین: مامان داشت منو میخورد با حرفاش منم چیزی نمیگفتم
گابریل: املی من کار دارم باید انجامش بدم املی: باشه برو ولی من برای ادرین نگرانم گابریل: املی عزیزم نمیخاد نگران باشی ادرین بزرگ شده «شب شد» ادرین: شب بود داشتم بازی ویدیو ای میکردم که مامانم اومد املی: ادرین جان مگه توی مدرسه دختر وجود نداره ادرین: اره خو منظورت چیه مامان املی: باید به دخترای مدرسه نگاه کن ببین کی بیشتر خوبه چشمات را باز کن وقتی مامانم اینو گفت خیلی توی فکر فرو رفتم املی: به حرفم توجه کن شب بخیر «فردا»
با لوکا با ماشین مان به سمت مدرسه رفتیم من هنوز توی فکر حرف مامانم بودم لوکا: چقدر تو فکری چی شده ادرین: هیچی نیست ولش کن رسیدیم ازبان مرینت: من توی مدرسه داشتم با الیا حرف میزدم که دیدم جولیکا امد و گفت ادرین و لوکا امدن و اومد نشست لوکا: سلام بچه ها چه خبر چه تورید ادرین: سلام مرینت: سلام لوکا سلام ادرین لیلا: سلام خوبید ادرین جان شما چه تورید. وقتی لیلا اینو گفت یکم ازش سرد شدم
دیدم لوکا بهم نزدیک شد و ارام گفت میدونم که دیروز زود تر رفتی و زود تر امدی که منو نمیبین از دستت ناراحتم اینو تاتفی میکنم بعد رفت سر میز ادرین و گقت ببین منو با لایلا گرم نگیر یجوریه مرینت: بلند شدم و رفتم سر میز ادرین و لوکا به لوکا گفتم میشه یک لحظه بیای بیرون لوکا: باشه چرا که نه. خوب چی شده مرینت: ببخشید ناراحتت کردم ولی من نمیخام باتو باشم دیدم که بهم نزدیک میشی لطفا دور منو خط بکش و میره مرینت: و امدم سره جام نشستم
دلم برای بابام خیلی تنگ شده الیا: چیشده دختر
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی جالب و خیلی خوب بود
مرسی
عالیییی بود
رفت توی لیست
ممنون گلم
عالی بود
ممنون گلم من یک تازه واردم