عشق فراموش 💔p.11.

انچه گذشت درحال گریه کردن بودم که یهو دیدم قلب ات دوباره داره میزنه 💚خدایااااا مرسیییی😅🤲🏻🤲🏻🤍قلب ات دوباره دارهههه میزنه 🤩🤩🤩خدایا شکرتتتتتت .(داستان اصلی تازه از این جا شروع میشه )🤪

💚اینقدر خوشحال بودم که نمیتونستم توصیفش کنم .🤎واقعا ایشون به طور معجزه‌آسایی خوب شدن احتمال خوب شدنشون زیر ۲۰ درصد بود .واقعا همه ی اینا معجزه بود!😃💚خیلی ممنونم خیلی ممنون 🤍خیلی ممنون ‌.

💚تموم اون مدتی که دکتر داشت صحبت میکرد داشتم به ات فکر میکردم به اینکه بعدش میتونیم یه زندگیه اروم قشنگ با هم داشته باشیم.از دکتر پرسیدم که میتونم ات رو ببینم که گفت اره منم با خوشحالی رفتم که ات رو ببینم .دیدم جونگ سوک هم داره میاد جلو شو گرفتم و گفتم 💚کجا با این عجله ؟🤨🤍میخوام ات رو ببینم 😒💚یادت نی که دکتر گفته حافظش برگشته ؟ اون دیگه تو رو دوست نداره 😏🤍اما من دوستش دارم و این مهمه 💚داداش اینگار تو حرف تو کلت نمیره تو نمیای تو نمیخوام حال ات بد بشه .🤍😤باشه . 💚رفتم تو که دیدم ........

بقیه تو نتیجه