
اینم پارت ۷ شاید پارت ۸ کمی غمگین باشه
مرینت:هرییییییییی😠هری:بله باز چی شده🙄مرینت:اگراست اینجا چیکار میکرد 😠🤨هری:چیز...چیز....اممم...امم... یعنی اومده بود که....مزینت:اومده بود چی؟هری:اومده بود....ازم..ازم... اومد یکم چایی بخوریم🙂مرینت :اصلا دروغگوی خوبی نیستی😠هری:چرا اینقدر عصبی هستی؟ مرینت:😶😶😶من میرم بخوابم😶هری:بااااشه🧐 هری:خیلی مشکوکه🧐 اون که عاشق اون کلاس بود پس چی شد🤨🤔
وقتی مرینت به کلاس گیتار رفت👈🏻(مرینت ×معلم₩جک@)₩مرینت لطفا چیزی که جلسه قبل تمرین کردیم رو بزن×بله خانم🙂و زدم و همه تشویقم کردن🤭@واقعا ببخشید توی ترافیک بود ×امروز هیچ ترافیکی نبود😐@بایه تکشاخ تصادف کردن😐×₩😐😐😐(بچه ها وقتی از دو علامت استفاده میکنم یعنی دو نفر هم زمان با هم یه کار رو انجام دادن)@یعنی ...یعنی😶₩نیاز به توضیح نیست جک بیا بشین😊@آخیش😪حصاب اون دختر چاپلوس رو میرسم(مرینت)×ببخشید من یه اهنگ جدید آماده کردم🙂😊₩آه این عالیه لطفا برامون بزن😃×بله🙂و زدم و بازم همه تشویقم کردن🤭 به جز اون پسره جک😑@الان بهترین فرصته که تلافی کنم😈ببخشید ولی اون اهنگ منه و اون ازم دزدیده😠
₩مرینت جک راست میگه؟😠×چییی😨من این رو خودم نوشتم 😨@دروغ میگه اون از من دزدیده😟😠₩مرینت تو برای یه هفته معلق میشی😠(یعنی اخراج میشی )مرینت:با عصبانیت از اون کلاس اومدم بیرون😠 من دیگه هیچ وقت به این کلاس بر نمیگردم😠هرگززززززز 😠و با ماشین رفتم خونه😠اینقدر عصبی بودم که بدون هیچ حرف زدن گیتار رو کوبیدم به زمین😠🙄و به هری گفتم من از اون کلاس متنفرم😠که یه دفعه ادرین رو دیدم و دلم میخواست همون موقع کله دوتاشون رو جر بدم🤭😠 ولی خودم رو کنترل کردم و رفتم توی اتاقم و در رو محکم کوبیدم😑مرینت:بقیش رو برو پارت قبل بخون😠رینا:درست با طرفدارای من صحبت کن😠مرینت:نموخام😠رینا: خب پس من کراک رو خاکستر میکنم😊مرینت:رینااااااا😠😠😠😠رینا:کوفت😑
هری:وقتی ادرین رفت جرعت نکردم برم پیش مرینت😶برای همین روی کاناپه نشستم و کتاب خوندم🙂بعد از چند ساعت مرینت اومد و گفت داری چی میخونی؟€کتاب😐×آها کتاب چگونه از اهمقی خود بکاهیم 😏€😑😑😑مرینت:رفتم و یه قهوه واسه خودم ریختم 😌که هری گفت نمیتونستی واسه من هم بیاری😑مرینت:نچ😗این همه خدمتکار داری به اونا بگو😗هری:کارلوس لطفا برای من یه قهوه بیار🙂کارلوس:ببخشید ولی کار من این نیست باید به سوفی بگید😐هری:سوفی لطفا برای من یه قهوه بیار 😐سوفی:چشم قربان😇هری:و برام یه قهوه اورد بلاخره 🙄
مرینت:هری پدر و مادرت کجان؟هری:من وقتی ۱۰ سالم بود پدر و مادرم رو ازدست دادم🙁مرینت:من واقعا متاسفم 😓هری:نه هیچ اشکالی نداره😅تغریبا باش کنار اومدم 😅ولی من وقتی10سالم بود تنها نبودن من پیش پدر بزرگم رفتم اون به من کمک کرد که توی14سالگی اولین شرکت خودم رو راه بندازم😁مرینت:تو واقعا انسان موفقی هستی😊البته گر یکم از همگی خودت کم کنی😁هری:مرسی واقعا😐مرینت:خواهش میکنم 🙂خب حالا یونیفرمت رو بپوش باید بریم 😐هری:کجا😐مرینت:دزدیدن ساعت ها😏هری:باشه😈
درون موزه👈🏻هری مواظب باش اینقدر سوتی ندی😠هفت بار به خواطر بی توجهی های تو شکست خوردم😠اگر این دفعه شکست بخورم کاری میکنم 😠جنازه رو پیدا نکنن😠€باشه بابا مگه قراره چیکار کنم😏...وای اون نقاشی رو چقدر خوشگله🤩×دست نزززززن😠اینا همشون سیستم امنیتی دارن 😠€ای بابا یه بار خواستم یه کاری کنم🙄×یه باررررر😠توی اون هفت ماموریت هم یه بار بود😠هری مسخره بازی در نیار😠€باشه ...اممم... بانو این همون ساعتی نیست که دنبالشیم🤨×چرا🤩خودشه🤩 کراک لطفا سیستم امنیتی رو خاموش کن😊+باشه مری خاموش کردم حالا میتونی ورش داری€ممنون کراک😊×گوشمو کر کردی😠+😂😂😂😂×شما دوتا لنگ همین🤦🏻♀️
€خب دیگه بانو لطفا ساعت رو بردار 😅×چرا تو بر نمیداری🤨€خب..خب.. تو ماهر تری😶×ببین با کیا اومدیم دزدی🤦🏻♀️خودم برش میدارم😠مرینت:برش داشتم و داشتیم می رفتیم که هری گفت تو چرا همیشه زنگ خطر رو روشن میکنی😑مرینت:بیخیال یه دزد بدون پلیسی که دنبالشه که دزد نیست 😁هری:خودت و افکارت😑😑×زود باش من زنگ خطر رو میزنم و میریم€باشه😑×وای یادم رفت باید برم علامت ایکس رو بزارم😁زود میام🙂€باشه×خب بریم😁مرینت:این رو گفتم که یه دفعه کت نوار اومد 😑😑€ من که گفتم😑×حالا وقت این چیزا نیست😠دلم تنگ شده بود واسه یه مبارزه😏& من هم همین طور بانوی شب😏×بگو خانم ایکس دهنت عادت کنه😠
&بانو باور کن شغل های دیگه ای بجز دزدی وجود داره😟×€نه ممنون از همین شغل لذت میبریم😠(و بعدش حمله)وای این دفعه کت نوار خودش تسلیم شد🤨×هری زود باش باید بریم😠€بله بانو ولی قبلش من اون تابلو رو میخوام🤩×هریییییی😠€ای بابا🙄&اندرسون حواست باشه من چند تا عکس از دزدی هات دارم که توی چوب.. کو... €دنبال این میگردی😏(چوب دستی کت نوار)×هری بس کن باید بریم €باشه😏هری:و رفتیم وای فردا شنبه ست😱باید بانو رو به بهانه ای بفرستم بیرون🤔آها فهمیدم
(این داستان ادامه دارد ) نظر یادت نره❤
نظر موخام 🥺❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
🤣🤣🤣
بچه ها من امتحاناتم یه چند وقته شروع شده به خواطر همین شاید پارت هارو دیدم به دیر بزارم😭
مثل همیشه بینظیر بعدی رو زود بزار
ممنون😊
از همهی شما به خواطر اینکه داستانم رو دنبال میکنید ممنونم😊❤🙏🏻
عالی ترین اگر داستانت طرفدار زیاد داره چون هیجانی و سریع میزاری عالی
عالی بود منتظر پارت بعدم 😘
خیلیییی عالییییییی مینویسی لطفا اداتمه بده
بچه ها یکی از دوستان سوال کرد اشکال نداره یه داستان بنویسم البته گفت که با مال من فرق داره و فقط ۳ چیزش شبیه عزیزم اگر میشه نه اخه اساس داستان کلا روی همین سه چیزه ممنون میشم ننویسی امیدوارم درک کنی ممنون🙏🏻
بچه ها پارت ۸ هوا هوای گریس😐
عالیه
عالی بود فقط یه مشکل داشتی😁😁😁😁
اینکه اگه چوب دستی کت پیش مری و هری بمونه همچی خراب میشه . چرا ؟ چون نمیدونم کدوم قسمت بود فک کنم قسمت آخر فصل ۲ بود که چوب دستی هاگ ماث دست لیدی موند اما وقتی که هاگ ماث یه جای دیگه عادی شد.....عصاش(شمشیرش) محو شد و رف پیش خود هاگ ماث😐 پس کتم وقتی عادی باشه میاد دستش گرفتن چوب دستی بی فایدس........ و اینکه نمیشه یه بارم کت ببره😬 چون به نظرم با اینکه از داستانت خیلی خوشم میاد...کت نوارو کمی قدرتش دست کم گرفته شده ...... چون کت اینجا قدرت کوامی رو داره اما مرینت نداره.... پس حتی یه بارم شده باشه کت باید ازش ببره ....اینطوری یکم عجیب میشه...یکم که نه خیلی
.😁😁😁😁 ولی عالیه ادامش بده تا قسمتای زیاد......ممنون😘😍😘😍
راس میگیا 🤔 شاید بهتره قدرتش رو افزایش بدم🤔