home 🏡 of love 💕-3

سلام ، نیها. مرحبا. ناماسته، و خلاصه سلام👋😂 خوبین؟ چه خبر؟ میگم موافقین یه کلوپ/کمپانی((نمیدونم هر چی میخواین اسمشو بزارین)) راه بندازیم؟ من الان کمپانی های خوانندگی و به قول خودشون آیدل شدن رو زیاد می بینم ولی کمپانی میراکلسی نداریم🥺 میاین باهم یکی بسازیم؟؟

😸😸 خب دیگه بسه نویسنده زر مفت زیاد میزنه من اومدم! 🙀🙀🙀🙀 فراررررررررر ««اول می خوام یه نکته ظریف رو توضیح بدم اون سبز رو می بینین کوچیکه گوشه ی بالا سمت راست عکس؟؟ اون یه ابر قهرمانه که اسلاید بعد راجبش توضیح میدم»»

نام ابر قهرمانی: فانوس سبز//نام واقعی: هال جوردن// اینا در واقع یه ارتشن که هر کدومشون یه گوشه از این جهان بزرگن و قدرتشون رو از یه حلقه ی سبزی که می پوشن میگیرن (( که طبق تئوری من ممکنه یه معجزه گر باشه)) این عبارت رو میگه((در روشن‌ترین روز، در تاریک‌ترین شب؛ هیچ شرارتی از چشم من پنهان نخواهد بود. بگذارید کسانی که قدرت شرارت را می‌پرستند، از نیروی من آگاه شوند: روشنایی گرین لنترن!)) و بعد این لباسه تنش میشه((انگاری درست با یه معجزه گر تبدیل میشه)) اگر مایلید یه تست راجب توضیح این بسازم عبارت «گرین لنترن را در بخش نظرات ارسال کنید با تشکر»

و قدرتش هم اینه که میتونه با این انگشتره هر اجنگ وجنگی که بهش فک می کنه بسازه /تو فضا نفس بکشه/پرواز کنه/ و قدرت فیزیکیش هم افزایش میده/ولی وقتی حلقه رو در بیاره قدرتش هم از بین میره)) گربه: انقدر زر نزن فرار کننن🙀🙀🙀 میووووو ال فرااارررر))«« به دلیل گرخیدن و فرار کردن گربه من این تیکه جنگ راوی میشم😂»»

راوی: و وقتی همه پراکنده میشن مرینت و نینو و آدرین میروند یک گوشه و تبدیل می شوند…(بعدا قضیه تبدیل شدن نینو رو توضیح میدم) لیدی باگ: خدای من این دیگه چه جونوریه!!! کت: این شدو ماث هر روز داره قوی تر میشه! کاراپیس: آره ! و این هیولا ممکنه به مردم صدمه بزنه.. لیدی باگ: کت! هیولا رو بکشون بیرون از منطقه مسکونی! کاراپیس! ازمردم محافظت کن! منم فکر می کنم ببینم چجوری میشه حریف این گودزیلا شد… کاراپیس: باشه! کت: ای به چشم بانوی من!

لیدی باگ: لاکی چارمم!! هاا؟؟! یه فانوس؟؟؟ من با این چیکار کنم آخه؟؟ اصلا چرا انقدر بزرگه؟؟((شما یه فانوس اندازه قد یه آدم تصور کنین از این فانوس قدیمیا)) واستا ببینم… اون چیه«فانوس سبز رو میگه همون ابر قهرمانه» اون…. یه آدمه؟؟؟ « برقراری تماس با کت»📞📞 الو کت! میگم تو اون آدم با یه لباس سبز رو می بینی؟؟ کت: آره! میبینمش.. ظاهرا اون یه ابر قهرمانه…. داره با این گودزیلا میجنگه لیدی باگ: چه زودم براش اسم انتخاب کردی! کت:خب چیه منو یاد اون کارتون بچه گیام میندازه ! لیدی باگ: خیل خب وراجی بسه برو کارتو انجام بده از کار اون مرد عجیب سبز هم سر در بیار

کت: هرچی تو بگی بانوی من 🙃 «پایان تماس» لیدی: گربه ی احمق از آخر دست از این کاراش بر نمی داره … (( من: آی گربه! کجایی انقدر ترسو نباش من حوصلم سر رفت از راوی بودن😐 کسی این گربه رو ندیده؟؟ معلوم نیس کدوم قبرس.تونی رفته خب بگزریم هر کی پیداش کرد بیاد تحویلش بده مژدگانی بگیره… فعلا بریم پیش کاراپیس..))

خب کاراپیس داره مردم رو میبره یه جای امن (پوففف بوممممم) «صدای انفجار» کاراپیس: بیا اینجا دختر کوچولو … آفرین… کسی جا نمونده؟؟…. «یه چیزی یادش میاد» 😱😱 آلیاااا…..((و وی به طرف ع.ش.قش میشتابد…«همون میدوه بره آلیا رو نجات بده»

و چیزی که اتفاق میوفته….. بدون شرح….

کاراپیس:مم..ممن اومدم تو رو ببرم یه جای امن.. آلیا:ها..ها..درسته…ممنون! ((😹😹😹😹وایی خداااا من:تو گربه ی گور به گور شده کجا بودی؟؟؟ گربه:رفته بودم آرایشگاه گربه ها😹اصلا به تو چه…من: و گربه ی نینو در اثر انفجار خدا بیامرز شد… گربه:🙀🙀 نه نه غلط کردم بابا جان خو ترسیده بودم… من:آخرین بارت باشه…)