4 اسلاید صحیح/غلط توسط: کیپاپر انتشار: 3 سال پیش 232 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
من آمدم باز :|
به سمت کمپانی حرکت کردم...یعنی از این بهتر نمیشد؟:/آخه ۶نفر دیگه هم بودن حالا عدم باید همین تهوینگ بایست میشد:|..البته بهش حق میدم خیلی جذابه..رسیدم کمپانی...از زبون مین هو!:«از ا/ت جدا شدمو رفتم خونه خیلی خسته بودم کیفمو پرت کردم کنار تختو پهن شدم روی تخت آخیییش..چشمامو بستم..اصلا به اینکاری که دارم میکنم زیاد راضی نیستم!..ولی اگرم نکنم..اصلا ولش کن به من چه...من دارم کاری که بهم سپردنش رو انجام میدم همین:/..(بچم خود درگیره از شدت افسردگی:|💔)
گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم بابام بود جواب دادم ×الو سلام پدر... _سلام کیون سوک!برگشتی خونه؟چی شد؟تونستی؟...×هزار بار بهتون گفتم منو با اسم رسمی صدا نکنید اسمه کوچیکمو بگید...بگید کیون:|..آره اومدم..مگه میشه کاری از من بخواینو نتونم درست انجامش بدم یا خرابش کنم 😏..._باشه حالا:| کیون...(از خوشحالی خندید)..حقا که به من رفتی..×به شماکه نه به مادرم دیگه😅..._حالا هرچی تایکمی به روت میخندم پرو نشو...(در زدن)..ام باید برم غروب اومدم برام تعریف کن چیشد..×اوکی..._بای(قطع کرد)..اهم ام..بفرمایید..از زبون ا/ت...وارد کمپانی شدم هنوز مغزم درگیر این بود که اگر جولیا بفهمه من با تهوینگ رابطه دارم چی میشه؟...قهر میکنه؟ دعوا میکنه؟..نه شاید..اه اصلا ولش کن..رسیدم جلو در اتاق دکتر در زدم_بفرمایید درو باز کردمو رفتم تو درو بستم +سلام دکتر بعد رفتم رو پوشمو پوشیدمو کیفمو آویزون کردم روی چوب رختی و کارتمو انداختم گردنم اومدم نشستم روبروی دکتر _سلام کی بهت گفت بشینی:/ ((ذهن ا/ت :ای بابا باز شروع شد😐💔))بلند شو ببینم+چشم بعد بلند شدم _خب حالا باهام بیا بعد درو باز کردو رفت بیرون اتاق منم باهاش رفتم باهم رفتیم تو اتاق درمان دیدم ۲نفر روی تختای اونجا هستن دکتر رو کرد بهم و گفت _خب حالا دیروز اگر چیزی از تزریق سُرم و دارو به سرم یاد گرفتی برو کنار تخت ۲به سرم اون دارویی که روی میزه رو بزن منکه چشمم آب نمیخوره چیزی یاد گرفته باشی 😒..بعد رفت سر تخت ۱و داشت ازش حالشو میپرسید 😐رفتم کنار تخت۲ یکی از کارمندای کمپانی بود چند باری توی راه رو دیده بودمش بهش سلام کردمو دارو رو روی میزی که کنار تخت بود برداشتم درحال تزریق کردن به سرم بودم که دکتر اومدو داشت نگاه میکرد و سرشو به نشونه متاسفم تکون دادو گفت... واقعاً که..این چه وضعشه:/..دستتو بگیر بالا...نه اون نه 😐...با اونیکی دستت سُرم رو نگه دار اه تو چقدر خنگی...((۳ساعت بعد))..بلاخره تایم استراحتم شد اخیش...رفتم تو اون اتاقه که اون دفعه تهوینگ توش بود نگاه کردم عه نبود فکنم امروز نیومده :/...رفتم طبقه پایین که برم یه چیزی بخورم تو اون سالنه....داشتم میرفتم سمت سالن که صدای تهوینگ از یه اتاق به گوشم خورد نگاه کردم دیدم در اتاقه بازه تهوینگ نشسته روی کی از اون صندلی هایی که تو اتاقه بود نشسته و داره به اونی که دولا شده و پای تهوینگ رو نگاه میکنه میگه تقصیر تو بود 😐💔..صدای ۱نفر دیگه هم اومد که داشت میگفت خب خودت بلند شدی 😐💔 تقصیر این بچه چیه ♠:من بچه نیستمم:|..تهوینگ که داشت اینور اونور رو نگاه میکردو به سرش دست میکشید یهو منو دیدو گفت:«عه ا/ت اومدی؟..بیا اینجا یه دقیقه»سرمم به نشونه باشه تکون دادمو حرکت کردم به سمت اتاق.. ۲نفری که اونجا بودن باهم:ا/تتتتت😐😐..»تهوینگ:«آره ا/ت خب چیه؟😐»اومدم تو اتاق نگاه کردم دیدم اون دوتا جیمین و کوک بودن..دولا شدمو سلام کردم اونا هم سلام کردن ا/ت:«سلام تهوینگ چیشده؟»تهوینگ:«سلام این دوتا میخواستن منو بکشونن که یکمی باهاشون برقصم منم داشتم مقاومت میکردم:|..کوک پامو لغت کرد پام یکمی درد گرفته باندشم باز شده:/..»کوک:«دروغ میگه:|»
تهوینگ:«بلندمیشما:|»کوک:«باشع..راست میگه😐💔»خندم گرفته بود از کاراشون..نشستم رو زمین جلوی تهوینگ و گفتم:«
راستشوبگو:|..رقصیدی؟:|..»تهوینگ:«..ام..امم نه:/»جیمین و کوک خندشون گرفته بود رو شونو انوری کردن و داشتن میخندیدن تهوینگ یه نگاه پر معنایی بهشون کرد بعدش منو نگاه کرد ا/ت:«راستشو بگو دیگه:|..»تهوینگ:«اه..باشه..آره رقصیدم ولی این دوتا دقیقا همین دوتا که دارن میخندنو خودشونو زدن به اون راه»بعد به انگشتش اون دوتا رو نشون دادوگفت:«جناب پارک جیمین و جئون کوک این دوتا منو گول زدن»یهو اون دوتا روشون رو طرف ماکردنوگفتن:«کی؟..ما؟..نه نه ا/..یهو تهوینگ بهشون نگاه کرد خندم گرفت..امم خانم ا/ت ما هیچ کاری باهاش نکردیم خودش زود تسلیم شد..تهوینگ:بلند میشما یهو اون دوتا از اتاق در رفتن بیرون ا/ت:«ولشون کن از دست شما ها 😐😂...کدوم پات بود..»
تهوینگ:«این..»بعد پاشو زد بالا باندش باز شده بود همین طور که داشتم باند رو میببستم گفتم:«مگه دکتر نگفته بود تا ۱هفته رقص تعطیل:/..تا آخر هفته ۳روز مونده..این ۳روز رو هم تاقت بیار بعد دیگه میتونی با خیال راحت برقصی:|..تهوینگ:«اوکی»گفتم:«درزمن لطفاً دیگه زود گول نخور :|»تهوینگ:«چشم خانم دکتر:)»باندو بستم اومدم بلند شم که سرم گیج رفتو افتادم زمین..تهوینگ سریع از جاش بلند شدو اومد کنارم چیشد ا/ت حالت خوبه؟بعد دستمو گرفت...ا/ت:«آ..آره خوبم یه سرگیجه قدیمیه چیزی نیس بعضی موقع ها میاد سراغم بعد یه خنده فیک کردمو گفتم:«یه چیز شیرین داری؟»بعد اونیکی دستمو گذاشتم رو سرم تهوینگ:«ا..لان میگم از رستوران اینجا اون دوتا بگیرن»..سرشو طرف در کرد گفت:«از اون پشت بیاین بیرون ببینم:/»جیمین از کجا فهمیدی عه..خانم ا/ت..»اومدن تو اتاق کنار تهوینگ وایسادن تهوینگ:«کوک بدو برو یه چیز شیرین برای ا/ت بگیر بیار بدو»کوک:«اوکی»بعد دویید رفت جیمین:«حالتون خوبه؟»ا/ت:«ب..بله..»موهام اومده بود تو صورتم تهوینگ داشت میزدشون کنار از روی صورتم جیمینم داشت با تعجب نگاه میکرد تهوینگ :«چیه؟:|»
جیمین خندش گرفت :«هیچی»بعد سرشو انداخت پایین که خندیدنش معلوم نشه کوک اومد شیر موز گرفته بود:| تهوینگ:«این چیه دیگه:|»کوک(نفس نفس میزد):«ش..شی..شیر موزه دیگه»بعد گرفت طرف تهوینگ ا/ت:«همینم خوبه.. ممنون»بعد نشستم کوک:«خ..خواهش» شیرموز رو گرفتم و خوردم تهوینگ:
«چطوری؟»ا/ت:«بهتر شدم ممنون»جیمین زد به کوک و باهم رفتن بیرون اتاق تهوینگ:«مطمنم باشم حالت خوبه؟چرا یهویی اینجوری شدی؟..»ا/ت:«آره عادت کردم دیگه...بخاطر..بخاطر تصادف»تهوینگ:«تصادف؟»ا/ت:«آره..وقتی ۶سالم بود تصادف کردم توی اون تصادف مادر پدرم رو از دست دادمو توش آسیب دیدم 💔 بعضی موقع ها سرم گیج میرع و سردردم میگیره اما بعد از چندقیقه خوب میشم:)چیزی نیست..»تهوینگ:«عه آها مطمئن باشم چیزی نیست؟»ا/ت:«آره..کمکم میکنی بلند شم؟»تهوینگ:«آره»بعد بلند شدو دستمو گرفت و بلندم کرد ا/ت:«مرسی»بعد لبخند زدمو دستشو ولکردم و گفتم:«از آقای جئون بابت شیرمز تشکر کن بعدش ب.و.س.ش کردمو سریع رفتم سمت اتاق دکتر نمیدونم چرا یه دفعه ای اینکارو کردم میبینمش اصلا حرکاتم دست خودم نیستش انگار :|
تایم استراحتم تموم شده بود رسیدم دمه اتاق دکتر در زدمو وارد اتاق شدمو درو بستم از زبون تهوینگ ا/ت بعد از اون کارش از اتاق رفت بیرون از شدت تعجب و خوشحالی خوشکم زده بود با دستم لپم رو گرفتمو گفتم واوو جیمین و کوک باهم اومدن تو اتاقو گفتن:«انگار خبراییه:))»جیمین:«مطمئنی فرد مناسبیه؟دوستت داره؟»تهوینگ:«تا امروز مطمئن نبودم ولی الان دیگه مطمئن شدم:)..»کوک و جیمین:«اوووو..پس این بود تهوینگی که میگفت من محالع ع.ا.شق شم 😐😂...»کوک:«عه جین/جیهوپ اومدین؟پس شوگا و نامجو کوشن؟بگو سریع بیان خبر دارممم چه خبرییی»
(۲ساعت بعد))از زبون دکتر مثل دیروز بدون خداحافظی از ا/ت از کمپانی خارج شدمو رفتم خونه کیون سوک اومده بود دکتر:«سلااااامم بر پسرعزیزم»کیون:«سلام چیشده الان مهربون شدین؟😐آها برای تخلیه اطلاعاتی و..عه:/»دکتر:«آره برای هموناعه:|چه باهوشیا..خب بگو ببینم چیشد؟» کیون برام از حرفایی که به آ/ت زده و ا/ت چه واکنش هایی نشون داده و چی گفته گفت..دکتر:«خب خوبه:)..خوبه که نه عالیه آفرین کیون میریم برای نخشه۲:))میدونیکه...کیون:«آره»((یک ماه بعد))از زبون ا/ت:توی این یک ماه خیلی پیشرفت کردم توی کارآموز بودنم و درسم:)) البته دکتر روز به روز غیر قابل تحمل تر میشه:/ از طرفی هم علاقه ام نسبت به تهوینگ هر روز زیاد ترو زیاد تر میشه بعضی موقع ها میاد دانشگاه دنبالم یا از کمپانی میبرتم خونه ام میرسونتم بعضی موقع ها هم باهم میریم بیرونو کُلی خش میگذره :)) مینهو رو هم دوست دارم یه جورایی مثل بهترین دوستم میمونه:) هنوز به تهوینگ چیزی راجبعه مین هو نگفتم!!... نمیدونم اگر بگم چی میگه ولی یه حسی بهم میگه واکنش خوبی نشون نمیدع..جولیا و خاله هم امشب تازه بعد از ۲هفته خونشون دعوتم کردن :) امروز دکتر زنگ زد بهمو گفت که فردا کمپانی نرم :| انگار برای کنسرت چند روز دیگه شون سرشون شلوغه و تعطیله یه جورایی:/ ساعت ۷:۳۰راه افتادم سمت خونه خاله بعد از چند دقیقه رسیدم در زدمو خاله درو برام باز کرد مثل همیشه نبود!!..یکمی سرد بود باهام!! ا/ت:«سلام خاله جون چطورین؟ خاله،:«سلام خوبم عزیزم تو چطوری؟ بیا تو بعد رفت تو خونه!!اصلا واینستاد جواب سوالشو بگیره...{آنچه خواهید خواند=..زیاد مهم نیست!..زد تو گوشم..دستمو زدم کنار لبم داشت خون می اومد..کسی زدتت؟چرا لبت خونیه؟...))
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
پارت بعد و بزار🥺💕
فردا میزارم عسلم ❤️🌟💜
مرسییییی🥺💕🧚🏻♀️
فوقالعاده بود ❤️🧡💛💚💙💜🤎🖤🤍♥️💝💖💗💓💞💕❣️
میسییی 💓🐥😘😘
عالییییییی بودددددددددد
عالی چیه
فوقالعاده بودددددددد
😘😘میسییی کیوتیی😘😘💓❤️💜🌟
عالییییییی منتظر پارت بعدی هستم
مرسی کیوتی ❤️🌟💜
فالویی بفالو لطفا کیوتم❤
تست عالی بود❤
فالویی جیگر 💓💜
مرسی عسلم ❤️
میشه نگی تهوینگ
عزیزم تهیونگ درسته
میدانم عسلم اشتباه تایپیه 💔
برای همینم سعی میکنم کمتر اسمشو بیارم