
این قسمت چهارم است امیدوارم خوشتون بیاد
از زبان مرینت: از خواب بیدار شدم دیدم که آدرین صبح همه آورد و خوردم رفتم بیرون از هتل که آقای داماکلیز گفت امروز هر جا میخواین می تونید برین فردا با ما می رین من و و آدرین رفتیم بیرون گفتم آدرین بریم بستنی بخوریم هر چه به بستنی های آندره نمی رسه رفتیم خوردیم که یهو یه نفر به اسم تبدیل شونده بود شرور شده بود
و قدرتش این بود که دست به هر چیزی میزد به اون تبدیل میشد من و کت نوار تبدیل شدیم و رفتیم شکستش بدیم باهاش جنگیدیم ولی نتوانستیم شکستش بدیم من گردونه خوشانسی فعال کردم دیدم یه صدف اومد یه نگاه دوروبرم انداختم به کت گفتم تو برو یه چی بسته که متوجه فرار کنه پیدا کن و تیدیل شونده بیارش اونجا اونم گفت چشم پرنسس مرینت😅🤣 منم رفتم تو مکان بسته قایم شدم منتظر کت موندم اون اومد و من صدف پرتاب کردم که اون تبدیل به صدف شد کت نوار با پنجه برنده صدف نابود کرد اکوما آزاد شد من گرفتمش و من تکه های صدف به هم چسبوندم و کفشدوزک معجزه آسا زدن و همه چی به حالت اول برگشت
رفتیم هتل آدرین گفت مرینت بریم رو پشت بوم آنجا حرف بزنیم رفتیم اونجا که آدرین گفت مرینت یه خبر خوب دارم از زبان آدرین : مرینت کاگامی با لوکا رفت مرینت گفت آخ جوز اخه من دلم برای اونا می سوزه و هر دو تا هم تو این زمان خیلی بهمون کمک کردن که یهو دیدم لایلا اومد
و بعد یهو به مرینت چاقو زد و مرینت افتاد سریع همه جمع شدن و لایلا فرار کرد مرینت بریم بیمارستان دکتر ها سریع اومدن و مرینت بردن تو اتاق عمل بعد از نیم ساعت دکتر اومد و گفت به خبر خوب دارم و یه خبر بد اول خبر خوب میگم خبر خوب اینه که مرینت زنده می مونه و خبر بد ابنه که اون بخاطر ضربه محکمی که بهش خورد از ناحیه کمر قطع نخاع میشه همه زدیم زیر گریه گفتم واقعا راه دیگه ای نیست گفتن نه گفتم میتونم ببینمش گفتن اره من رفتم دیدم مرینت داره بهوش میاد گفتم من همیشه دوستت داشتم لطفا بتون راه برو که یهو تیکی و پلگ اومدن و گفتن ما امروز تولدمونه و قدرت جدید میگیریم گفتم چیییییی
از زبان تیکی گفتم ما هر ۱۰۰۰ سال تولدمونه و امروز تولدمونه قدرت جدید من اینه که یه گردونه خوشانسی دارم که هر چی بخوام بهم میده و میتونم آسیب دیدگی های کم را ترمیم کنم و قدرت پلگ اینه که پنجه برنده را میتونه پرتاب کنه و درمان کنه گفتم,شاید اگه من و پلگ قدرتهای درمان مخلوط کنیم مرینت خوب بشه
مرینت خوب شد دکتر اومد با تعجب دهنش باز مونده بود کار های مرخصی مرینت انجام دادم رفتیم هتل صبح از زبان مرینت : دیشت با خواب حالم خیلی بهتر شده بود یهو آدرین,با صبحانه اومد گفت به خبر خوب دارم و یه خبر خوبه دیگه گفت کدومو بدم گفتم همشو بده زدیم زیر خنده گفت لایلا حبس ابد خورد و کلویی هم با مکس رفته و کاگامی هم که گفتم با اونا هست پس ما راحت می تونین زندگی کنیم خیلی خوشحال شدم
بعد از صبحانه آقای داماکلیز گفت امروز می ریم ساحل نیس و خانم بوستیه میرین بچه ها ولی باید حواستون به هم کلاسیتون یعنی مرینت که دیشب خوب شده باشین رفتیم تو ساحل گلی بازی کردیم اونجا باهم بستنی خوردیم آب بازی کردیم و خلاصه رفتیم هتل و خوابیدیم
صبح مامانم زنگ زد و گفت مرینت تو یه و به آدرین باباش زنگ زد و گفت آدرین تو یه .........داری کات
دوستان ببخشد کم بود از پارت بعد هیجانی میشه لطفا آنچه در قسمت بعد خواهید در قسمت بعد بخونید
آنچه در قسمت بعد خواهید مرینت:من برادر دارم .......آدرین: من خواهر دارم .......لیدی باگ:ارباب شرارت چقدر قدرتمنده باید کارش بسازیم بچه ها با کمک ابر قهرمانان جدیدمان یعنی آفتاب پرست و چیتا و پنگوئن یخی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (3)