
از زبان میونگ کی:با تمام سرعتی که داشتم شروع کردم به دویدن. باید هرچه زودتر فرار کنم. برگشتم و پشت سرم و نگاه کردم داشت دنبالم میدوید. سرعتم و بیشتر کردم.اخه من چه گ.ن.ا.ه.ی کردم. خدایا کجایی؟. مگه نمیگن دنیای تو خیلی عادلانه است؟!. پس کجاست اون عدالتی که ازش حرف میزنن؟!.پیچیدم توی یک کوچه وای خدایا تهش بن بست بود. حالا چیکار کنم. اومد جلو و گفت:فرار از دست من بی فایده است ع.ش.ق.م، هرجا بری من پیدات میکنم. از ت.ر.س داشتم ج.و.ن م.ی.د.ا.د.م. جونگ کوک جلو اومد و من میرفتم عقب. کم کم افرادش پیداشون شد.
و جونگ کوک دستم و گ.ر.ف.ت و من و برد سمت ماشینی که افرادش اورده بودن برد. من و پ.ر.ت کرد تو ماشین و خودش هم سوار شد. خدایا کجایی که منو نمیبینی؟!. اون از بچگیم که خیلی سختی کشیدم اینم از الان. اخه چرا من باید این همه سختی بکشم؟. از وقتی پدر و مادرم توی تصادف م.ر.د.ن سختی های منم شروع شد. به خودم که اومدم دیدم اشکام شروع کردن به باریدن. جونگ کوک پسر عمومه که ادعا میکنه ع.اش.ق.م.ه. اما کدوم ع.اش.ق.ی کاری میکنه اشک م.ع.ش.و.ق.ش دربیاد؟.
(علامت جونگ کوک - هست علامت میونگ کی+هست) راننده ماشین و به حرکت دراورده بود و داشت به سمت عمارت حرکت میکرد.تمام مدت بیصدا اشک میریختم و تا رسیدن به عمارت کسی حرفی نزد. وقتی رسیدیم جونگ کوک پیاده شد منم پیاده شدم جونگ کوک اومد سمتم و به سمت عمارت بردم. -فرار از دست من عواقب بدی داره میدونستی؟. از اینکه این حرف و زد حس خیلی بدی گرفتم. وقتی وارد عمارت شدیم جونگ کوک خواست حرفی بزنه که گوشیش زنگ خورد: -چی میخوای؟!.(علامت ناشناس ها ^ هست) ^قربان فردی که میخواستید و گرفتیم و الان توی انبار هست -الان میام. بعدش هم تماس رو پایان داد. دستم و رها کرد و گفت:فعلا میرم ولی ت.ن.ب.ی.ه.ت سرجاش هست. بعدش هم به سمت در رفت و از عمارت خارج شد. به سمت اتاقم رفتم و واردش شدم رفتم و روی تخت نشستم و به گذشته فکر کردم به کسی که ع.ا.ش.ق.ش. بودم.
گذشته: +نه تورو خدا نرو! ازت خواهش میکنم منو تنها نزار. کای:ساکت شو من میرم توهم نمیتونی جلوم و بگیری. با گریه بهش گفتم:نه هق تو نمیتونی هق منو هق هق تنها بزاری هق. کای:بس کن من میرم انگلیس و نیازی به تو لوس ندارم الانم از اتاقم برو بیرون میخوام وسایلم و بردارم. از اتاقش با گریه اومدم بیرون و به سمت بیرون عمارت رفتم. دویدم سمت ماشینم و سوار ماشینم شدم و با اشک هایی که صورتم و خیس کرده بود حرکت کردم. وقتی رسیدم خونه مستقیم رفتم سمت اتاقم و رفتم تو و رو تخت خواب دراز کشیدم و انقدر گریه کردم که نمیدونم کی بیهوش شدم.....

عکس کای👆🏻
پارت گذاری هر 2 روز ساعت 8 شب انجام میشه.
بای بای🖐🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوشگل بود
عالیییییی
خیلی زیبا بود
ممنون
عالیییی بعدیییی
ممنون
سلام گلم خسته نباشی
عالیییییییی بود
ممنون
خواهش می کنم