
سلام گایز اینم پارت ۹ببخشید دیر شد 🙂🙂💜🤝🏻
خب اینجا بودیم جیمین:لورا از من خجالت میکشید میتونستم اینو تو چشاش بخونم غرق چشاش بودم که مژه های بلند و پر داشت وچشمای براقش ادمو از خود بی خود میکرد (الانه برم لورا را بکشم :)) با صدای لورا به خودم اومدم لورا -جیمین +) _جی جیمین. ؟ اوم کجایی ؟ +آآااا من چی همینجام 🙂😊ببینم لورا نظرت راجب یه کافه یا رستوران چیه که با هم بریم و بیشتر با هم اشنا شیم .؟هوم ؟ _آاااا اما شما ایدلی سخته براتون منم مزاحمتونم +یااااا لورا تو اصلا مزاحمم نیستی باشه دیگه نه 🥺 _باشع قبوله 😊😊 +عالیههههه😍به نظرت کجا بریم ؟ _خب شما بهتر میدونید جایی بریم که شما اذیت نباشید +بیا بریم برج نامسان رستوران نامسان نظرت چیه ؟ _وااااااییییی عالیهههه 😍😍😍🤩🤩اههههه ببخشید 😅😅😑😑😑 از زبان جیمین :وقتی گفتم نامسان لورا خیلی ذوق کرد بعد عذر خواست خیلییی کیوت بود 🥺😂😂از این حرکتش خندم گرفته بود و یه لبخند گنده اومده بود رو لبم اونم از خجالت سرخ شده بود

همین لحظه به خودمون اومدیم که دیدم همه دارن خداحافظی میکنن و همه میکاپرا رفته بودن و اعضا و من و لورا مونده بودیم . لورا متوجه قضیه شد و سریع خودشو جمع و جور کرد و سریع احترام گذاشت منم همینطور و بعد خداحافظی کردیم دلم نمیخواست لورا برههههه:|😑😑 به رفتنش نگاه میکردم که متوجه لباسش شدم چقدر این دختر خوش تیپه 🤩😊یهو کوک و هوپی اومدن کوک:پسرررر خبریع ؟🤭😉هوپی:فک کنم خبریه 😉😂 جیمین :یا یاااا نخیرم چه خبری کوک دستشو گذاشت رو قلبم:قلبت یع چیز دیگه میگه ها جیمین:یااا نکن کوک هیچ خبری نیست اینو که گفتم همه اعضا زدن زیر خنده منم سریع عینکمو برداشتم پوشیدم از سالن زدم بیرون . شتتتت شتتت یادم رفت شماره لورا ازش بگیرم 😑😑 الان چه کنمممم اهههه اهااا خانم جانگگگ🤩بدو بدو رفتم دم در دفتر خانم جانگ در زدم (خانم جانگ &جیمین+) &بله؟ +خانم جانگ منم جیمین &اقای پارک بفرمایید تو +رفتم داخل و با شتاب گفتم خانم جانگ من یادم رفت شماره میکاپرمو بگیرم ازش میشه بهم بدید ؟ &ها باشه اشکالی نداره کیم لورا میکاپرت بود ن +بله &اهاااا ایناهاش لورا خانم اینم شمارش +ممنونم 🤩سریع شماره لورا زدم تو گوشیم و لورا سیوش کردم (دوستان این اولشه نخواهید عاشقانه سیو کنه ن بچم پاکه 🙂) از خانم جانگ تشکر کردم از دفتر بیرون رفتم رفتم سمت در خروجی دیدم اعضا دارن این ور اون ور نگا میکنن رسیدم بهشون که نامجون گفت :شتتتت جیمین کجایی تو داشتیم دنبالت میگشتیم 😑😐 جیمین: ببخشید 😑🤦♂️ ته :بریم دیگه دارم از خستگی ذوب میشم 😩😩 اعضا :بریم از زبان لورا: وااااااییییییی خدا چه روز بودددد 🤩😊چق سوتی دادم 😑😂😂ولی خیلی خیلی خوشالمممم واایییی برای رستوران چی بپوشم شت 😑بزار برم خرید یه چیز مناسب و شیک بخرم لورا میره یه پاساژ و میره این لباسو میخره (عکسش)

لورا:بلاخره رسیدم خونه یه چیز خوردم و تا خود شب خوابیدم با صدای پیامک گوشیم پاشدم کی بود.؟ از زبان جیمین:الان پیام بدم ؟نه الان خوابه شاید الان ؟ نه شاید دستش بنده 😑😑😩شتتتت پ کی بدممم بعد۱۵مین جیمین اس میده متن پیام:سلام لورا خوبی جیمینم ببخشید اگه بی موقع پیام دادم میخواستم بدونم کی وقتت خالیه واسه رستوران لورا: وااااااییییییی خدااا جیمینه باورممم نمیشه (بشه😑)چی بگمممم حالا اها :سلام ممنونم شما خوبید نه اتفاقا به موقع بود اومم فردا چطوره ؟ البته شما باید وقتتون خالی باشه من هر موقع شما بگید میام از زبان جیمین:لورااا اس داده 🤩نوشتم :ممنونم واقعا ؟ 😅خوبه اره عالیه ممنون نه همون فردا شب عالیه لورا :باشع پس همون فردا میبینمتون 🙂😊فعلا خداحافظ جیمین : خداحافظ 😘وااای نه این نه این بهتره 🥰😂😂 لورا : خیلی خیلی خوشالم برای فرداااا 🤩😍خداااااا شب یه نودل مخصوص درست کردم خوردم و با هیجان و یکم استرس خوابیدم از زبان لورا :صبح با صدای الارمم بیدار شدم هوهههه امروز خیلی روز خوبیه 🤩پاشدم مسواک زدم رفتم wc و صبونه خوردم رفتم پارک قدم زدم تو راه خونه دیدم یکی دارع زنگ میزنه ...... حیححححح فک کردین جیمینه؟نخیرم 😂😂🤣 جواب دادم : بله؟ (اون نفر#)#سلام لورا خوبی منم سو اه (لورا _)_سلام سواه خوبی ممنونم عزیزم #مرسی عزیزم میخواستم ببینمت کجایی ؟ _واقعا من پارک بودم میخواستم برم خونه #اگه مشکلی نیست بیا پیش من _باشه عزیزم چرا که نه کجا بیام . ؟#ادرس........... _مرسی میره لباسش عوض میکنه (عکس)میره به اون ادرس

یه کافه با حال و با یه عالمه گل #لورا بیا اینجا🤩 _اومدم 😍سلامممم #سلام خوبی _مرسییی عزیزم تو خوبی #ممنون گلم چی میخوری ؟ _من اممم کیمچی نیمه پز #باشه منم سوشی خلاصه سفارش میدن بلاخره کلی با هم میگن میخندن غذاشون میخورن بعد لورا خانم یادش میاد باید بره نامسان (اخه .....😑😑😑🤦♂️) _واااایییی من دیرم شده دیگع میرم ممنون بابت همچی #منممممم قالبتو نداشت عزیزم خداحافظ بعد لورا و سو اه همو بغل میکنن و میرن از زبان لورا سریع برگشتم خونه یه دوش گرفتم نشستم موهام خشک کردم و حالت دادم یه ارایش ملایم کردم و لباسم پوشیدم (عکسش گذاشتم دوباره میزارم) راه افتادم ساعت ۵بود از زبان جیمین:تمرین بلاخره تموم شد از اعضا خداحافظی کردم مگه میزاشتن من برم خوابگاه 😑😂بس سوال پیچم کردن له شدم😂😂😑🤦♂️ (دور ا جونت پسرم)رفتم حموم و یه لباس پوشیدم راه افتادم (عکس اسلاید بعد )

(عکس لباس پسر جذابم 😌🤤) از زبان جیمین:رسیدم نامسان کل رستوران و از زیر نظر گذروندم و میزی که رزرو کرده بودم دیدم جایی که خیلی تو دید نباشه و خلوت باشه و دنج باشه نشستم . و به صندلی رو به رو نگا میکردم و منتظر لورا بودم بعد ۵مین از دور یه دختر خیلی خوشگل که میدرخشید دیدم لورااا بود چشام برق زددد (هعی زندگی 😑)(نکته جایی که جیمین و لورا میشینن خیلی خلوته ولی خب بلاخره مردم میبینن برای همین جیمین ماسک داره اما کلاهشو برداشته و پشتش به مردم تو رستورانه و سئول زیر پاشونه ) لورا اومد و نشست سلام کرد محو ش بودم و نمیتونستم نگاهمو از روش بردارم (زندگی زیباست 🙂)بعد به خودم اومدم و سلامشو جواب دادم یکم سرمو خم کردم که گارسونی که ایستاده بود صدا بزنم که چشم خورد به لباس لورا یکم کوتاه بود و من نمبتونستم تحمل کنم و پاشدم کتمو در اوردم نزدیکش شدم مات و مبهوت و خیلی کیوت منو نظاره میکرد رفتم نزدیکش که خودش چسبوند به صندلی خندم گرفته بود کتمو انداختم روپاهاشو و لبخند زدم و نشستم (چه جنتلمن 🥺😌🤤) از زبان لورا:جیمیم اومد نزدیکم قلبم داشت از جاش در میاومد خودمو به صندلی چسبوندم جیمین اومد کتشو انداخت رو پاهام بعد یه لبخند جذاب زد که نزدیک بود سکته کنم خیلی سرخ شده بودم سرمو انداختم پایین و تشکر کردم اونم با یه لبخند خیلی شیرین گفت کاری نکردم وقتی کتشو انداخت رو پاهام حس خیلی خوبی پیدا کردم 🥺 جیمین گارسونو صدا زد اومد.گارسون یکم به جیمین خیره شد شتتتت نگو فهمیدهههه 😱😑 فهمیدمممم سریع گارسونو پیچوندم گفتم من میگو کبابی میخوام جیمین:شکه شدم از این حرکت لورا بخدا نجاتم داد خندم گرفته بود گارسونم از من شکه تر. 😂😂🤣🤣بعد گفت بله چشم منم بدون نگاه به گارسون گفتم منم همون میگو کبابی گارسون رفت زدم زیر خنده 🤣🤣😂😂لورا هم ریز ریز میخندید خیلی جذاب شده بود بعد گفتم واقعا ممنونم نمیدونستم چکار کنم 🤦♂️😂 اونم با یه لبخند کیوت گفت کاری نکردم دلم میخواست ساعت ها بشینم و بهش خیره شم ........ پایان 😊 دستمممم ترکیدددد 😩😩 خوشتون اومد لایک و کامنت کنید مرسی 💜💙🤝🏻
مرسی خوندی تا اخر برو لاولی 💜💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد کوووووووو فسیل شدم
شتتتتتتتتتت به مولا انقدر فک کردم دارکش کنم یا کیوت به نتیجه ای نرسیدم شما بگین چطوریش کنم
عالی بود پلیزززززز پارت بعد رو زود بزار منو دق نده خدا عشقیییییی من تحمل ندارم راستی لورا چقدر خوشانشه این همه جیمین باهاش قرار میزاره خداا کاشک من جای لورا بودم
فداتشم مننن بخدا تو امتحانامم ولی باشه سعی خودمو میکنم 💜💜💜
هعییییی 💔💔💔💔🥺🥺
باشه میسیی
Thank youuuuuuuuuuu
Misi
💜💙💜💙
بوججججججج(الا مث ادم مینویسم🙂😂😂)
verrrry veeerry goooooood niiiccccceeee
oh my god jiminoooo i'm marrrrrggggggg