10 اسلاید صحیح/غلط توسط: RINA انتشار: 4 سال پیش 502 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم پارت4وای من پارت 5رو نمی زارم مگه اینکه نظرات زیاد باشه 😁
خانم بوستیه:بچه ها خبر بدی دارم دوست جدید شما مرینت ایکس خبر رسیده مدرسش رو عوض کرده ☹ادرین :اخر کار خودش رو کرد و من مثل یه احمق نگاش کردم😠ادرین:داشتم از عصبانیت قرمز میشدم که یه دفعه مرینت از طریق تابلوی هوشمند تماس تصویری گرفت😐و گفت:سلام بچه ها من مدرسم رو عوض کردم و شاید هم امروز ساعت شیش با برادرم به نیویورک برم 😊و بعد منو نگاه کرد و یه لبخند مرموزانه زد😏😈ادرین :وای اگر فرار کنه من دیگه نمیتونم جلوش رو بگیرم 😨😨😨
صحیح
بعد از مدرسه👈ادرین:سریع تبدیل شدم و رفتم پیش شهردار و گفتم:شما نباید اجازه خروج خانم ایکس و برادرشون رو بدین😠شهردار:دقیقا چرا کت نوار 🤨کت نوار:مجرم واقعی اون و برادرش هستن تمام دزدی های اخیر کار اون و برادرشه😠شهردار:😂😂😂😂شوخیه خیلی جالبی بود کت نوار😂😂😂کت نوار:من دارم راست میگم کجاش خنده داره😠 اون حتا توی دزدی هاش نقاب هم نمیزنه😠لطفا دوربین های محل های که ازشون دزدی شده رو برسی کنید😠شهردا:این امکان نداره خانواده ایکس تمام کار های خیریه شهر رو انجام میدن 😠انتظار داری حرفت رو باور کنم😠تو یه بار خانم و آقای ایکس رو با پنجه بُرنده .... من تورو به خواطر این اتفاق بخشیدم ولی این قیر قابل بخشش😠😠😠
صحیح
شهردار:و باید بگم در تمام دزدی ها دربین ها خراب میشدن🤨آیا تو برای این حرفت مدرکی داری😠کت نوار:بله چوب دستی من چندین بار صورت اون رو ثبت کرده😠و عکسش رو نشونش دادم شهردا واقعا تو شوک بود 😨حرفم رو باور کرد و چند تا از نیرو هارو به فرودگاه فرستاد 😁😁مرینت:داشتم با کراک می رفتیم که بلیط هامون رو بگیریم که یک دفعه چند تا پلیس حمله کردن و دور تا دور مون رو و گرفتن😏و کت نوار از میون همشون اومد جلو و گفت دیدی بلاخره گرفتمت 😏من گفتم: هه😏فکر کرد من تنهایی میام که یه تاج رو بدزدم 😏و بعد کراک گفت مری داری چیکار میکنی😳و بعد گوشی برداشتم و با دادن یه کد کل سازمان رو خبر کردم😏(سازمان جاسوسی مرینت و کراک بعد از مرگ پدر و مادرشان از اون سازمان جدا شدن ولی سازمان اونا رو هنوز عضو خودش میدونه)
صحیح
و بعد نیروی کمکی وارد شد 😁😏و نیرو های ما بیشتر از اونا بود به خاطر همین تسلیم شدن😏😁ولی کت نوار نه 😐 ولی آخرش به خاک نشست😐و من رفتم و بهش گفتم از شکست خوردن خسته نمیشی😐🤨😏و اون گفت هرگز 😠وبعد رفتیم وای 😐از اون جایی که من و کراک یکی از بهترین نیروهای سازمان هستیم 😊با جت شخصی رفتیم😐واقعا انتظار نداشتم😐 به اندازه صد بار گفتم من هم مثل بقیه نیرو ها هست ولی رئیس گوش نمیده و همش میگه من فقط شما دوتا مامور درجه یک رو رو دارم امکان نداره بزارم با هلیکوپتر بیاین😠بله دیگه 😐بریم ادامه داستان😐👈
صحیح
سازمان تبهکاران ساعت 9:30بعد از فرار از فرودگاه:جلسه بین بهترین های سازمان و ماریتا رئیس سازمان:ماریتا:مرینت تو به من قل دادی که بدون اجازه من دزدی نکنی 😠مرینت:ببخشید ولی مجبور بودم میخواستم خودم رو ثابت کنم😁ماریتا:حالا میشه بگی چیا رو دزدیدی 🤨مرینت:کراک لطفا اونا رو بیار😊و بعد کراک تاج ،کتاب و نقاشی و طرح های اگراست رو آورده و بعد دهن همشون باز موند😏ماریتا:آفرین 😊👏تا به حال هیچ جاسوسی نتونسته بود این تاج رو بدزده شما دوتا بهترین هستید😊🙂مرینت:من و کراک باهم این هارو دزدیدیم 😁🤭
صحیح
ماریتا:عزیزم اگر حالا پدرت اینجا بود به شما دوتا افتخار میکرد😞😭❤کراک: بسه دیگه همه اینجا هستن 😅ماریتا:لطفا برید داخل اتاقتون😊و من و کراک رفتیم کراک واقعا خسته بود و گرفت خوابید ولی من خوابم نمی برد 😑حالا چیکار کنم😐دلم میخواد یه چیزی بدزدم😑به خواطر همین یونیفرم پوشیدم ولی معمولا کراک بهم میگه چیا بدزدم😑 نیویورک چیز با ارزشی داره؟🤨 وای نمیدونم باید چی بدزدم😫بعد از یک ساعت فکر کردن😑و به جایی نرسیدن😑😐کراک بیدار شد و گفت جایی میخوای بری🤨گفتم حوصلم سر رفت دلم میخواست برم یه چیزی بدزدم اما چیزی به ذهنم نرسید🙂
صحیح
کراک:خب اخه این فکر کردن داره 😐نصف دنیا میدونم شهردار نیویورک یه کیف داره که از اون میشه کل سیستم امنیتی شهر رو تو دست گرفت😐😈مرینت:این عالیه من اونو میخوام😁😈کراک:ببخشید آبجی کوچولو ولی نمیتونی 😠اون کیف شبانه روز در حال محافظتِ و حالا که فهمیدن تو اومدی نیویورک شاید کت نوار هم بیاد و ازش محافظت کنه😑🙂😠مرینت:پس نمیتونم تنها برم🤔آها فهمیدم الیا رو با خودم میبرم😁😈(الیا هم در طول نبود کراک و مرینت بهترین درون سازمان بوده)مرینت:شک ندارم قبول میکنه😊 .الیا قبول کرد و با هم رفتیم واقعا که سقفش شیشه ای بود😐 من شیشه رو آروم شکافتم و آروم وارد شدم خب اره کت نوار بودش🙄 من کیف رو برداشتم و به جاش علامت ایکس رو گذاشتم و رفتم 😈اما قبل از رفتن به الیا گفتم
صحیح
مرینت:الیا به نظرت زشت نیست بدون گفتن اینجا رو ترک کنیم😈🤨الیا:اره واقعا خیلی زشته😈مرینت:پس یه دود زا انداختم 😈وای سربازان و کت نوار داشتن میمردن از ترس من و الیا زدیم زیر خنده😂😂😂توجه کت نوار به ما جلب شد و گفت شما برید به شهردار خبر بدید تا من اونا رو بگیرم😠 و اومد دنبال ما ولی من و الیا با موتور سیکلت هایی که کراک بهمون داده بود فرار کردیم😈 ولی اون جلومونو گرفت از موتور ها پیاده شدیم و کلاه کاسکت هامون رو برداشتیم 😐ولی انگار کت نوار به من خیره شده بود🤨و گفت :بانوی شب دوست جدید پیدا کرده 😏 گفتم فضولیش به تو نیومده😏و من و الیا با وسایل جدیدمون بهش حمله کردیم 😈و کت نوار رو به خاک نشوندین 😁ولی قبل از رفتن من نزدیکش شدم و گفتم
صحیح
مرینت: تو هیچ شانسی در برابر من نداری این رو قبول کن😏و رفتیم شهردا و بقیه اومدن نجاتش دادن😏وقتی رسیدیم رئیس واقعا عصبی بود😬تو دردسر افتادم😬یه دفعه اومد و من قبل از اینکه چیزی بگه گفتم:اینم کیف شهردار😨ببخشید بدون اجازه رفتم😬ماریتا:این دفعه اشکالی نداره😠 مرینت یه مأموریت برات دارم به نظرت خودت و کراک میتونید انجامش بدید 🤨مرینت:معلومه شک نکنید😁باید خصوصی صحبت کنیم به برادرت هم بگو بیاد دفتر من😊مرینت:باشه🤨.درون اتاق کار رئیس سازمان 👈ماریتا:من به شما گفتم بیاین چون یه مأموریت براتون دارم شما میدونید کت نوار قدرتش رو از کجا جمع آوری میکنه؟(ماریتا:_مرینت ×کراک+)×نه_خب درون افسانه ها گفته شده که موجودات هستن که وقتی هر نوع احساساتی به وجود میاد اون ها ساخته میشن که اسمشون کوامی هست
صحیح
×من قبلا یکی شون رو دیدم و داخل چند تا سرقت ازشون استفاده کردم ولی اونا خیلی خطر ناک هستن 😣کوامی کت نوار قدرت تخریب رو داره و واقعا خطر ناکه 😣من باهاش ارتباط بر قرار کردم با یه پنیر میشه بهترین دوستت😂+من هم قبلا یکی شون رو دیدم و برای چند روز نگهش داشتم ولی اصلا نمیشه باهاشون کنار اومد😐_من یکی دارم و باید بگم بهترین دوستی هست که تا به حال داشتم کراک مرینت اسم کوامی من تیکی هست.مرینت:که یه دفعه یه کوامی می پره بیرون والای اون تیکی😁😁😁(همون کوامی که مرینت قبلا داشته )وقتی تیکی منو دید پرید تو بغلم و گفت دلم برات تنگ شده بود منم گفتم منم همین طور که یه دفعه ماریتا میگه....
صحیح
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
سلام
داستانت عالیه حرف نداره من خیلی از داستانت خوشم میاد واقعا استعداد داری من خیلی وقته دارم داستانت میخونم ولی دیر نظر دادم ببخشید
لطفا پارت بعدی را هر چه زودتر بزار
سلام بد نیست داستانت اما من به شخصه عاشقانه دوست ندارم
به تست های منم سر بزن
وای من عاشق داستانت شدم ❤خیلی قشنگ مینویسی رینا😍
راستی با من دوست میشی اسم من روناک و ۱۳ سالمه 😊کلاس هفتمم🙆♀️
البته😊
بقیه تست هام رو توی پروفایل می زارم شما فقط کافیه بزنید Night spy همین
عزیز من اسمم رینا ست😐ولی ببین کت نوار و مرینت به جایی میکشه که مرینت جاسوسی رو رها میکنه و مرینت و ادرین میشه گفت دوست میشن🙂و اینکه من هنوز موندم ادرین رو به مرینت برسونم یا هری(یه پسر که داخل پارت ۵ وارد میشه)رو به مرینت🤔 ولی میشه گفت ادرین و هری یه رقابت بزرگ بین هم دیگه دارن😈اگر شما الان میگید مرینت و ادرین پارت ۵ و ۶ رو بخونید نظرتون صد در صد عوض میشه🙂
وای خدا پس این تسته چرا منتشر نمیشه😫
من ۱۴ سالمه ولی حالا ها مونده ادرین قرار نیست مرینت رو شکست بده😎
ببخشید یه نفر توی پارت ۳ گفت که ۲۵۶ تا تست گذاشته میخواد ۳۰۰ تا بشه😐ببخشید عزیزم شما چند سالته😐من حوصله ندارم پارت یک فصل دو رو بزارم اون وقت شما ۲۵۶ تا تست گذاشتی😐خدا از بزرگیات کم نکنه😐به تو میگن نویسنده عالی😅👌🏻
بچه ها من پارت بعد رو فکر کنم ۸ روز پیش گذاشتم شاید فردا بیاد
😂😂😂به من چه خودش میخواست نگه😂😂😂