
سلام کیوتا ✨ امیدوارم حالتون خوب باشه ♥️💫 داستان جدیدمه تو داستان در مورد ا/ت توضیح کوچیک دادم 😉امیدوارم ازش خوشتون بیاد 💜❤️لایک و کامنت یادتون نره 🌟💓
+:«لی میونگ _کیم ا/ت _راسل_کینگ سونگ_جولیا.... برای کار آموزیه دکتری قبول شدید بچه ها 😃بهتون تبریک میگم بعد اومدو چند تا پاکت نامه رو بین ما پخش کردو گفت:«خب از این به بعد هم باید درس بخونید هم کار آموزی ببینید!..»از زبون ا/ت:«از خوشحالی داشتم بال در میاوردم باورم نمیشد بلاخره موفق شدم ^^ ولی این پاکت هاچیه؟😐» +:«خب خب بچهها لطفاً توجه کنید این پاکت هایی که بهتون دادم کاملا شانسیه و توش جاهایی هست که شما باید برید و کار آموزشون شید و بعدش زیر نظر اون پزشک کار کنین و وقتی هم که کارآموزی تون تموم شدو قبول شدید همون جا بمونید و براشون کار کنین...((تو فکر بودم یعنی من باید کجا کار آموزی ببینم؟..پیش کی؟...من واقعا میتونم به خواستم برسم؟..یعنی آخرش من پزشک میشم؟..))جولیا{دختر خالم و بهترین دوستمه} اومد پیشم و گفت:«هعی ا/ت...زنگ خورده ها بلند شو بریم» ا/ت:«.اه..ببخشید اصلا هواسم نبود😅..بریم»بلند شدیم و تو راه رفتن به خونه بودیم جولیا:«راستی ا/ت مامانم گفت امشب شام و ناهار باید خونه ما باشی»ا/ت:«نه بابا خونه خودم راحت ترم» (ا/ت قبلا توی تصادف مادر پدرشو از دست داده و خودشم از اون تصادف آسیب دیده ا/ت شخصیت زود رنجی داره و زود عصبانی میشه تنها زندگی میکنه تو خونه مادرو پدرش و بیشتر مواقع هم خونه خالشه) جولیا:«نچ ا/ت همینکه شنیدی میای خونه ما وگرنه😐...»ا/ت:«اوکی باشه باشه😅»جولیا:«آفرین دختر خوب راستی ا/ت
ا/ت تو کجا باید کار آموزی ببینی؟ برای منکه از شانس همیشه درخشانم افتاد تو یه مطب پیش یه دکتر عمومی😐💔و از اونجا که فردا دانشگاه تعطیله باید برم و خودمو بهش معرفی کنم😑»ا/ت:«هنوز بازش نکردم ببینم ویسا الان میبینم😶....یـ...یعنی چی؟😐💔...بینگ هیت🤭من باید برم اونجا؟😐😯😑»جولیا:«ججججانم...چی؟...😶شانست زده دختررررررر...این این یعنی...وااای... خوشبحالت کاشکی من جات بودم!..😭»ا/ت:«اما...اما من شنیدم اونجا خــیــلــی سخت گیری میکنن 😐💔 بعدشم من اصلا اونجا رو نمیشناسم اصلا نمی دونم بینگ هیت چیکار میکنه😑😐»جولیا:«حالا بیا بریم خونه ازت یه چیزی میسازم که از رئیس بینگ هیت هم کمپانی و گروها شو بهتر بشناسی🙂ولی حالا بودو بریم که خیلی گشنمه...از زبون آ/ت:«رفتم خونه جولیا سرشام مادر جولیا(که خالم میشه اسمشم سوزیه) گفت:«ا/ت تو چه جایی برای کار آموزی قبول شدی؟»من نگاهی به جولیا انداختم و آروم گفتم:«مگه به خاله نگفتی؟😐»
جولیا:«گذاشتم خودت بگی بگودیگه ^^ »من:«کمپانی بینگ هیت قبول شدم البته نه هنوز ولی فردا باید برم اونجا تست بدم»خاله یه سری به نشونه تایید تکون دادو گفت:«اووو همینشم خوبه»بعد با کنایه به جولیا نگاه کرد جولیا:«خب من چیکار کنم که شانس نداشتم برم اونجا اه😓😤»بعد بلند شدو رفت تو اتاقش (خاله خیلی دوست داره سوزی مثل من باشه درسشو از منم بالا تر بزنه یه جورایی دوست داره سوزی از همه بچهها بهتر باشه😐💔)بعد از شام سوزی منو برد تو اتاقشسوزی:«خب ا/ت بیا بریم تموم چیزی که از کمپانی میدونمو بهت یاد بدمم😎🤓 ا/ت:«یاااخدا کمک» ((فردا صبح)) با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم وای انقدر دیشب جولیا درمورد کمپانی و گروهو اعضای گروهو..... صحبت کرد که خوابشونم دیدم😐💔.... مطمئنم اگر نمی اومدم خونه خودم تا الان هنوزززز داشت در موردشون حرف میزد دیشب حتی اسمای گروه ها ، عضو هاشونو هم بهم یاد داد😐بلند شدم رفتم دست شویی لباسی که برای امروز انتخاب کرده بودم رو پوشیدم
(یه دامن سیاه تا زانو با یه لباس سفید راحت آستین بلند)موهامم باز گذاشتم و رفتم یه کلوچه با شیر گذاشتم دهنمو پاکت و کیفو برداشتمو رفتم بیرون((بعد از رسیدن به کمپانی))واوووو چه ساختمونی😗..... {آنچه خواهید خواند=...خنده ای که روی لبش بود بادیدن من پاک شد💔....امم کمک نمیخواین...شاید خجالت میکشه...}
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خودمو میزارم جا ته
عالی بود
عالیییییی
ی
😗😗😗💓💓
عالی عشقم
دنبال کردم
لایکم کردم
و آجی میشی عشقم
مرسی لابم 💜🐥
دنبالی 💓😗
معلومه که میشم 😄
اجی من هنوز اینو نخوندم🥲💔ایا درباره تهیونگه؟ اگه درباره تهیونگه بگم با آریسا باهم بخونیم😂😐💔
درباره ته عه 😂بگو باهم بخونین
باشه حتما😂
عالی😐💔🙂🙂🙂
عالی اجی 🤩😍😘
😗😘😗😘
چه قشنگگگگ بعدییی
مرسیی کیوتی 💓🌟