هوسوک :تو راه خونه نوتلا خریدم ، تا درو باز کردم با صحنه ای مواجه شدم ک هیج وقت نباید میشدم ، ات با یه دامن کوتاه دولا شده بودو داشت پله ها رو تمیز میکرد و یکی از نگهبانا بهش زل زده بود🤬😓 ، نمیدونم چرا یهو حرصم گرفت😡 ، رفتم و یه مشت محکم به صورتش زدم . نگهبان: اقا اخه چرا؟😦 هوی
سوک : خفه شو ، تو اینجایی ک مواظب امارت باشی یا چشم چرونی؟😡 نگهبان : معضرت میخوام آقا😣 . هوسوک: دست ات رو گرفتم و از پله ها کشوندمش طبقه خودم ، صاف توی اون چشای جذابش نگاه کردم و گفتم :
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالیییی پارت بعد❤😍😘🥺
یا امروز میدم یا فردا بعد امتحان ریاضیم
قربونت😘😘😘😍
عالییییییی پارت بعدی رو زود بزار لطفا
حتما یکم خلوت شم چشم😁
باش خوشملم