5 اسلاید صحیح/غلط توسط: نیتا انتشار: 3 سال پیش 188 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اول لایک کن خواهرم / برادرم 😉
دوم نظر بده😊
سوم برو اسلاید بعد داستان بخون ؛…😢
از زبان مرینت
بعد از اینکه آخرین کلاس تموم شد سریع وسایلم رو جمع کردم و آمدم بیرون حتی منتظر الا هم نموندم
همین که اومدم بیرون صدا الا که داشت پشت سرم میدوید میومد
الا: مرینت...مرینت وایسا
بعد این که بهم رسید شاکی بهم گفت
الا: هیچ معلوم هست تو چت شده...چرا اینجوری می کنی...نفهمیدم چه جوری وسایلم رو جمع کردم اومدم
با حرص گفتم: ندیدی این پسره ی از خود راضی چیکار کرد؟...فکر کرده کیه؟ نشونش میدم ...ای کاش انقدر محکم زده بودم که پاش به دانشگاه نمیرسید...
الا ادامه ی حرفم رو قطع کرد و گفت: چی شده مگه؟ هیچ معلوم هست چی میگی؟ چته تو؟
مرینت: الا ندیدی سر کلاس استاد هر چی میگفت سریع تر از من جواب میداد اصلا به من فرصت نمیداد...فکر کرده میتونه جای منو بگیره
الا: حالا مگه چی شده...نترس اون چون تازه وارده اولشه...حالا اون و ولش کن میای نهار با هم بریم بیرون؟
مرینت: به نظرت برم خونه با کی نهار بخورم؟
الا: چه ربطی به این داره عصبانی هستی موضوعات و بیخود به هم ربط میدی...حالا کجا بریم؟
مرینت: معلومه همون کافه رستوران همیشگی
الا: ای ول پس اونجا میبینمت
و بعد سوار ماشینمون شدیم و رفتیم
جلوی کافه رستوران همشگیمون پارک کردیم و رفتیم برای نهار
ما چند سالی میشد که بیشتر قرارمون تو کافه رستوران "دوستی" بود
بیشتر به خاطر اسمش دوسش داشتیم البته از حق نگذریم غذا هاش حرف نداشت
منو الا از دوران دبیرستان همو میشناختیم الا بیشتر به خاطر من پایه هاش رو جهشی خونده که باهم بریم دانشگاه
الا تنها کسی بود که از همه ی زندگی من خبر داشت و بعد از بابام نزدیک ترین کسی بود که داشتم
نهار رو که خوردیم از هم جدا شدین اومدم خونه همش دعا دعا میکردم بابام اومده باشه
در وا کردم از سکوت خونه معلوم بود نیومده
از اینجوری بودن خونه متنفر بودم
البته تو این چند سال باید عادت میکردم
اما چون بابام همیشه پیشم بود نیاز نبود عادت کنم
لباس هامو عوض کردم خودمو رو مبل پرت کردن
یه چند دقیقه گذشت سکوت خونه اذیتم میکرد
دوباره همون حس که اون موقه ها داشتم اومد سراغم از این حس متنفر بودم
مطمئن بودم اگه بابام تا چند دقیقه دیگه نیاد حالم بد میشه
که صدای چرخیدن کلید تو در اومد با خوشحالی بلند شدم
با دیدن بابام تو چارچوب در اون حس مسخره ولم کردم
رفتم بغلش کردم و گفتم : سلام بابا جون
بابا: سلام دختر خوشگلم خوبی بابا؟
مرینت: خوبم ممنون...بابا چرا امروز زود رفتی صبح ندیدمت
بابا: اخه امروز یه جلسه ی مهم داشتم باید قبلش میرفتم کار ها رو تو کارخونه راست و ریس میکردم...خیلی وقته اومدی؟
مرینت: نه یه چند دقیقه ی میشه
بابا: شام چی داریم؟
مرینت: نمیدونم نگاه نکردم ببینم شینا خانم چی گذاشته
بابا: مگه نهار خونه نبودی
مرینت: نه با الا بیرون خوردم بعد رفتیم یه دور زدیم و اومدم
چند ساعت بعد سر میز شام
داشتم با غذام بازی بازی میکردم زیاد گشنه نبودم
بابا: چرا غذا تو نمیخوری؟
مرینت: زیار گشنه نیستم
بابا: امروزم هم که صبحانه نخوردی نه؟
مرینت: اه چرا هر چی میشه این شینه خانم میاد به شما میگه
بابا: چون خودم گفته بودم بگه ...حالا امروز دانشگاه چه طور بود
همین جور که سرم تو بشقاب بود و محتویاته داخلش رو برسی میکردم گفتم: افتضاح
بابا با یه حالت تعجبی گفت: چرا مگه چیشد
با ناله گفتم: بگو چی نشد... اول که ترافیک شد دیرم شد بعد با یه ماشین که ترمز نداره تصادف کردم...استاد هم از سر لج گفت دیر کردی تو کلاس رام نداد...از همه بدتر با ادم رومخ از خودراضی هم همکلاس شدم ...یعنی بدتر از این نمیشد
بابا خندید و گفت: چرا از این بدترم میشد
با اخم گفتم: دیگه چی میخواست بشه از دانشگاه اخراج شم
بابا: چرا اخراج شی؟
مرینت: نمیدونم شما میگی بدتر از اینم میشه
بابا دوباره خندید گفت: حالا تصادف کردی خودت که چیزیت نشد؟
مرینت: نه فقط ماشینم یه مقدار فرو رفتگی رو بدنش ایجاد شد بیشتر ماشین اون داغون شد البته تقصیر خودش بود
بابا: حالا با کی تصادف کردی؟
مرینت: با امون همکلاسی افتضاح جدید
بابا لبخندی زد و گفت: حالا ولش کن غذا رو بخور
....
از زبان مرینت
تو کلاس نشسته بودم استاد هنوز نیومده بود
در کلاس باز شده آدرین اومد تو
تو راه که داشتم میومدم دیدم داشت پیاده میومد حتما ماشینشو داده تعمیر البته بعید میدونم تعمیر شه
یه سلامی به کل کلاس کرد و اومد نشست یر جاش
برگشت سمتش و جوری که کل کلاس بشنوه با تمسخر گفتم: راستی کادوی تولد مادرت در چه حاله؟ (پن: ماشین آدرین کادوی تولدش از طرف مادرش بود)
با این حرفم معلوم عصبانی شده و با حرص گفت
ادرین: به لطف جناب عالی داغون شده
لبخندی زدم و با یه حالت کنایه گفتم: به مامانت بگو یه کی نوشو واسه تولد بعدیت بخره البته بگو ترمزش هم سر جاش باشه
صدای ریز ریز خندیدن بچه ها میومد
با این حرفم آدرین داشت از عصبانیت منفجر میشد شرت میبیندم اگه آب بریزیم رو سرش دود بلند میشه
خواست جواب بده که استاد اومد تو نتونست چیزی بگه و با حرص نشست سر جاش
اخ که چه قدر دلم خنک شد!
........لایک کن .........
کلاس که تموم شد داشتم وسایلم رو جمع میکردم که الا اومد نشت صندلی پشتی و گفت
الا: میگم مرینت میای بعد دانشگاه بریم سینما
مرینت: نه یه سر باید برم گالری هفته ی بعد افتتاحیه است
الا: آآا خب با هم میریم گالری بعد اون میریم
مرینت: باشه خیلیم عالی
الا: خب پس بعد دانشگاه منتظرت با ماشین تو بریم من امروز ماشین نیاوردم
مرینت: وایی گفتی ماشین هنوز ندادم برای تعمیر
آدرین که صندلی کناری من بود حرف هامون رو میشنید اومد که بره با یه لبخند مسخره و عجیب و با کنایه گفت
ادرین: خوش بگذره
تعجبی به الا نگاه کردم
مرینت: این چش بود..اون لبخند مسخره چی بود
الا: چه بدونم ولش کن
شونه هام رو بالا انداختم و زیر لب گفتم: معلوم نیست پسره ی دیوانه چشه
دانشگاه کع تموم شد رفتیم سمت ماشین که بریم گالری ماشین و بیرون پارک کرده بودم اینجوری راحت تر بود
اومدیم سوار بشیم که...
که دیدیم ماشین به کل داغون شده
از تعجب همینجوری هاج واج مونده بودم
شیشه هاش شکسته بودم
بدنه اش هم جای کلی خط خش و فرو رفتگی بود
معلوم بود یکی از عمد اینکاره کرده
الا: کی..کی اینکارو کرده
رفتم جلو تر که دیدم رو کاپوت ماشین نوشته
"حالا کی باید ماشین نو بخره"
"خوش بگذره"
در حالی که از حرص دندونام رو بهم می سابیدم
زیر لب گفتم: ادریننن
الا: چی
مرینت: آدرین پسره ی احمق چه طور جرعت کرده ماشین من ...مرینت رو به این روز بندازه...پس بگو لبخندش مسخرش واسه چی بود..
و بلند داد زدم: نشونت میدم آدرین اگرست ...ماشین منو داغون میکنی..کاری میکنم که دیگه نتونی ماشین سوار شی
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
عالی پارت بعدددددددددددد
گذاشتم 😏
تنکس
و اینکه گفتی قربانی عشق تو برسی من منتظرم هرچی نگاه کردم نبود
عالیییییییییییی بود
عالیییی
ممنون
پارت بعد پلیززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز ❤️❤️❤️
باشه سعی میکنم زود بزارم
نهادم
عععععاااااااااااللللللللییییییییی بببببببببوووووووودددددد ♥♥♥😍😍