
سلام سلام صد تا سلام خب اینم پارت 1 دیدید چقدر زود گذاشتم 🥺💔 تو هم به خاطر من لایک کن خوشگلم ❤🥺
مرینت : ماریاااا کجایی ماریا : اینجام ابجی جونم مرینت : بیا دختر کلی کار ریخته رو سرم ای باباااااا ماریا : خواهر این گردنبند رو ادرین بهت داده ؟ مرینت : راستش اره هر نوقع دلم تنگ میشه بهش نگاه میکنم یه مورایی واسم خیلی ارزش داره وقتی داشتیم میرفتیم بهم دادش و گفت همیشه به یادم هست اما واقعا نیمدم بهم راست گفته یا نه خیلی دلم برای فرانسه تنگ شده برای زن عمو دختر عمو حتی ادرین ماریا : ببینم نکنه عاشق شدی ؟ راستش رو بگو ! مرینت: نه بابا چه عاشق شدنب چرت نگو ماریا حالا هم به جای این کارا بیا به من کمک کن ماریا: ای بابا خواره خودت انجام بده من میخوام تلویزیون نگاه کنم مرینت : ای بابا دختر پاشو تنبل باید بریم مغازه یه چیزایی بخریم وگرنه مامان کلمون رو میکنه پاشو ببینم ماریا : خداااااا ( ۱۰ دقیقه بعد ) مرینت : بیا برگردیم اینقدر این شکلاتا رو نخور دختر دندونات کرم زد بسهههههه ماریا : ای بابا ولم کن من شکلات دوست دارم اممممم به به مرینت : وایییییی نه گردنبندممممم ماریا : چی شد ؟ مرینت : پوف پوف پوف ( داره دستش رو فوت میکنه ) ماریا : ابجی ولش کن دستت سوخت مرینت : نه این گردنبند خیلی برای من ارزش داره اگر اتفاقی براش بیوفته من نیمدونم چیکار کنم 🥺 ماریا : ( توی دلش : گردنبند افتاد توی اتیش و اون حتی به اینم فکر نکرد که دستش میسوزه سعی کرد گردنبند رو در بیاره حالا هم.....) بیا بریم برات پماد بزنم دستت رو سوزوندی دختر مرینت :اخخخخخ اروم ماریا ماریا : ببین کار دست خودت دادی مگه مجبور بودی مرینت : تو این چیزا رو درک نمیکنی
ادرین : پاشو بچه خستم کردی اریان : داداش یکم دیگه الان میام ادرین: این بازی ویدیویی رو ول کن الان مامان میاد گابریل : بچه ها اریان : بله بابا گابریل: خب خب چیکار میکنید ؟ ادربن : بابا این گیر داده به بازی ویدیویی ولش هم نمیکنه گابریل : پسرم اون بچس بهش گیر نده ادرین : بابا این نره غول بچس اخه ؟! پاشو ببینم برو بیرون اینجا اتاق منه اریان : بابا نگاش کننننن گابریل : بیورن زود باش ادرین : برو دیگه اریان نرو روی مغز من بچه اریان : دیدی الان خودت هم بهم گفتی بچه پس بهم احترام بزار ادرین : بروووووو اریان : باشه بابا رفتم بیا فقط میشه اون بازی ویدیویی رو بهم بدی ؟! ادرین : اریان یا پیری یا میام اریان : باشه رفتم جوش نیار ادرین : دقیقا مثل بچه هاس گابریل : پسرم میخواستم باهات حرف بزنم ادرین : بفرمایید پدر ( علامت ادرین _ گابریل £ اریان ÷ مرینت + ماریا □) £ پسرم تو هنوزم به اون فکر میکنی ؟ _ کی بابا ؟ £ مرینت _ چی ؟ مرینت ؟ £ نکنه فراموشش کردی ؟ _ نه معلومه که نه اما پدر میدونید که اون فقط برای من یه دوست بود و خواهند ماند £ پس برای همین بهش گردنبند دادی و گفتی همیشه به یادش هستی ؟ _ پدر اون موضوع فرق داره اون فقط دوست دوران بچگی من بود £ موضوع رو عوض نکن _ شما برید سر اصل مطلب £ میخوایم به اونا پیامک کنیم تا به فرانسه بیان من با مادرت حرف زدم به زور راضیش کردم تو هم مخالفت نکن _ اونوقت برای چی ؟ £ ا.ز.د.و.اج _ چیییییییییی؟ دارید با من شوخی میکنید شما میدونید که من توی این چند سال خیلی تغییر کردم و دخترارو فقط برای خوش.گذ.ر.ونی میخوام میدونید که من یه زمانی از مرینت خوشم میومد اما فثط به عنوان دوست
£ میدونم پسرم اما میدونم اگر تو فقط یه بار هم اونو ببینی عاشقش میشی _ پدر بحس رو عوض کنید من الانم داره دیرم میشه باید برم کلاس بوکس کلی کار دارم وقتم رو نگیرید و از اونجا رفتم ÷ ببینم بابا دعوات کرد ؟ _ نه چرا باید دعوا کنه ؟ ÷ هیچی _ من رفتم خدافظ ÷ به سلامت منم رفتم و به بازی کامپوتریم رسیدم □ خواهر ؟ + هوم ؟ □ چرا هی توی اسمون رو نگاه میکنی چی اونجا داره ؟ + هیچی حوصلم سر رفته ( علامت امیلی ♡) ♡ گابریل با من بحس نکن میدونی که اونا سطح پایین هستن £ در عوض خانواده خوبی هستن ♡ من نمیخوام پسرم زندگیش نابود بشه £ اما مرینت خوشبختش میکنه امیلی لطفا به این ا.ز.د.و.ا.ج راضی شو ♡ باید فکر کنم £ میدون که مشیمون نمیشی ♡ خیلی خب من بهشون ایمیل میزنم £ باشه ( علامت سوفیا ○ علامت کارل ●) ○ دخترم بیا خانواده ادرین ایمیل دادن حتما موافقت کردم + برای چی ؟ ○ ازدواج تو با ادرین + چیییییی ؟ چی داری میگی مامان ؟ ○ حرف نزن بیا ♡ فکر کرده من به ازدواج پسرم با اون دختر بی کلاس راضی میشم( حرف دهنت رو بفهم مادر جان 😐😐👠👠) ایمیل دادم . خب حالا بیینم اونا چه جوری راضی میشن ههههههه ( ک.و.ف.ت)
● من میخونم ○ مطمئنم موافق هستن دختر من خیلی ماهه □ اول بخونید ● سلام به دوستان قدیمی من امیلی هستم ما به این ازدواج راضی نیستیم و پسرم از دختر شما خوشش نمیاد شما خانواده بی کلاسی هستید و به خانواده ما نمیخورید از پسر من دور شید ما راضی نیستیم + قلبم داشت به هزار تکیه تقسیم میشد این این امکان نداره این این اقای اگرست نیست اون نمیتونه اینقدر سنگ دل باشه ○ دخترم غصه نخور عزیزم ما میریم فرانسه اما میریم و رو در رو با اونا حرف میزنیم □ ابجی جون گریه نکن + با سرعت از اونجا رفتم این امکان نداشت اونا اینقدر سنگ دل نیستن اینقدر بی رحم نیستن رفتم و گردنبند رو از گردنم در اودم و پرت کردم روی تخت خیلی ناراحت بودم اما اگر این ایمیل رو امیلی خانم تنها نوشته باشه چی اگر کسی از اون خبر نداشته باشه چی ؟ نه نه اون خودش اینو با نظر بقیه نوشته ( خنگ ) ( روز بعد) ○ دخترم بیا باید بریم وسایلاتون رو جمع کردین ؟ +□ بله اومدیم ( فرانسه ) ○ رفتیم توی خونه .خونه خوبی بود . گفتم دخترم باید بریم هتل تا عمه اینا رو ببینیم شما بمونید ما میریم و برمیگردیم + باشه مامان ( در هتل ) تروریست ها : همه دستا بالااااااا مردم: وایییییی کمکککککککککککککک ○ کارللللل ● سوفیا بیا اینجا بیا ○ باید به بقیه کمک کنیم ● موافقم رفتیم و همه بچه ها و خانواده ها رو بیورن اوردیم که تروریست : دستا بالااااا ○ وایییی تروخدا تروخدا نزن تروریست : شما به اونا کمک کردین اره ؟ پس خودتون هم میمیرید ...... که یکدفعههههههههه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اهمممم نیایش😐
اومدم اذیتت کنم اینجا کسی نیست😔💔😂
عالی
مرسی عزیزم:)
سلام داستانت فوقالعاده بود ولی خیلی پارت زیاد داره ولی بازم عالی بود 😘👌🏻
سولام ، میگم اژدها سوارانو بیشتر دوست داری یا لیدی باگ ? 🙂
راستی رمان باحالی بود ، فقط زیاد غلط تایپی داشتی.
سلام. لیدی باگ دیگه شورشو در آورده همش کت بدبخت رو اذیت میکنه بهش اهمین نمیده پش اژدها سواران😁
به خاطر اینکه تند تند تایپ میکنم...
اها خوبه 😇
می گم مطمئن باش تهش اونم کنار میاد. سازنده ها از قصد این طوری می کنن که تا تهش دنبال کنی تا ببینی آخرش به هم میرسن نمی رسن (که صد البته می رسن)
می گم از اژدها سوارانم اگه دوست داشتی یه داستان بنویس 😉
سعی میکنم اما فکر نکنم خوب از اب در بیاد🤭اخه اون یه داستان هیجانی هست و خوب باید درموردش فکر کنم نمیدونم چه جوری درش بیارم😇
اها ، اوکی 😉👌
رمانت عالیه ولی حیف نتونستم بخونم فردا اراعه دارم بعدا میخونم گلم رمانت عایه (یکی نیست بهم بگه تو تو درس خودن گیری میری اراعه هم برمیداری...) و راستی من 13 سالمه و اسمم هم عسل . آجی میشی
مرسی عزیزم لطف داری 😘
😂😂
البته عزیزم نیایش هستم 12 سالمه
باید بریم انکارا برای توسعه کارمون باید با من بیاد جان: چشم اقا مرینت: یه اقا اومد گفت رئیس باهاتون کار داره منم تشکر کردم و وارد اتاق شدم پشت به من روی صندلی نشسته بود گفتم .... سلام من مرینت استیون هستم برای استخدام اومدم ادرین : تا اسم مرینت رو شنیدم سریع برگشتم یه دختر نسبتا قد بلند با پوست سفید و موهای ابریشمی باز و چشمای ابی اسمونی خیلی قشنگ بود اما واقعا نمیدونم خودش بود یا نه گفتم خوش اوندید بفرمایید منم ادرین.........جان: رئیس اقای کارمن کارتون دارن کارشون فوری هست ادرین: باشه الان میام
تو اینجا باشی ادرین : شنییدممممم اریان : گفتم که بشنوی ادرین :رفتم شرکت توی شرکت جدی بودم کسی نزدیکم میشد البته اگر دختر باشه یکم ناز میکردم اما زیاد نزدیکشون نمیشدم مرینت : رفتم و یه روزنامه برداشتم و دتبال اگهی کار گشتم شرکت gma اره همین خوبه انیدوارم استخدام بشم وگرنه نمیتونم زن عمو رو زیاد تحمل کنم خب بریم ببینیم میتونم استخدام بشم یا نه ؟ ادرین: جان ؟ جان: بله اقا ادرین: کسی برای استخدام نیومده ؟ جان: چرا اقا یه خانم اومدن بگم بیان ؟ ادرین: اره بگو بیاد نیاز به کارمند داریم زیاد وقت نیست[ ا
خوبم خیلی خوبم میدونید که .....اوففف اصلا ولش کن برید بشینید . ماریا: ممنونم ( با حرص)
ادرین : داشتم اماده میشدم برم شرکت که این کله موک دوباره ظاهر شد بلند گفتم اهای تو بی سر و پا اینجا چیکار میکنی ؟ اریان : با کی بودی ؟ ادرین : مگه کله پوک دیگه ای هم اینجا هست ؟ اریان : ادرین میاما ادرین : بیا مورچه زیر دست و پام لهت میکنم اریان : با کی بودی ؟ به کی گفتی مورچه ؟ ادرین: ولم کن بابا میخوام برم شرکت توی دست و پای من نپیچ جوجه اریان : برو به سلامت کی خواست[ اسلاید نهم]
کاملیا : سلام مرینت: سلام کلارا : اها باشه اما از الان بگم شما دو تا توی اتاق من میرید اگر رفتید من میدونم و شما فهمیدید ؟ مرینت : اینقدر از این دختره بدم میاد خیلی مغرور و خودخواه هست دوست دارم جرش بدمممممم خداااا اوهههه مرینت اروم باش گفتم بابا کی اتاق تو رو خواست بعدشم ما برای یه مدت اینجا زندگی میکنیم کار که پیدا کردم واسه خودم و خواهرم خونه پیدا میکنم ندید بدید ( دوستان ادرین شرکت رو اداره میکنه به همراه گابریل اما داداش کوچیکه بیکار هست ) اما: درست صحبت کن فکر نکن چون مادر پدرتون مردن
مرینت: ای بابا این حواسش کجاست ؟ یه بشکن جلوی صورتش زدم و گفتم زن عمو ؟ خوبی ؟ نمیخوای ما رو دعوت کنی داخل ؟ زن عمو : اها ببخشید بیاید تو ( بچه ها اینجا زن عمو ، عنو ، دختر عمو ها ادم زیاد خوبی نیستن به مرینت و ماریا حسودی میکنن اسم زن عمو: ا ما عمو: کاردل دختر عمو ها: کلارا ، کاملیا کلارا و کاملیا خواره هستن و کلارا بزرگتر هست و 17 سالشه کاملیا هم 16 سالشه کلارا یک سال از مرینت کوچک تر هست ) کلارا : کیه مامان ؟ اما: مرینت و ماریا عزیزم [ اسلاید هفتم]