
این پارت قراره هیجانی بشه ...
بعد از همون اتفاقی که خودتون میدونید 💏 از هم جدا شدیم و منم عین گربه ها داشتم بهش نگاه میکردم دستشو کرد تو موهاشو یکم بهمشون ریخت بعد چند ثانیه گفت خوشت اومد ؟ یعنی میخواستم بزنم تو دهنش ( تو جرئت داری زشت بهش بزنی من میدونم با تو فرصت به این خوبی ات قدر نشناس ) گفتم دیگه حق نداری دست به من بزنی ، آقای پارک جیمین جیمین : چرا باهام راحت نیستی آدم که با همسرش اینجوری حرف نمیزنه با تعجب پرسیدم : همسر ؟ برو بابا
خیلی خونسرد جواب داد بله گفتم : چجوری اونوقت ؟ ( راستی من به جای جیمین مینویسم ج) ج: همونجوری که خودت امضا کردی فلش بک به قبل داری منو کجا میبری ، میبرمت خونه نگران نباش این چیه تو دستم ؟ هان ؟ صدای مادرش تقلید شده : دخترم این یه نامه س که تو هم باید امضاش کنی باشه اما تو اینجا چیکار میکنی چرا نمیبینمت و صدات رو نمی شنوم ؟
من به صورت مخفیانه اومدم اینجا اگه تو منو بیینی پیدای میکنن چون تو چشمت دور بین کار گذاشته شده ( الکی 😅🤣) و امضا کرد . پایان ولش بک ات : تو بهم دروغ گفتی ! اون مادرم نبود ، حتی قرار داد مامانمم نبود اون اون ورقه توش قرار داد نامزدی بود ! ج : تو هم که گول خوردی و کار رو برای من راحت تر کردی ! ( یه ذره داره شیطانی نگات میکنه ) سرش داد زدم که : خودم امضاش کردم خودم از بین میبرمش ج: چطوری میخوای این کار رو بکنی اونوقت ؟ با چه قرار دادی با چه اجازه ی ؟؟
میخواستم برم بزنمش که خیلی سریع جاخالی میداد ، یبار که جاخالی داد تعادلم رو از دست دادم و دستم تو راه به لبه ی تیز شیشه ای برخورد کرد و خون اومد دیدم هی داره نگاه میکنه بهش گفتم : خشکت زده برو باند و مواد ضد عفونی بیار دیگه اما همچنان داشت نگاه میکرد ..............بالاخره گفت : خودم برات پاکش میکنم و اومدم جلو منم عقب عقب میرفتم جوری که اون میمومد پیرمرد ۱۰۰ ساله رو به وحشت مینداخت چه برسه به من دستمو بالا آورد و قسمت خونیشو مکید بیحال بودم و جیغ میزدم ، آخرش بیهوش شدم
وقتی بیدار شدم رو مبل بودم و اونم جلوم نشسته بود ، باترس پرسیدم : تتو خوناشامی ؟ سرش رو که تکون داد بیشتر به لبه ی مبل چسبیدم لبش هنوز خونی بود سکوت و شکست و گفت تو خیلی خوشمزه ای اخم کردم و به اونور نگاه کردم بعد از چند دقیقه نفسای گرمی رو خودم حس کردم یواش برگشتم دیدم تو ۵ سانتی متری گردنم نشسته و داره گردنم رو نگاه میکنه ، با وحشت گفتم : حتی فکرشم نکن ! ج : چرا فکر کردم میخواست حمله کنه از پشت گردنش و گرفتم و از بالا سرم ردش کردم و محکم کوبوندمش یه زمین ( بیچاره موچی من ) صدای آه و نالش کل خونه رو پر کرده بود .. دلم واسش سوخت ، وقتی کنارش نشتم با یه حرکت خودشو انداخت روم پرسیدم : چیکار میکنی ؟ ج : اینجا منم که سوال میپرسم ، حالا بگو ببینم میدونی چی حال من رو خوب میکنه؟
فکر کردید بازم نوشتم ؟ نع خیر باید تا پارت بعدی صبر کنید 😜
راستی بهم تو کامنت بگین خوب مینویسم یا نه یه چیز دیگع بگین پارت های کوتاه رو سریع سریع بزارم یا پارت های طولانی رو دیر به دیر ؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی
خیلی خیلی عالی 😍😍😍😍😍🤩🤩😍😍🤩😍😍🤩🤩😍😍😍😍🤩🤩🤩😍😍😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍🤩🤩😍😍🤩🤩🤩😍😍😍🤩🤩🤩😍😍😍😍
خیلی خیلی عالی 😍😍😍😍😍🤩🤩😍😍🤩😍😍🤩🤩😍😍😍😍🤩🤩🤩😍😍😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍🤩🤩😍😍🤩🤩🤩😍😍😍🤩🤩🤩😍😍😍😍
صل🖤🖇🐚:")^^
عالی بود🖤:")^^
فالویی🖇:")^^
بفالو🐚:")^^
صاری بابت تبلیغات🥺:")^^
عاشق داستانتم بشر
اون ات قدر نشناسه که قدر لحظاتش رو نمیدونه 🤣😅
جیمین ما دیوونه نیستا اینجوریش نکن ولی عالی بود زود زود بزار گلم
جیمین شی که عشقه چون بایستمه ازش مینویسم
من بایس ندارم همه رو دوست داره جونمو براشون میدم