مقدمه رمان
سلام من مرینت هستم یه دختر ۱۷ ساله که تو مدرسه پسرونه باظاهری پسرونه درس میخونم .
من من وقتی 11 سال داشتم مادرم به دست یک قاتل کشته شد و من از اون به بعد هرشب خواب مادرمو میبینم که اشکامو پاک میکنه و میگه مرینت دخترم قوی باش همه چیدرست میشه .
اما من همیشه اون کابوسو (مرگ مادرمو) به یاد میارم و به خودم قول دادم که اون قاتلو پیدا کنم و به مجازات برسونمش و تحویل قانون بدمش.
اون مرد حتی سراغ منم اومد و پدرم برای مراقبت از من منو به پاریس فرستاد و توی یه مدرسه پسرونه ثبت نامم کرد و یه ظاهر پسرونه و اسم پسرونه بهم دادن💔
تنها چیزی که از اون قاتل یادمه یه ماشین مشکی و یه مرد با یه پایی که میلنگید و موهای مشکی و قد بلند .
من تو اون کالج روزای خوبی داشتم تا اینکه با چند تا پسر اشنا شدم و بخاطر اونا اخر ترم از مدرسه رفتم و تصمیم به انتقام گرفتم انتقام مادرم🥺
................
خب بیاین ببینیم تو این داستان چه موانع و اتفاقاتی در انتظار مرینت است
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
عالی پارت بعد من خیلی داستاناتو دوست دارم
ممــنــونــ
گذاشتم
عالی بود
😘😘
پارت بعدی لطفا
😇
نهادم
عالیییییییی فقط من یکی عین این داستان رو خواندم ولی کجا رو نمد ولی تو بنویس تا خودم منتشر کنم
شاید اکانت قبلیم بود قبلا اونجا نوشتمه
شاید
عالی
مرصــی
عالیییییییییییییییییی
😁
فالویی فالو کن
باشع
داستانمم دنبال کن
دنبال میکنم