یک روز عادی در پاریس غیر عادی بود… مرینت که حالا نگهبان اعظم معجزه گر ها بود، در حال چک کردن مجدد تمام معجزه گر ها بود و آدرین آگراست،مدل معروف و جذاب پاریسی در جلسه ی عکاسی اوقات خیلی خوشی نداشت
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
یعنی غمگین تموم کنی من میدونم با تو از دست جرمی راحت نشدیم تو هم میخوای اضافه شی ؟ 😐💔
اگه غمگین باشه داستانت رو نمیخونم بعد با همین 🍳 هم میزنمت 😐💔🍳
عزیز آرام باش
شاد تموم میشه😅❤️
من خودم از دست جرمی زخم خوردم💔☹️
فقط شمانام شیپ را بگو
آدرینت،لیدی کت، مری کت؟؟کدومش
من خودم مریکتیم❤️😍
ولی بازم هرچی تو بگی
مریکتتتتتتتتتتتتتتتتتت من عاشق این شیپم مریکتتتتتتتتتتتتتتتتتت 😍😍😍😍💜💜💜
آی خوب گفتی چون بخوای نخوای این داستان کلا برپایه شیپ مریکت پیش میره😂😂🥰
ععععععععععاااااااااااللللللللییییییییی♥😍
مرررسسیییییییی
ممنون کامنت دادی ولی راستش را گوی تا آخر داستان خوندی اصلا؟
اوهوم😆
😐😐😐😐😐فقد اخرش😐😐😐😐😐😐😐
عالی بود اما فقد اخرش😐😐💜
نگران نباش درستش می کنم😂❤️
مرسی کامنت دادی
افلین💜
خواهش😎💜
عالی بود🤩💎
ممنون😇
مریکت هم داره؟🥺
وی طرفدار شیپ مریکت است 🖤😐
بنده نیز مریکتی می باشم
داستان رو لو نمیدم((ولی زیر لفظی میگم داره😂))
ییسسسسس 🖤😁
نتیجه.شاد تموم شه
اوکی ممنون 🥰نظر دادی