اومدم این قسمت را بترکونم مثل بمبم الان 🌹😂
دینــــگ
چرا صدای عمه عزیزم بلند نمیشه که باید امروز فلا فلا کار کنی دیر شد وقت نیست و.....
جدی چرا هیچی نمیگه نکنه چیزی شده قلبم تاب داغ نداره خدا خدا
با صدای در به خودم اومدم که خدمتکار امد و گفت عمه خانم رفتن بیرون گفتن من بیدارتون کنم و کارهای امروزتون را در اختیارتون قرار بدم بانو لطفا حاضر بشوید من پایین منتظرم
نزدیک بود حلوای عمه را درست هم بکنم خب قبل اینکه بری یه خبری و یه ندایی بده 😂😂
لباس های دانشگاهیم را پوشیدم و رفتم پش خدمتکارتا ببینم امر امروز عمه نازگل چی هستش خدا کنه که مهمونی نباشه حوصله ندارم پیش اون ادمای از خودراضی بشینم و بگم و نخندم با صدای بلند که مگس نره توی دهنم😂😂
من:بفرمایید من منتظرهستمامر عمه خانم را بشنوم و انجام بدهم
خدمتکار:باید بعد دانشگاه برید فروشگاه و لباس مناسب خریداری کنید به سبک جوانان امروزی ما با وقار و امروز یک پارتی که نه یک مهمونی کوتاه برای جوانان خانواده ترتیب داده شده
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
شاید پسر خاله خوبی نباشم اما دختر خاله خوبی میتوانم باشم 😉😂😂کمک خواستی میتوانی روم حساب کنی 😂😂😂
اگر نظری دارید بگید تا ادامه بدم و درستش کنم اگر مشکلی داره در غیر این صورت من دیگه این رمان را ادامه نمیدم (تا پنج پارت ادامه میدم بعد دیگه نمیزارم) 😉🤐
به هر حال اگر خطایی در صحبت کردنم بود شما ببخشید 😉همه باهام راحتن شما هم میتوانی اگه خواستی البته