
سلامممممممم عشقا ببخشید الان می زارم ما تو عروسی بودیم❤❤
آنچه گذشت:لایلا:وای....نکنه.....مرینت:چرا اینجام؟آدرین:هیچی.مرینت:اون وقت آلیا کجاست؟مرینت:آدرین صورتشو آورد نزدیک صورتم جوری که نفساشو حس می کردم و یهو.......
مرینت:آدرین صورتشو آورد نزدیک صورتم طوری که نفساشو حس می کردم و یهو لباشو گذاشت روی لبم و چند دقیقه اون طوری موندیم که من خودمو عقب کشیدم.مرینت:ام...آدرین....آدرین:جان آدرین؟مرینت:تو از قصد این کارو کردی؟آدرین:پس فکر کردی برای چی اومدم خواستگاری؟مرینت:اما آخه لوکا چی میشه؟آدرین:اونم برای خودش یه کسی رو پیدا می کنه.مرینت:آدرین میشه بغلم کنی؟مرینت توی ذهنش:ها ها ها ها حالا باید این کارو انجام بده.
آدرین:مرینت روی تخت نشسته بود و منتظور بود برای همین من رفتم جلو و مرینتو توی بغلم گرفتم.مرینت:بدنم یهویی یخ زد،وای خدا این آدین چقدر گرمه میشه ازش به عنوان بخاری استفاده کرد😂😂.آدرین:مرینت چقدر سردته؟مرینت:اِ...اِ......آدرین:باشه فهمیدم دراط بکش و پتوت رو بکش روت.
مرینت:آدرین.....آدرین:بله؟مرینت:میشه فردا بیای خواستگاریم؟آدرین:مگه میشه نیام.مرینت:اما پدرت چی؟آدرین:پدرمو یه جوری قانع می کنم فقط تویی که برام مهمی تو باعث آرامش منی اگر اتفاقی برات بیفته نمی دونم چی کار می کنم.مرینت:اما آدرین اگر پدرت مخالف باشه نمی تونیم ازدواج کنیم.آدرین:من اونو یه جوری قانع می کنم.
گوشی مرینت:زینگ زینگ زینگ.مرینت:الو سلام.آلیا:سلام مرینت.مرینت:سلام.آلیا تویی؟آلیا:نه عممه.مرینت:برو بمیر دختر کجایی منو کاشتی رفتی تنها گذاشتی رفتی دروغ نگم به جز من یکی دیگه داشتی رفتی یکی دیگه داشتی رفتی(نگران نباشین مشروب نخوردم تو عروسی بودم جو دیجی بودن گرفتم😂😂😂😂)مرینت:ولی واقعا کجایی؟
آلیا:آدرین گفت که پیش تو می مونه به همین خاطر با نینو رفتم خونه.مرینت:برو بمیر منو با این تنها گذاشتی؟خاک تو سرت.الاهی سنگ بیوفته رو کلت نتونی جایی بری.مرینت:تلفنو قطع کردم.آدرین:😂😂😂😂😂😂😂😂.مرینت:چیه؟آدرین:من غلط بکنم تو رو بی اجازه جایی بزارم برم😂😂😂😂.مرینت:یعنی انقدر عصبانی بودم؟آدرین:نه بابا از هرکولم عصبانی تر بودی😂😂😂😂.
پرستار:خانم مرینت وقت داروتون شده.(مرینت و آدرین اینو نشنیدن)مرینت:چقدر دوستم داری؟آدرین:قدر یه دنیا.مرینت:چقدر عاشقمی؟آدرین:بی نهایت تر از کل جهان.مرینت:چرا؟آدرین:چون عاشقتم.مرینت:آدرین اون موقع که به من چتر دادی چرا این کار رو کردی که الان به اینجا ها بکشه؟آدرین:چون تو توی نگاهم یه دختر معصوم،پاک و بدون بدی میومدی.مرینت:پس ب.و.س.م کن.آدرین:به روی چشم.پرستار:وارد اتاق شدم که دیدم......(این داستان ادامه دارد)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
مرسی عزیزم
سلام کیوتی داستانت لایک شد و دنبال شدی لطفا دنبال کن و به پارت ۴۰ داستان گروه معجزه آسا یه سر بزن و کامنت بده
ممنون 💖🌸
سلام مرسی و باشه
🌸💖