
هلو ملو فرندز بعد روز ها اومدم این پارتو وارد کنم😂😂😂😂
گابریل:آ آ آ درینااااااااا😮😮😮😮؟آدرینا:اوهوم🙂🙂🙂.آریان:چجوری از دستش خلاص شدید😐😐😐؟آدرینا:با چ.ا.ق.و طنابامونو بریدیم بعدشم با ت.ف.ن.گ سقف رو سوراخ کردیم😁😁😁(آخه عزیزم چش بود بی صدا فرار می کردید😐😐😐؟)گوشی آدرین:دینگ دینگ.آدرین:بله؟مارکو:آدرین یه چیزی رو یادم رفت بگم😣😣😣.آدرین:چیییییییییی😲😲😲😲؟مارکو:همین الان فهمیدم یه حرف از مارک حلقه رو اشتباه زدم😫😫😫(😐😐😐).آریان:و فیلیکس هم که حتی گلبول های قرمزشم نگاه می کنه😤😤😤.آدرین:من همین حالا میام اونجا🙁.آدرینا:منم میام😟😟😟.آدرین:باشه.مارکو:عجله کنیدددددد😶😶😶😶.
(نکته:آدرین و آدرینا رفتن پیش مارکو)آدرین:خب حالا چیکار کنیم😐😐؟آدرینا:ما به زور از دستش فرار کردیم اگر بفهمه پوست سر هممونو می کنه😟😟.مارکو:یه راه هست که نفهمه ولی به افراد زیادی نیاز داریم😫😫😫.آدرینا:خب نقشه چیه😣😣😣؟مارکو:آدرین فیلیکس ازدواج کرده🤔🤔🤔؟آدرین:نه هنوز ازدواج نکرده😣😣😣.مارکو:به یه سری تحقیقات نیاز داریم😉😉😉.آدرینا:مثلا چی😑😑😑؟مارکو:به اینکه عاشق چه کسیه یا......آریان:عاشق مرینته😏😏.آدرین:چیییییییی😨😨😨😨؟آریان:می گم فیلیکس عاشق مرینته.
آدرینا:امکان نداره آریان آدرین قراره با مرینت ازدواج کنه😄😄.آریان:خب من این فایل صوتی رو ضبط کردم بیایید گوش بدیم😁😁😁.فیلیکس:اون آدرین ع.و.ض.ی داره مرینتو از من می دزده پس باید جلوشو بگیرم😈😈😈😈.من عاشق مرینتم😻😻😻.آدرین:من عاشق مرینتم همش داشت توی ذهنم پخش می شد☹☹☹.آریان:خب حالا امکان داره🤔🤔؟آدرینا:اما اما اما...😣😣😣.مارکو:ناراحت نباش آدرینا(و اینگونه شیپ مارینا به وجود می آید😁😁😁)
آدرینا:من ناراحت نیستم😣😣😣.آدرین:حالا چیکار باید بکنیم😥😥😥؟آریان:عقد ۲ روز دیگست و ما باید عجله کنیم هر کاری که می کنیم.آدرینا:الو ماریا(بعد توضیح دادن کل ماجرا به ماریا😁😁).ماریا:الان میام اونجا.(ماریا رفت به دفتر کار مارکو).ماریا:امکان نداره پس عقد چی میشه😟😟؟آدرین:نمی تونیم لغوش کنیم چون همه چیز آمادست.ماریا:عمه هم هست😟😟😟.سلنا:ماریا رو تعقیب کردم و رسیدم به یه دفتر کار.سلنا:با اون دختراش😣😣😣.آدرینا:سلنا😟😟؟سلنا:بله؟آدرینا:تو از کجا اینجا رو پیدا کردی؟
سلنا:با تعقیب کردن ماریا😁😁😁.مارکو:نقشه رو بگم یا نه😣😣؟آدرینا:بگو.مارکو:فیلیکس از چی متنفره و به خاطر چی؟آدرین:از من و پدرم گابریل به خاطر اینکه پدرم حلقه ی مادرم رو به فیلیکس نمی ده و منم با پدرم همکاری می کنم.مارکو:نمی تونیم گابریل رو وارد داستان کنیم پس آدرین باید با تو پیش بریم.آدرین:خب الان چی کار کنیم؟مارکو:باید تو و فیلیکس یه جا باشید پس ماریا تو باید فیلیکس رو سر گرم کنی و ببری محل مورد نظر و آدرین تو باید بحث مرینت رو باز کنی که باهاش ازدواج می کنی و من در حال بحثتون دارم یواشکی حلقه ی اشتباه رو با حلقه ی جدید عوض می کنم ، وقتی که کارم تموم شد بهت علامت می دم تا بحث رو تموم کنی و سلنا اگر بحث تموم نشد باید وارد عمل بشی و بحث رو تمکم کنی.همه:حله.
آدرینا:خب من اینجا چی کارم😐😐😐؟مارکو:تو لازم نیست کاری بکنی😘😘😘.آدرینا:اه اه حالم به هم خورد(بچه ی لیدی یونی داره برات بوس می فرسته بعد تو می گی حالم بهم خورد😐😐😐؟خیلی نامردی😂😂😂).مارکو:ولش کن بابا.آدرینا:چطوره که من از روی ساختمون بغلی با دوربین رو حرکاتتون نظاره کنم😁😁.مارکو:باشه ولی مراقب خودت باش.آدرینا:ولم کن بابا من آدرینا خفنه ام به این بادا نمی لرزم😁😁😁😂😂.مارکو:😂😂😂😂.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ی منو وارد داستان نکن روش غیرت دارم😂💔
بچممممم
دلم شکستتتت
ای خدا بیاین کمکم کنین یونی رو از اینجا ببرم غش کرده
کراش منو چه به سیگار آخههه
🤣🤣🤣
مارکو سیگاریههه؟؟؟
آره دیگه😐😐😐
واستاااا
بله🤣🤣🤣
چه عجبببببب😂💕💕🦄
😂😂😂😂