
سلااممم امتحانام تموم شدن بلاخره پارت 9 هم اومد🙏💕
به تته پته افتادم @ ن ..نه خب مگه ،...مگه قرار بود کی زنگ بزنه؟؟ جیمین نزدیکم شد از خشم زیاد قفسه سینش بالا پایین میومد .. خیلی ترسیده بودم .. خدایا چرا به من خوشی نمیومد؟ دهنم از ترس خشک شده بود بزور آب دهنمو قورت دادم.. پره های بینیش باز و بسته میشد .... & یه دختر زنگ نزد خونه؟ @ کی؟ & با من بحث نکن ا/ت تو همین چند روزه اومدی تو زندگیم و زندگی و برام جهنم کردی .. کسی زنگ نزده؟؟ @نه بخدا هیشکی فقط یه بار دونگ کیونگ زنگ زده ... جیمین رو مبل نشست و کتشو با خشم پرت کرد رو مبل کناریش .. یه دفه یه چیزی یادم اومد گفتم @ آها ..آها یادم اومدم یه دختر زنگ زد اینجا... جیمین مثل جن زده ها (😑) از
رو مبل بلند شد و فوری اومد روبرم ایستاد....خیلی ترسیدم و جیغ خفیف کشیدم .. & درد.... هی راه به راه جیغ میکشه ... دختره ی دیوانه... بغض کردم .... این حرفا رو به من میزد؟؟ شیطونه میگه بزنم دکوراسیون صورتشو عوض کنماا! ! پسره ی... &بگو دقیق ببینم کی زنگ زد چه موقع زنگ زد ؟ به خودم مسلط شدم و گفتم @ اونروز که دونگ کیونگ برای ناهار اومده بود اینجا زنگ زد اینجا... &چرا بهم چیزی نگفتی ؟ @ چی بگم اخه... حرف مهمی نزد ... گفت تو زن جیمینی منم گفتم آره بعدشم قطع کرد .... جیمین عین هیولا نعره ای
( دختره ی😐😐😐) کشید و گفت & تو غلط کردی همچین حرفی زدی ...خیلی بیجا کردی گفتی زن منی؟! آخه دختره ی دیوانه تو زن منی؟تو انتخاب منی؟؟ چرا حقیقت و بهش نگفتی هانننن؟؟ ... چرا نگفتی زورکی اومدی تو زندگیم و گند زدی توش؟؟ چرا نگفتی باید تن به این ازدواج میدادم وگرنه به هزار تهمت گرفتار میشدم؟و باید گوشه زندون آب خنک میخوردم؟؟ هانن؟ چرا نگفتی پایه و اساس این ازدواج. یه مشت دروغ و حرف مفت بود؟
( دختره ی😐😐😐) کشید و گفت & تو غلط کردی همچین حرفی زدی ...خیلی بیجا کردی گفتی زن منی؟! آخه دختره ی دیوانه تو زن منی؟تو انتخاب منی؟؟ چرا حقیقت و بهش نگفتی هانننن؟؟ ... چرا نگفتی زورکی اومدی تو زندگیم و گند زدی توش؟؟ چرا نگفتی باید تن به این ازدواج میدادم وگرنه به هزار تهمت گرفتار میشدم؟و باید گوشه زندون آب خنک میخوردم؟؟ هانن؟ چرا نگفتی پایه و اساس این ازدواج. یه مشت دروغ و حرف مفت بود؟
گوشم داشت کر میشد... صداشو خیلی برده بود بالا ..، از شدت خشم رگ گردن و پیشونیش متورم شده بود و چشاش از زور خشم قرمز شده بود ... تنم داغ بود بد جور ترسیده بودم و بدنم میلرزید.... اصن اون دختره کی بود که جیمین داشت انقد براش حرص میخورد؟؟ & نه دیگه طاقتش ندارم .. همین دو هفته هم خیلی صبور کردم و طاقت آوردم ..منو تو نمیتونیم زیر یه سقف باهم زندگی کنیم! میفهمی چی میگم؟ باید از هم جدا شیم ؟ باید این بازیه مسخره و کثیفی که شروع کردی و تموم کنی ا/ت ! تو انتخاب من نبودی و نیستی .. با نامردی و دروغ شریک زندگیم شدی ... اما نمیزارم شریک بمونی ا/ت .... ما بدرد هم نمیخوریم من از تو یه ذره هم خوشم نمیاد ...
تمامممممم تا پارت بعدی خدافظظظظ💖💛🍒
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خانم
دوهفته پیش گفتی فردا نگرانتم کجایی
یاح یاح یاح 😑منی که قرار نبود بزارم گذاشتم ولی تو هنوز نذاشتی
لطفا پارت بعد رو بزار من خیلی منتظرمممم🥺😭💔
سلام کی پارت بعدی رو می زاری زود تر پارت بعدی رو بزار لطفااااااااااااا
نمیزاریییی
عالیییییییییییییییییییییییییییییی خیلی خوبه اجی🥰🥰😘😘😍😍🤩🤩 جونممممممممممممممممممممم من عاشق داستانتممممممممممم
یه چیز من دقیق متوجه نشدم ا.ت چه دورغی گفته چرا باید آب خنک می خورد ؟
تقریبا دوپارت دیگه معلوم میشه
بعدی لطفت
چشم💜یکم دیگه قول میدم بزارم
مرسییی واقعا ممنونم اطفا همین امروز بزارر
امشب که نمیشه فردا حتما میزارم💜
به به سلام چ عجب چشممان ب جمال شما روشن شده
پارتتتتت بعد رو زود بزار
سلام سلام میدونم خیلی دیر شد ولی واقن نمیتونستم بنویسمش🙏 و اینکه قول میدم جبران کنم💜
خیلی خوب بود آفرین آجی جون💝🧡😘
فداتشم اجی😻 💜
خدانکنه😘💙