سلام من اومدم با پارت ۴ از داستان میراکلس
صبح از زبان ادرین : صبح بیدار شدم دیدم پلگ بیدار گفتم سلام پلگ اونم گفت سلام قیافش ناراحت بود گفتم چیه چی شده گفت خیالت راحت شد فهمیدی مرینت لیدی باگه گفتم پلگ قول میدم حتی به مرینت هم نگم گفت قول گفتم قول قول بعد رفتم صبحانه خوردم و اومدم تو اتاق کیفم رو برداشتم و رفتم مدرسه دیدم مرینت هم اومد داشت میدویید که خورد به من و داشت می افتاد که من گرفتمش گفتم سلام گفت سللللاااام
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
یه سری به داستان منم بزنید
عالیه
عالی بود اسم خارجی گردونه ی خوش شانسی لاکی چارم هست بازم مثل همیشه عالی بود افرین .😊😊😍😍😘😘
خیلی ممنون