7 اسلاید صحیح/غلط توسط: لیانا ۲ انتشار: 3 سال پیش 850 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشرش کن🙏🏻💞
_اقا باهاش تمو.م کردي در خدمتيم..
و دختر کناريش که با خنده ميگفت:
_يک نگاه هم به ما بکن..قول ميديم از خجالت اون چشاي سبزت و لبا.ي قرمز دربيايم..
حرفاي اونا و جواب ندادن ادرین و حتي کمي هم جلونبردن ماشين..گريمو بيشتر ميکرد..خدا رو شکر گريم بي صدا بود.فقط صورتمو خيس ميکرد..فقط هواي دلم باروني بود..وقتي چراغ سبز شد و ما راه افتاديم و ماشين دخترا برامون بوق زدن...چه حس مضخرفي داشتم..
یهو ادرین نگه داشت و دختراهم پشتش
قلبم داشت میومد تو د.ه.ن.م.
ت.ن.د ت.ن.د میزد
یهو ادرین درو باز کرد و پیاده شد و به سمت ماشین دخترا رفت. چه کار میخواست بکنه؟( وجی:وایی الان یه کاری هم دست ما میده هم خودش سیما جلوشو بگیررررررر لیانا:نوموخوام. وجی:میگم برو یعنی برو دیگه. اَه اصلا خودم میرم مری:نمیخ اد بزار کارشو کنه😭💔 لیانا:نچ وجی بزار کارشو کنه یه دوتا چ.ک بزنه تو صور.تشون هم من و اجیام و مری ح.ا.ل کنیم هم طرفدارا😎 وجی:هوف مری پیاده شو جلوشو بگیر مری:باشه الان)
_از تو اینه نگاهش میکردم.
رفت سمت ماشین و دختره پنجره رو داد پایین ادرین نگاهش کرد و تویه لحضه دستشو برد با.لا و مح.کم زد تو صور.ت دختره. سر.خ و کبو.د شده بود( حا.ل میکنید؟😐😎)
ادرین: دفعه اخرت باشه به یه پسر اینو میگی ا.ح.م.ق. نا.مزد دارم از تو بهتر و قشنگ تر همچیش با آرایش و رنگ موعه . دستش دوباره با.لا برد. اینبار دیگه صبر نکردم و پیاده شدم و دستشو مح.کم کشیدم .
_و.لش کن!
بهم نگاهی کرد و با پلش کوبوند تو ماشین دختره و سوار ماشینمون شد.
نزديک خونه بابا بزرگ اينا بوديم..اشکمو با دسته روسريم پاک
کردم..که گفت: مری . تمومش کن باشه! من ز.د.م.ش دیگه .ايستاد و من سريع بدون حرف پياده شدم و رفتم زنگ خونشونو زدم...1بار..2بار..3بار...نه جواب نميدادن..محکم به در کوبيدم ولي خبري نبود..ميخواستم درو ب.ش.کنم که:
_برو اونور.
ادرین: دفعه اخرت باشه به یه پسر اینو میگی ا.ح.م.ق. نا.مزد دارم از تو بهتر و قشنگ تر همچیش با آرایش و رنگ موعه . دستش دوباره با.لا برد. اینبار دیگه صبر نکردم و پیاده شدم و دستشو مح.کم کشیدم .
_و.لش کن!
بهم نگاهی کرد و با پلش کوبوند تو ماشین دختره و سوار ماشینمون شد.
نزديک خونه بابا بزرگ اينا بوديم..اشکمو با دسته روسريم پاک
کردم..که گفت: مری . تمومش کن باشه! من ز.د.م.ش دیگه .ايستاد و من سريع بدون حرف پياده شدم و رفتم زنگ خونشونو زدم...1بار..2بار..3بار...نه جواب نميدادن..محکم به در کوبيدم ولي خبري نبود..ميخواستم درو ب.ش.کنم که:
_برو اونور.
بدون نگاه به صاحب صدا که ادرین بود کنار رفتم و اون از گوشه ديوار رفت بالا و پريد توي خونه و با يک صداي بلند گفت:واي.
رفتم سمت در و کوب.يدم بهش و گفتم:چي شد!
دروباز کرد و رفت کنار..خط نگاهشو دنبال کردم..
و منم جي.غي کشيدم
منظره ي روبه روم منو به شو.ک برده بود،ولي ادرین سريع به سمت خاله کیت که نقش زمين شده بود رفت.خاله کیت با یه دامن بلند مشکي و يک بلوز استين کوتاه مشکي ،با موهاي ابی که سر ريشه هاي سورمه ای دراومده بود روي زمين افتاده بود..به طوري که پشتش به ديوار و سرش از روي شونش افتاده بود
به ديوار و سرش از روي شونش افتاده بود و عکسي تو ب.غ.ل.ش بود که حدس ميزدم ماله بابابزرگ باشه..ادرین داشت از داخل ليواني که دستش بود روي صورت خاله اب ميريخت..با قدم هايي لرز.و.ن جلو رفتم ..اب ريختن هاي ادرین نتيجه داد و خاله کم کم چشماشو باز کرد .
ادرین گفت:برو يک ليوان اب قند بيار.
تقريبا از جام پر.يدم و به سمت اشپزخونه رفتم..ليوان رو برداشتم و زير شير گرفتم و پرش کردم و از روي قندون کابينت چند تا قند برداشتم و با چا.قو.يي که دم دستم بود شروع به هم زدن کردم...و تند به حياط رفتم ..خاله کیت چشاش نيمه باز بود...ادرین دستشو پشت خاله کیت گر.فت و جلو اوردم و از اون خواست اب بخوره.
من هنوز تو ب.ه.ت بودم..و نميدونستم دقيقا بايد چيکار کنم...زانو زدم کنار ادرین .خاله کیت کمي از اب خورد و کم کم جو.ن گرفت و گفت:
_شما اينجا چيکار ميکنيد؟
اشکام که در حال ريختن بود رو کنترل کردم و گفتم:
_نه تلفن خونه جواب دادين نه گوشي رو..ماهم نگران شديم...خاله پاشو ...پاشو بريم درمونگاهي...بيمارستاني..پاشو خاله..
يرن
خاله کیت دستي رو پيشونيش کشيد و گقت:فشار.م افتاده بود.
ادرین گفت:پس پاشين بريم خونه تام اقا و دست کرد داخل جيبشو و گوشی اخرین مدلشو به سمتم گرفت و گفت :
_زنگ بزن سابین خانم بگو ما با کیت خانم ميام اونجا..
خاله گفت:مرینت!
سربلند کردم و گفتم:بله؟
_گريه نکن دختر..خاله ات که نمر.د.ه به عزا.ش بشيني..
دوباره هق هق کردم و گفتم:نگين تورو خداو
نگاهي به دستام و موبايل کردم و از روي زمين بلند شدم و شم.ار.ه بابا رو گرفتم.
1 بوق.
_بله؟
_سلام بابا مرینتم.
_سلام چي شد؟
صداي مامان از اون طرف ميومد که ميگفت:کيه؟مرینته؟ادرینه؟کي؟
گفتم:خاله کیت بي هو.ش بود الان به هو.ش اومده داريم ميام اونجا.
-باشه الان حالش خوبه؟
نگاهي به خاله که مثل ديوا.ر سفيد شده بود کردم و گفتم:اره.
_پس فعلا.
گوشي رو قطع کردم و زير بازو خاله رو گرفتم و به سمت ماشين رفتيم و هردو عقب نشستیم..ميخواستم کنار خاله کیت باشم...
وقتي رسيديم خونه عمو ساعت 9 بود..وارد شدیم..مارسل و لیا زير الاچيقي که کنار باغچه بود نشسته بودند و هنوز باهم حرف ميزدند....ادرین با خنده گفت:هنوز حرفاتون تموم نشده..هرکي جاي شما بود ب.چ.ش.م به د.ني.ا اومده بود با اينهمه حرف زدن
مارسل بلد بلند خنديد ولي لیا از خجالت اب شد،وارد شديم..همه احوال خاله کیت رو نشست ..شام مفصلي تدارک ديده بودند..از اينکه تک خونه عمو اينا شام ميخوردم احسا.س ب.د.ي داشتم..ياد شباي کودکيم افتادم..شبايي که مامان به خاطر خريدن يک وسيله خونه کل حقوق ماه بابا رو خرج کرده بود..شام هر شبمون يا کلوچه و شیر بود یا ماکارون..و شايد هيچي.چه شبا که تو رختخوابم گريه ميکردم..
شام خورده شد و وقت رفتن..مامان و خاله کیت و مارسل و با بابا رفتن و من با ادرین،قرار شد 3 هفته ديگه.. نا.م.ز.د.ی باشه
خداحافظي کرديم و راهي خونه شديم..داخل ماشين شديم..
وقتي رسيديم دمِ خونه هنوز مامان اينا نيومده بودند..و من هم کليد نداشتم.
ادرین گفت:صبح کي بيام دنبالت؟
باتعجب نگاهش کردم و گفتم:چرا؟
_کوه ديگه!
خير.ه تو چشاي سبزش گفتم:مگه تو هم مياي؟
_اره هوس کوه کردم
_خب تو کوهتو برو منم با لوکا اينا ميرم..
واي چه پر.و شده بودم و اصلا حواسم به ته دلم که ازخداش بود ادرین بياد نبود.
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
42 لایک
خیلی خوب بوددددددددددددد😍
پارت بعد رو کی میزاری؟
آجی پارت بعدو بزار دیگه
عالیییییی بود مثل همیشه😁💐☘ آقا اینا هنوز خودشون نمیدونن ، ولی زوج برتر سال شدن😂😂😂
مرسی
😂😂
اگه عرو.س خانم یا همون لیا بله رو بگه همتون رو به عرو.سی مارسل دعوت مینمایم😂💃
ایشالله بله رو بگه چون من برنامه چیدم اخر هفته برم خرید لباس برای عروسی🤣🤣
ببعدددددددیییییییییییی
الان شبه فردا میزارم
نکیو تو ب جشنم دعوت شدی دوستاتو هم بیار
عالی
ممنون
عاااالی بود اجی جونم💗
مرسیی اجی
عالیی
ممنون اجو
( حا.ل میکنید؟😐😎) یس یس😝💔😂
عالییییییییییییییییییییییییی بودددددد اجیییییییییی پارت بعدی 😝💔
مرسیی
عاجی پارت بعد چیشد؟
راستی میشه یه مهمونی تو تستچی برای نامزدی این دوتا بذاری؟
اره اجی💃