11 اسلاید صحیح/غلط توسط: 𝑴𝒂𝒉𝒍𝒂 انتشار: 3 سال پیش 722 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم سومین باری که مینویسم دیگه منتشر نشه خودمو خفه میکنم😐😭💔
خب بچه ها سلام👋 اول اینکه این سومین باریه که مینویسم چون دیروز دوباره رد شد😐💔 دوم اینکه قبل از خوندن داستان برین تو بخش کامنت ها یه واژه نامه میزارم که از داستان سر در بیارین😐💕 سوم اینکه ناظر عزیزم ، این سومین باره مینویسم توروخدا جان هرکی دوست داری منتشر کن دیوونه شدم😭💔 به خدا منتشر کنی هیچی نمیشه تو منتشر کن هر چی شد با من😭💖 توروخدا مهربونی کن در حق من و طرفدارا اینو منتشر کن😭💞 خب دیگه شوت شید اسلاید بعد😐😂❤
(داستان با شیپ مریکتی میباشد😁💜) از زبان کت نوار : وقتی جلوی پدر و مادرش من رو 🍓 ، از خجالت آب شدم😅 لپام گل انداخته بود😄 هرچند حس خیلی خوبی بود که مرینت این حرف رو بهم میگفت😊 بالاخره بعد این همه مدت ، داشتیم یکم قضیه رو جمع و جور میکردیم . نزدیک شب بود واسه همینم شام که خوردیم ، رفتیم تو اتاق مرینت . // مرینت : خب پیشی جون تو رویتخت بخواب من رو زمین جا میندازم / کت : حتی فکرشم نکن تو روی تخت بخواب من رو زمین / مرینت: امکان نداره تو باید رو تخت بخوابی / کت : نخیرم تو / مرینت : گفتم تو / نویسنده : اصلا جفتتون برید گمشید کنار تخت واسه نویسندست😂 / مرینت : حالا که اینجوریه پس جا میندازم جفتمون پایین بخوابیم . چطوره ؟؟ / کت(چشمکی میزنه و دست به سینه حرف میزنه) : قبوله مرینت بانو / مرینت : از دست تو و این لقب بازی هات آخر من دق میکنم😪 / کت : خدانکنه قشنگم😉 // مرینت مشغول جا انداختن شد ، منم یهو زد به سرم که یکم باهاش شوخی کنم😐😂
رفتم و آروم در اتاق رو قفل کردم . تیکی من رو دید فکر میکردم دیگه لو رفتم ولی سری تکون داد و لبخند زد . خوشحال شدم و بهش چشمکی زدم . کلید رو انداختم واسه تیکی و بردش بالای سقف . // مرینت : خب دیگه تموم شد بیا بخوابیم پیشی کوچولو فردا کلی کار داریم / کت : باشه ولی......یه لحظه بیا😈😂 / مرینت(با نگرانی) : چیزی شده ؟؟ / کت : نه تو فقط بیا😎😂 // مرینت با تردید از لای رختخواب ها خودش رو کشون کشون آورد سمت من // مرینت : خب اومدم . چی شده ؟؟ // بدون اینکه حرفی بزنم ، با نگاه شیطنت آمیزم بهش فهموندم قضیه چیه😐😂 بیچاره افتاد تو تله من😅 عقب عقبی رفت تا اینکه رسید به در اتاقش ولی.......قفل بود😂 // مرینت : تو در اتاق رو قفل کردی ؟؟😟 / کت : نمیدونم😌 / مرینت : کت داری من رو میترسونی / کت: پس بزار ادرین بشم . شاید نترسیدی پلگ کلوز اف / مرینت : آدرین بیای جلو جیغ میزنما / آدرین : نه نمیزنی / مرینت : چرا میزنم // عقب عقب رفت تا رسید با صندلی میز تحریر و تعادلش رو از دست داد و افتاد رو صندلی . تا خواست بلند شه دسته های صندلی رو گرفتم . خم شدم و جلوش زانو زدم............. تو چشمای هم خیره شدیم و زل زدیم به هم . اگه به من بود تا ابد به اون چشما خیره میموندم . و بعدش ، همونطوری که زانو زده بودم ، صورتم رو نزدیکش کردم....................
🍓🍓 ! بر خلاف تصورم ، خیلی راحت باهام همراه شد . و خلاصه که اینجوری شد دیگه بله😐😂 (ناظر جان باهم توت فرنگی خوردن چیزی نیس به خدا😐😂) بعد از ۳ دقیقه ، توت خوردنمون تموم شد😐 بهم خیره شدیم . // مرینت : واقعا فکر کردی نفهمیدم ؟؟ / آدرین : فکر نمیکردم بفهمی / مرینت : خیلی من رو دست کم گرفتی موطلایی😏😐😂 / آدرین : هه هه هه خیلی بامزه ای مو سرمه ای😒😂 / مرینت : اصلا برو بابا😒 / آدرین : من اصلا میرم بخوابم / مرینت : آره منم // تو رختخواب دراز کشیدیم . // مرینت : بهتر نیست تبدیل بشی ؟؟اگه مامان و بابام هویتت رو بفهمن......؟! / آدرین : در قفله پنجره ها هم بستست نگران نباش امنه / مرینت : خب پس مریکت شیپر ها چی میشن ؟؟ اونا گناه دارن😕 / آدرین : والا راستش من بیشتر به فکر آدرینتی هام🙁 / مرینت : این وسط لیدیرین بهش ظلم شده / آدرین : دوس داری تبدیل شو😒 / پلگ : لازم نکرده تبدیل بشین دو دقیقه نمیزارن آدم با حبه قندش خلوت کنه😒 / تیکی : پلگ ۱۰۰۰ بار بهت گفتم من حبه قند نیستممم 😤 / مرینت و ادرین : 😂😂😂😂😂😂😂 // اون شب با همه شوخی ها و بامزگی هاش تموم شد و نفهمیدیم چی شد که ۴ تامون خوابمون برد.......😴
از زبان مرینت : // مرینت : بلند شو ادرین / آدرین : نه....بزار یخوابم😴 / مرینت : میگممم بلندد شو تنبل خان😠 / آدرین : بزار بخوابم فقط ۵ دقیقه(یاد دوران مدرسه افتادم😂😂) / مرینت : پس پا نمیشی دیگه ؟؟ / ادرین : ۲ دقیقه😪 / مرینت : خدایا منو ببخش🙄😑😂 ادریننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن / آدرین : ترسیدم بابا چیه😟 / مرینت : میگمممم بلنددد شووو😠 / آدرین : چشم بانو ببخشید / مرینت : پوفففف😤 // کوامی هامون رو شارژ کردیم و جفتمون تبدیل شدیم(بازگشت به شیپ لیدی نواری خودمون😂) رفتیم پایین ، صبحونه خوردیم و با هزار تا بدبختی و فلاکت مامان و بابام رو دست به سر کردیم که بریم دادگاه . بالاخره راضی شدن و ما هم خداحافظی کردیم و رفتیم..................«در دادگاه»
لیدی : جناب قاضی لطفا ما باید حتما بیایم تو / قاضی : متوجهم اما نمیتونید بیاید به سن قانونی نرسیدین / کت : پس اون خانم چی ؟؟(اشاره به آلیا) / قاضی : ایشون خبرنگار هستن فرق داره / لیدی : پس ما چیکار کنیم ؟؟ / قاضی : برین تو سالن انتظار بشینید // ناامید رفتیم تو سالن انتظار . کت نوار تمام مدت یک کلمه هم حرف نزد . نگرانش بودم اون به هر حال پدرش بود😔 // لیدی : کت ؟! / کت: خوبم / لیدی : آخه...../ کت : گفتم خوبم / لیدی : درکت میکنم ولی بذار کمکت کنم / کت : برام مهم نیست / لیدی : اما اون درهر حال پدرته / کت : دیگه نیست / لیدی : پس واست مهم نیست که چی میشه ؟؟ / کت : نه......نمیدونم😖 // بدنش داغ شده بود . دلم واسش میسوخت . دستم رو دورش حلقه کردم و آروم زمزمه کردم :
Miracoals , simple the best , up to the test , when thing go wrong , Miracoals , the lukias , the pour a love always so strong / کت(با یه صدای غمناک) : I'm a cat , just chiling out , but in the night , she's all I thing about , I feels strong , when she's around , she pecs me up , when I'm down , / لیدی : oh oh oh / کت : oh no you never no / لیدی : oh oh oh / کت : my love can only grow / لیدی : oh oh oh / کت : and when I see her smile , thats when she become / لیدی و کت باهم : Miracouls , simple the best up to the test when thing go wrong , Miracouls , the lukias , the pour a love always so strong , // لیدی : بهتر شدی ؟؟ / کت : من عاشق این آهنگم🙂
ناظرررررررررررررررررررررررررر تورو جان جدت منتشر کن خل شدمممم به خداااااا😭 منتشررررررررررررررررر کن ناظر مهربونم ،❤ عزیزتر از جونم ،💜 جان من منتشر کن💛 مرسییییییی کیوتمممم😍😂❤
داشتم تازه کت رو آروم میکردم ، که آلیا با نینو اومدن . نینو زبونش رو گاز گرفته بود و الیا هم معلوم بود کلی گریه کرده . نگران شدم . یعنی چی شده ؟؟ // آلیا : باید باهم صحبت کنیم / نینو : تو برو من حواسم به کت هست / لیدی : ب...باشه // نگاهی به کت انداختم . جفتمون میدونستیم خبر خوبی نیست . خواستم برم که دستم رو کشید..... // کت : بانو ؟ / لیدی : بله ؟ / کت : ه....هیچی فقط....هیچی / لیدی : خب بگو / کت : نه چیزی نیست برو / لیدی : هرجور راحتی
با آلیا رفتم............وقتی مطمئن شد له اندازه کافی از کت نوار دور شدیم ، زد زیر گریه // لیدی : چی شدههه ؟؟ / آلیا : اوه مرینت😭 آدرین بیچاره دق میکنه😭 / لیدی : چی شده دختر خب حرف بزن / آلیا : حکم اومده😭 / لیدی : خب چی شد؟؟ / آلیا : ⌛ / لیدی : چییییییییییییی گفتییی ؟؟؟😧 / آلیا : همین که شنیدی😭 / لیدی : چجوری به آدرین بگیم اخه؟؟ / الیا : اگه بگیم که دق میکنه😭 / لیدی : نه....صبر کن ! من....من یه نقشه دارم . اما به کمک کت نوار نیاز دارم . باید برم پیشش . / آلیا : نقشت چیه ؟ / لیدی : امیدوارم کارکنه . بعدا بهت میگم....... // برگشتیم پیش نینو و کت . نینو تو کارش موفق بود و خنده کت رو درآورد . من رو که دید، بلندشد و جاش رو به من داد . رفتم پیش کت نوار نشستم . همین که چهره ناراحت من رو دید ، انگار فهمید چی شده . // کت : خب ؟! / لیدی : قول میدی سرم داد نزنی ؟؟ / کت : برای چی باید سرت داد بزنم ؟؟ / لیدی : حکم پدرت اومده / کت : خ...خب ؟؟ / لیدی: ⌛ / کت : چچ..ً....چی گف....گفتی ؟؟ / لیدی : اروم باش کت چیزی نیست من کنارتم یه نقشه دارم باید کمکم کنی / کت : چ....چرا...پدر......چرااااااا اینکارو کردیییییی😭
لیدی : کت اگه میخوای گریه کن ولی بعدش بهت نیاز دارم . // هیچ حرفی نزد . سرش رو تکیه داد به دیوار . یه حسی بهم میگفت حالش خوب نیست(چشم بسته غیب گفتی😒😂) دستم رو روی پیشونیش گذاشتم ، و سریع عقب کشیدم. داشت به معنای واقعی کلمه تو تب میسوخت . به نینو گفتم بره براش آب بیاره . یکمشو پاشیدم تو صورتش ، بقیشرو هم دادم بخوره . چند بار اروم به اینور و اونور صورتش زدم که از حال نره . (بچه منوووو میزنییییی😠😂😂) چند بار صداش کردم . بیهوش نبود اما جواب نداد. چرا پدرش اینکاررو باهاش کرد اخه ؟؟ همش تقصیر اونه😭 بعد یه مدت ، اشک هاش قطره قطره ریختن روی صورتش . سرش رو از دیوار جدا کردم. و چسبوندم به سینم..........کشیدمش سمت خودم و دستم رو دورش گذاشتم......اونم دستش رو دورم حلقه کرد و...........اشک هاش لباسم رو نم دار کردن . سرم رو روی سرش گذاشتم (وات؟؟😐😂) و اجازه دادم خودش رو خالی کنه.......باید یه فکری به حال تبش هم میکردم.........مثل آتش داغ، اما عرقش سرد بود . تو همون حالت موندم تا یکم حالش بهتر بشه.......آلیا هم که داشت تو 🍒 نینو گریه میکرد😐 چرا آدرین باید انقدر به خاطر پدرش عذاب بکشه ؟؟ طولینکشید که خودم هم زدم زیر گریه . اشکام میریخت لای موهاش. آرامش و سکوت عجیبی سالن انتظار رو پر کرده بود . در اوج غم ، تو 🍒 کت آروم بودم !!ᕦ( ͡° ͜ʖ ͡°)ᕤ¯\_(ツ)_/¯(๑•̀ㅁ•́ฅ✧ آنچه خواهید دید تو نتیجه😉❤
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
اون تیکه که گفتی با هم توت فرنگی خوردن خداییش خیلی خنده دار و تابلو بود😐😂😂
دیگ چه کنیم از دست این ناظرا😐😂😂
😂😂
منظورت از علامت⌛ این بود که گابریل رو قراره گ.ر.د.ن.. ب.ز.ن.ن.د؟؟؟
عا باریکلا دختر باهوش😐😂😂❤
اینارو ولش پاش بیا پارت ۱۴ بخون😐😂
مرسی
عالی عالی عاییییییییی
مرسی مرسی مرسییی😐😂😍😍❤❤
پارت ۱۴ رو هم نوشتم میتونی بخونی😊💜
واییییییی بالاخره منتشر شد
کاری کن که لیدیباگ بمیره ولی بعد از ۲ پارت برش گردون
اره
یح😅😘 اقااااااااا عه...........چرا شما اینجوری میکنین😐😂😂 باش حالا ببینم چی میشه😉😂😘
اجی ببین اگه پارت بعد برات اومده منتشرش کن لطفا تنکس😊😉❤
بله بله پارت ۱۴ هم منتشر شدههه😐😂
😂😂😂😂من پسرم ولی میتونم داداشت بشم
اره دارم میخونمش
میدونی اجی به نظرم کاربر 쿠키 우유😁 درست میگه مثلا لیدی باگ میمیره کت نوار با یه دسته گل میره سر قبر اون و گریه میکنه بعد متوجه میشه یه آدم بده حالا هرکی هست مهم نیست اونو دزدیده کلا خفن میشه 😍
(چه قوه تخیل قوی دارم من😂)
البته خودت میدونی اجی❤️
اره عالیخ
عالیه رو نوستم عالیخ😐
ولی من یه نقشه خبیثانه تر کشیدممم آجووو😐😂😂😂❤
😂😂😂😂😂ایول
خیلی بدجنسیم هممون 😐 سردستتونم منم😐😂😂
😂😂😂😂😂😂
بعدیییییی لطفاااااا سریع بنویسسسسسس
پارت بعدی بزار لیدی عذاب بکشه یا بمیره!
بزار یه ایده بدم
مامانش زنده بشه لیدی بمیره!
ولی زنده بشه😉
ارهههههههههههه مرضیه ترو خدا همین کار رو بکن خییلییییییییی خوب میشه (بیچاره لیدی که چقدر دشمن داره😆😆😆😁😄😄😃😃😄😆😆😅)
خدا کنه همین اتفاق بیوفته
چشم😊❤
شما چقدر سنگدل شدین جدیدا😐😂💔
خب منم دوس دارم مری بمیره ولی موضوع اینه که اونوقت بازم کت نواره که عذاب میشکه😥💘 به خاطر عجقمه واگرنه من خودم از لیدی بدم میاد😐😂😂💖
اره😑😂
دقیقا اینجوری یه جورایی شبیه فیلم هندی میشه😂😂😂😂
اههههههه ایکاش کت عاشق لیدی باگ نبود میزدیم لیدی رو ل•ت پ•ا•ر میکردیم ایکاش این لیدی باگ بمیرهههههههههه
اجو پارت بعد رو مطابق میلت نوشتم بیا بخون😐😂
اخ جوووون دیدم
قربونت بشمممممممممممممممممممممممم😆😆😆😁😄😄😃😃😄😆😆😅🥰🥰🤩😍😘
خدانکههههه آجووووووووو😐😍😍😂❤💜❤
اجوو تشریف بیار پارت ۱۴ رو بخون😐😂
فهمیدییییییییییییییییییییییسیییییی؟😆😆😆😆😆😆😆😆😆
بلله کاملا مرضیه فهم شدم😐😂💕
افرین
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی 😍😍🤩🤩😍😍🤩مریضه به جون خودم اگه زور تر نذاری زندت نمیزااااااااااااااارررررررررررم
مرسییی😊😍😍❤
یا موسی😐😂💔
😁😁😁
عالی بود
مرسییی😊😍💜
سلام اجو ببین اگه پارت بعد واست اومده منتشر کن تنکس😊😉💜💜
پارت بعد منتشر شد دیگه😐😂