بزن یریم
یکی از پشت دستم رو گرفت و با سرعت منو کشید تو ب... ل.... غ.... ش بدجور تو شک بودم جوری منو تو ب... غ.... ل.... ش فشرده بود ک نزدیک بود استخون هام بشکنه نفس های داغش به گردنم میخورد و باعث می شد بدنم مور مور شه بعد چند دقیقه ک از تو شک در اومدم سریع ازش جدا شدم و با کسی ک جلو روم دیدم هنگ کردم اون.... اون جونگ کوک بود داشت با نگرانی بهم نگا میکرد ج. ک : تینا حالت خوبه آسیبی ک ندیدی ت. ن : کی بهت اجازه داد بهم دست بزنی ج. ک : عوض تشکرته من نجاتت دادم ت. ن : یادم نمیاد ازت خواسته باشم کمکم کنی ت..... نزاشت حرفم رو کامل کنم ک لبم رو کوتاه بوسید و منم داشتم مثل مونگول ها نگاش میکردم جونگ کوک وقتی به چهره ام نگا کرد خندید و یوبه دانش آموز ها گفت ج. ک : از این ب بعد کسی حق نداره مزاحم تینا بشه یا اذیتش کنه از این ب بعد حرف تینا حرف منه و همه باید اطاعت کنن وگرنه با خشم من روبرو میشن فهمیدین ( با داد) بچه ها : بله ت. ن : لازم نکرده مراقب من باشی من ب حمایت تو هیچ احتیاجی ندارم جونگ کوک بدون توجه ب حرفام منو نشوند کناز خودش و از اون طرف هم تهیونگ
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
بچهها کسی اینجا ناظر نیس پارت 1 رو منتشر کنه
لطفا هرکی هس منتشرش کنه
چون پارت 1 خیلی مهمه
پارت بعدی رو زود بزار
گذاشتم جونم تو برسیه