
بزن یریم
یکی از پشت دستم رو گرفت و با سرعت منو کشید تو ب... ل.... غ.... ش بدجور تو شک بودم جوری منو تو ب... غ.... ل.... ش فشرده بود ک نزدیک بود استخون هام بشکنه نفس های داغش به گردنم میخورد و باعث می شد بدنم مور مور شه بعد چند دقیقه ک از تو شک در اومدم سریع ازش جدا شدم و با کسی ک جلو روم دیدم هنگ کردم اون.... اون جونگ کوک بود داشت با نگرانی بهم نگا میکرد ج. ک : تینا حالت خوبه آسیبی ک ندیدی ت. ن : کی بهت اجازه داد بهم دست بزنی ج. ک : عوض تشکرته من نجاتت دادم ت. ن : یادم نمیاد ازت خواسته باشم کمکم کنی ت..... نزاشت حرفم رو کامل کنم ک لبم رو کوتاه بوسید و منم داشتم مثل مونگول ها نگاش میکردم جونگ کوک وقتی به چهره ام نگا کرد خندید و یوبه دانش آموز ها گفت ج. ک : از این ب بعد کسی حق نداره مزاحم تینا بشه یا اذیتش کنه از این ب بعد حرف تینا حرف منه و همه باید اطاعت کنن وگرنه با خشم من روبرو میشن فهمیدین ( با داد) بچه ها : بله ت. ن : لازم نکرده مراقب من باشی من ب حمایت تو هیچ احتیاجی ندارم جونگ کوک بدون توجه ب حرفام منو نشوند کناز خودش و از اون طرف هم تهیونگ
دست سوییتی رو گرفت و نشوند کنار خودش خواستم بلند شم ک هواپیما حرکت کرد و مجبور شدم پیش این بچه قورباغه بشینم ( قدر نشناس از خداتم باشه 😡😡) هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد ک من کم کم چشام سنگین شو و خوابم برد از زبون کوک : داشتم با گوشیم ور میرفتم ک احساس کردم شونم سنگین شد دیدم تینا خیلی آروم و کیوت گرفته خوابیده آروم دستم رو بردم پشت کمرش و سرم رو گذاشتم رو سرش و خوابیدم از زبون تینا : با صدای خلبان از خواب پاشدم اما نمیتونستم حرکت کنم ک دیدم کوک منو محکم گرفته تو ب... غ... ل.... ش و سرش رو گذاشته رو سرم و با جیغی ک زدم از خواب پرید و گفت چته؟ ت. ن : واقعا ک خیلی پرویی بعد منتظر جوابش نشدم و رفتم پیش سوییتی و باهم از هواپیما پیاده شدیم و با چیزی ک دیدیم هنگ کردیم س. ی : واو چ منظره قشنگی اصلا فوق العاده اس ت. ن : آره واقعا محشره ا. د : خب بچهها اینجا ی هتل بزرگ داره ک تو هر اتاقش دونفر میتونن زندگی کنن و منم میخوام تقسیم بندی تون کنم مینسو و جیهو باهم ، رزی و جکسون باهم ، سوییتی و تهیونگ باهم و تینا و جونگ کوک هم باهم س. ی و ت. ن: چی استاد خواهش میکنم جای مارو عوض کنید ا. د : نخیر نمیشه همین ک گفتم حالا برید اتفاقاتون
همه : چشم س. ی : هی جونگ کوک نبینم تینا رو اذیت کنی ها اگه ناراحتش کردی با من طرفی فهمیدی ( ن نفهمیدم نفهمم 🤣🤣🤣👊) ج. ک : باشه بابا نگران نباش همه جوره از تینا مراقبت میکنم از زبون تینا رفتیم تو اتاقمون واو چ بزرگه ولی با چیزی ک دیدم شاخ در آوردم ت. ن : جیییییییییییغ ج. ک : چته کر شدم. ت. ن : چرا فقط ی تخت داریم یعنی من و تو باید کنار هم بخوابیم ج. ک : آره مگه چیه. ت. ن : واقعا ک من و تو ی دقیقه نمیتونیم همدیگه رو تحمل کنیم بعد کنار هم بخوابیم ج. ک : فغلا ک مجبوریم بعد بدون هیچ حرفی رفتیم و وسایل هامون رو چیدیم از زبون کوک : اوف چقد خسته شدم تینا نظرت چیه بخوابیم تا سرم رو برگردوندم دیدم تینا عین فرشته ها خوابیده رفتم براید استایل ب... غ... ل... ش کردم و گذاشتمش رو تخت و پتو رو روش کشیدم ک چشمم ب ل.... ب...... ش خورد وای چه ل.... ب های سرخی داشت خیلی وسوسه کننده بود دیگه نتونستم طاقت بیارم آروم ل.... ب..... م رو گذاشتم رو ل..... ب..... ش و جوری ک بیدار نشه شروع کردم به م.... ک..... ی..... د..... ن ل..... ب..... ش خیلی شیرین بود بعد آروم ازش جدا شدم و رو تخت کنارش دراز کشیدم از زبون تینا صبح با نور خورشید چشام رو باز کردم و جونگ کوک رو جلوم دیدم عین یه خرگوش کیوت خوابیده بود دستم رد بردم جلو و
نوازش کردم وای خدا چقد نازه این بشر.... وای دختر چی داری میگی برا خودت یادت نیس چقد اذیتت کرد از جام بلند شدم داشتم میرفتم ک یکی از پشت دستم رو گرفت برگشتم دیدم جونگ کوکه ت. ن : چیه ج. ک : دستات خیلی آرامش بخش بودن چرا یهو دست از کارت برداشتی تینا تو دلش چی این یعنی فهمیده چیکار کردم وای حالا چجوری جمش کنم ت. ن : منظورت چیه چرا چرت و پرت میگی ج. ک : پس می بود داش با لطافت موهام رو نوازش میکرد ت. ن : اااا بیا بریم پایین پیش بچهها دستم رو از تو دستش کشیدم داشتم میرفتم ک دوباره دستم رو گرفت و منو پرت کرد رو تخت و روم خ.... ی..... م..... ه زد و دستام رو بالای سرم قفل کرد ( آجی ها دیدید من چقد پاکم اصلا پاک تر از من دیدید 🤣🤣🤣🤣👊) ت. ن : یا چیکار میکنی ج. ک : تا حالا انقد به چهره ات دقت نکرده بودم خیلی خوشگلی ت. ن : زود از روم پاشو ببینم ج. ک : به یه شرط ت. ن : چ شرطی ج. ک : این که ب... و..... س..... م کنی ت. ن : بهتره تو خوابت ببینی ج. ک : باشه پس خودم م..... ی..... ب..... و.... س..... م..... ت از زبون تینا یهو جونگ کوک
خب عشقای من برید نتیجه خیلی مهمه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچهها کسی اینجا ناظر نیس پارت 1 رو منتشر کنه
لطفا هرکی هس منتشرش کنه
چون پارت 1 خیلی مهمه
پارت بعدی رو زود بزار
گذاشتم جونم تو برسیه