سلام اینم پارت 4
همه ترسیده بودیم بجز الیزابت، از الیزابت پرسیدم که چرا هیچ احساسی به این موضوع نداره اون هم در جوابم گفت:( چون از خونه فرار کردم) نانا:( یعنی همیشه تو خونه ای) الیزابت:( آره)بهش گفتم تو مادرت رو نجات دادی، الیزابت:( هیچ کس من رو قبول نداره) نانا:( یعنی مادرت هم قبول نداره که نجاتش دادی) الیزابت:( قبولم ندارن بجز یکی) گفتم کی، الیزابت:( خاله جولیا) خوب حالا چجوری خاله جولیا رو پیدا کنیم، الیزابت در پنجره رو باز کرد و چراغ قوش رو روی آسمون انداخت تصویر یه گربه بود همون لحظه زنی با ماشین پرنده از پنجره وارد اتاق شد،
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالی بود آجی گلم
خیلی عالی بود 😙
ممنون😘😘
عالی بود🤩🤩🤩
ممنون💙💚💛❤
وای!! خیلی داستانت جذاب هست پارت بعدی رو زودتر بزار😊😊
ممنون 😘
عزیزم خیلی وقت هست گذاشتم ولی تستچی قبول نمی کنه😞
جالب بود 😊
ممنون😘
پارت بعدی کی منتشر میشه😐
کشتی منو چرا جای حساس تموم میکنی😐
گذاشتم تو صف برسی هست 😭😭
عالی بود عزیزم 😍😍😍😍
ممنون عزیزم😘😘
بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم
ممنون
عالی بود❤️❤️
مرسی عزیزم😘😘