
فرد تا غروب مشغول درست کردن گلها و مرتب کردنشون میشه که بچه ها وارد خونه میشن. مارکوس نزدیک فرد میشه: چیکار میکنی؟ فرد: معلوم نیست؟ دارم گلارو درست میکنم؟ مارکوس: مگه خراب بودن؟ فرد به مارکوس نگاه میکنه: نه باهوش خان افتادم روشون له شدن دارم درستشون میکنم مارکوس: او...اها خب من میرم فرد: بسلامت مارکوس به سمت در میره تا وارد خونه بشه که فرد برمیگرده و با صدای نسبتا بلند میگه: مارکوس!! مارکوس برمیگرده: بله؟ فرد*: چیکار میکنی؟ میخوای اونم درگیر کنی؟* وقتی فرد برمیگرده تا به مارکوس بگه متوجه میشه که دقیقا کنارش نشسته مارکوس: چیشده؟ فرد:!! ه...هیچی چیزی نشده مارکوس دستش رو روی شونه فرد میزاره: اگه چیزی شده بهم بگو فرد: ن....نه چیزی نشده*بفرما حالاچطور میخوای جمعش کنی؟* مارکوس: خوبی؟ فرد لبخندی میزنه: آره خوبم فقط یکم دست تنها بودم بخاطر همین خسته شدم چیزی نیست
مارکوس از جاش بلند میشه: باشه و به سمت خونه حرکت میکنه فرد*: هوف بخیر گذشت....کار ایناهم یکم دیگه تمومه* مارکوس*: یه چیزی شده مطمئنم...بیشتر از قبل نگران بود جوری که کنترلش رو از دست داده بود یا خودش نبود..* خورشید غروب میکنه و همون موقع ها بود که فرد وارد خونه میشه فرد*: هووف....بالاخره تموم شد* وایولت و لئو که داشتن ظرفای شام رو میبردن به فرد برمیخورن و یک صدا میگن: خسته نباشی فرد لبخندی میزنه: ممنونم به سمت اتاقا حرکت میکنه که لیندا رد میشه و میگه: خسته نباشی، میای برای شام؟ فرد*: دلم نمیخواد با اون سر یه سفره باشم* بعدا یه چیزی میخورم لیندا: صبحم چیزی نخوری همش تو حیاط بودی، منتظرتم و به سمت سالنی که توش میز ناهار خوری بود حرکت میکنه فرد*:.....نمیخوام* با اینحال میره تا دست و صورتش رو بشوره، لباسش رو هم عوض میکنه پیش بچه ها برای شام میاد. فرد و مارکوس پیش لوییس که سر میز و روبه روی لیندا نشسته بود وایولت پیش مارکوس و نزدیک لیندا و لئو روبع روی وایولت بود. همه مشغول خوردن غذاشون شدن که فرد زود تر از همه تموم کرد، تشکر کرد و ازجاش بلند شد که لوییس گفت: فرد_کون! میتونی قبل از خواب بیای پیشم؟ فرد*: اگر به خودم بود هیچ وقت دلم نمیخواست بیام* صورتش رو یکم برمیگردونه: بله و به سمت اتاقش حرکت میکنه...
امیدوارم لذت برده باشید:»🌸✨
.....
........
...........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سیزدهم کو؟😐💔
یه صفت یا اصطلاح هست که اسمشو نمیگم باره دومه دارم کامنت میزارم و فک کنم بخاطر اونه که کامنتم منتشر نمیشه💢 من از اون اصطلاح مجبور شدم توی داستان استفاده کنم، دفعه قبل هم توی توضیحات که نوشته بودم توضیحش داده بودم تا اگر جایی ازش استفاده کردم معنیش رو بدونن اما بازم بخاطر این ازش ایراد گرفتن و مجبور شدم کلا اون بخش رو حذف کنم بخاطر همینه که شاید مجبور بشم اون تیکه رو هم حذف کنم💢ببخشید بابت این بی نظمی
عب نداره😐💔
ممده دیگه😐💔
چیکارش کنیم😐💔