
تا نتیجه برین تا آنچه خواهید خواند رو ببینین
در جشن⬅کنار پدرم نشسته بودم.همه بودن.چند نفر هم اون پایین نمایش اجرا میکردن.بعد از نمایش امپراطور شروع به سخنرانی کرد.امپراطور:درود بر مقامات و مردم سرزمینم.خیلی خوشحالم که تشریف فرما شدین.همونطور که میدونید ما به کمک خداوند بر مشکلات و جنگ پیروز شدیم و حالا امروز سرزمینی یکپارچه داریم.من درحد توانم برای این سرزمین جنگیدم و از آون دفاع کردم.بعد از من هم پسرانم به کمک هم این کشور را اداره خواهند کرد.هیچ فرقی برام نداره که کدوم رو به عنوان جانشین انتخاب کنم،هردو در این مسیر باید تلاش کنند.همه:زنده باد امپراطور.زنده باد امپراطور.زنده باد امپراطور.بعدش دو تا پسر دقیقا شبیه هم کنار امپراطور وایسادن.انگار سیبی بودن که از وسط به دو نصف تقسیم شده باشن.⬅بعد از جشن⬅قرار بود که تا فردا تمام مقامات تو قصر بزرگ بمونن و فردا به قصر خودشون برگردن.در حال رفتن به اتاقم بودم که دوباره اون پسره سویل رو دیدم.یک چشم غره بهم رفت و از بغلم رد شد.منم بی توجه بهش از کنارش رد شدم.
داشتم سمت اتاقم میرفتم که یهو یه دختره رو دیدم که داره با حیوونا حرف میزنه و هرهر میخنده.فکر کنم دیوونه بود.رفتم سمتش و سلام کردم.اونم جوابم رو داد و دوباره به کارش ادامه داد.یکم بدم اومد ولی نمیدونم که چرا خودم میخواستم باهاش ارتباط برقرار کنم.پس گفتم🐾امممم نمیخوام مزاحمت بشم ولی میتونم بپرسم چرا با حیوونا حرف میزنی و میخندی؟(علامتش🎃)🎃چون خیلی حیوونا رو دوست دارم.🐾چطوری انثچقدر راحت باهاشون ارتباط برقرار میکنی؟🎃من میتونم درکشون کنم و حرفاشون رو بفهمم.اونا هم با من راحت میشن و کنارم میمونن.🐾چه جالب.اوه راستی من سوفیام سوفیا راجرز.......و تو؟🎃منم هلن فاسترم دحتر فرمانده ارتش.🐾خوشوقتم از دیدنت.🎃منم همینطور.🐾میتونیم دوست باشیم؟🎃آره حتما.🐞بانوووووووو.کجا بودین شما؟باید بیاین به اتاقتون.🐾باشه رز الان میام.اوه راستی هلن این رز بهترین دوست و محافظم.رز اینم هلنه دوست جدیدم.🐞اوه خوشوقتم.🎃منم همینطور.به نظر شبیه جنگجو ها میمونی.🐞اوه ممنونم تو همینطور به نظرم خیلی قوی میای.🎃آره منم یک مهارت هایی دارم.🐾اوه ببخشید دیر شد باید برم.🎃خوشحال شدم از دیدنت.
فردا صبح⬅بعد از خوردن صبحانه تنهایی رفتم تا تو قصر یه قدمی بزنم.با اینکه عاشق رزم ولی دوست ندارم که همه جا دنبالم بیاد.اینبار هم بدون اینکه بفهمه رفتم.داشتم تو باغ قدم میزدم که یهو اشتباهی رسیدم به یکجایی که شبیه محل تمرین هنر های رزمی بود.رفتم جلوتر که یهو یک تیر از بغل گوشم رد شد.از ترس افتادم زمین.(ناشناس🐲)🐲ای وای واقعا متاسفم ندیدمتون.🐾خواهش میـ........سرم رو بالا گرفتم با چهره شاهزاده آبراهام مواجه شدم.شایدم فیلیپ بود.سریع و هول هولکی بلند شدم و تعظیم کردم و گفتم🐾ج...جناب شاهزاده واقعا متاسفم مزاحمتون شدم.بلند خندید و گفت🐲اشکالی نداره.مطمئنم که نمیدونی من کدوم شاهزادهام.اسمم فیلیپه......اوه میبینم که شمشیر بستی.شمشیربازی بلدی؟🐾امممم بله تا یه حدی.🐲پس بیا مبارزه کنیم که ببینم تا چه حدی هستی.🐾چی؟اما من که آماده نیستم.اصلا در شان شما نیست که......🐲شان و آمادگی و اینا رو ول کن بیا فقط میخوام ببینم که در چه حدی هستی.🐾چشم.شمشیرم رو در آوردم و حمله کردم به راحتی دفعشون میکرد.حالا اون حمله میکرد و من بزور دفع میکردم که یهو شمشیر از دستم افتاد و اونم شمشیرش رو زیر گلوم گذاشت و گفت🐲با استعدادی ولی باید بیشتر تمرین کنی تا قوی تر بشی.🐾چشم.ممنونم از راهنماییتون.بلند شدم و تعظیم کردم و از پیشش رفتم که یهو........
هلن سمتم حمله کرد و گفت🎃وای باورم نمیشه تو با شاهزاده فیلیپ مبارزه کردی.🐾چی مگه تو هم اونجا بودی؟🎃وای با اینکه باختی ولی خیلی قشنگ مبارزه کردیا.🐾ممنونم.🎃بعدا باید با منم مبارزه کنیا.🐾باشه برای بعدا.🐞سوفـــــــــــــــــــی.🐾ای وای بدبخت شدم.بدتر از این نمیشد.🐞حالا دیگه کارت به جایی رسیده که میری و به من نمیگی؟خیلی بی معرفتی.🐾عه عزیزم کی گفته.خوب دوست ندارم که همیشه بهت زحمت بدم.🐞سوفی چرا نمیفهمی؟من کنارت نیستم چون نگرانتم،من کنارتم چون از ته دلم دوست دارم که کنارت باشم.🎃وااااااااااای چه قشنگ.🐾باشه رزی دیگه بی تو هیچ جا نمیرم.چطوره؟🐞حالا خوبه.حالا کجاها رفتی؟🎃وای ندیدی اون با شاهزاده فیلیپ مبارزه کرد.🐞چی؟سوفی راست میگه؟🐾البته من که نمیخواستم خودشون خواستن.👩ولی بازم قشنگ جنگیدی.🐾🐞🎃وااااااای شاهدخت؟بعد از تعظیم کردن بریم👩هههههه نیازی نیست هول کنین.🐾مگه شما هم دیدین؟👩بله که دیدم.🐾وای خداااااااا.🐞اوه راستی بانو اومده بودم که بگم باید بریم.👩راستی تو رزی درسته؟🐞امممم بله.👩ابیگل دوست داره که باهات یه مبارزهای داشته باشه.🐞پس چرا خودش نمیگه.👩خودش کم حرفه.🐞دفعه بعدی که اومدم میشه.🐘مشتاق دیدار.🎃🐾🐘🐞👩هههههههههههه.🐾🐞خدانگهدار.🎃👩🐘خداحافظ.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد و چرا نمیدی امتحان داری :/
پارت بعد رو کی میزاری؟
وااای چ قشنگ بود🤩🤩
عالیییی👌🌠
فقط اگه صلاح میدونی فاز گنگ بودن شخصیت منفی رو ببر بالاتر(جذبه داستان میره بالا) 🤸♀️
ولی هر جور خودت دوست داری بنویس دخالت نمی کنم🤸♀️
منتظر پارت بعدی ام💙
یه حسی بهم میگه من تو پارت بعد رز و کشتم و تو میخوای انتقام بگیزی ( اگه این نیس یه دل نگیر سادیسمم گل کرده ) 😀
برای تو یکی برنامه دارم
تو نقل و نبات داستانی
واقعا ( ذوق کردن و شکر در دل آب شدن ) 🤩🤩
عالیی بود
منووو زوددد بیاررر تویییی داستاننننن