فرد همینجور که دستش رو سرش بود و به پایین زل زده بود.
لوییس: دلیل اینکه خواستم باهام بیای این بود که ازت بپرسم اری و هی درمورد من چی گفتن
فرد سرش رو بالا میاره و فقط با تعجب به لوییس خیره میشه.
بعد از یه مدت خیلی کوتاهی دوباره شروع میکنه: نشنیدی چی گفتم؟
فرد*: اول صحبتمون یه جورایی آروم بود، ولی الان، اون خیلی عصبی به نظر میاد.....چیکار باید بکنم؟*
فرد: او....اونا درمورد زنتون و_
جو خیلی سریع ترسناک شد، چشمای لوییس گرد شده بودن و با حالت عصبی به حرفای فرد گوش میکرد و انگار منتظر بهونه ی ریزی بود تا کسی رو بکشه.
لوییس: چند دفعه باید یه چیزی رو تکرار کنم؟
فرد: اونا فقط درمورد زنتون گفتن ولی هرچی ازشون درمورد گذشتتون پرسیدم چیزی نگفتن
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
این فرد با لوییس یه ربطی به هم دارن....
شاید به مادرو پدر فرد ربط داشته باشه...
شایدم هم خون باشن....
و شاید....
چرا انقد پیچیده شد😐💔
🌸😂خیلی دوست دارم بگم...