black sowan پارت ۳

{رزینا}چشمام کم کم داشت سیاهی میرفت تعادلمو از دست دادم و وقتی که درحال سقوط بودم یه نفر گرفتن دستای مردونه ای زیر کتف و زانو هام قرار گرفت {جیمین}با دیدن سقوط اون زن از دروازهدی باز خونشم دویدمو چون از در فقطیه متر فاصله داشت تونستم سریع براید استایل بقلش کنم تا سرش به دروازه نخوره...میو میو گربه ای رو شنیدم ...اون گربه ...چی.... لونا؟؟؟؟ یادمه catman این گربه رو همه جا با خودش میبورد.

سریع تند تند گفتم :خانم خانم خانم خلنم خانم خانم خانم....واتتتتتت؟؟؟رزینا..همونی که وقتی منو دید بیهوش شد..وات دا فا..___سریع سمت ماشین رفت و اونو روی صندلی جلو گذاشتم...

گوشیمو برداشتم زنگ بزنم امبولانس....وایسااا..وارک جیمین خلی؟...این دوباره از حال رفته هیچیش نییت پس فقط میذاریش رو صندلی جلو و میبرمش بیمارستان*************سرمش تموم شد ...سریع از خواب پاشد ...سر خودش خورد تو میله ی بقل تخت و بعد پاشد....خندم گرفت و.گفتم:خوبی؟...{رزینا}خوبی؟__هوییی پارذک جیمین خلللللل...به نظرت من الان خوبممممممم(من و اجی ها خوننده ها:یااااااا...به جیمبن توهین کردی؟...بزنیم لت و پارت کنیم؟..رزینا:نمکککککککککککککککککک .......خوردم...منظورم جیمین کیوت بود )سریع سمتش برگشتن و ...

چه اتفاقی افتاد؟__گفت:هیچی یهو دیدم داری با مغز میری تو دروازه ی خونت اومدم گرفتمت...اوردمت اینجا وبلاه بلاه بلاه (یجورایی همون و زر زر زر )...حدود یه ربع بعد گفتن میتونم برم....بعد سرو و مرو گنده رفتم خونه...با دیذن جودی (گربه هه)که در خونم بود با ذوق رفتم پیشش و بقلش کردم...میو میو کرد و خودشو بهم مالید

رفتم داخل و براش یکم استخون گذاشتم...اونم شروع به خوردن کرد.....رفتم و با چندتا بالش براش جای خاب درس کردم ....که بدو بدو اومد توش خوابید و برام میو میو کردم..لبخندی زدم و با همون لباسا خوابیدم......(برین نتیجه ادامه اونجاس )