
ببخشید دیر گذاشتم🙂لطفا لایک کنید و کامت بزارید لاقل روحیه بگیرم
ماتیکان پوزخندی زد و ماشین و روشن کرد. ادرس و بهش دادم و اونم راه افتاد ربع ساعت گذشته بود و هنوز نرسیده بودیم ولی حس میکردم اشتباه میره افتاده بودم تو شک نکنه بلایی سرم بیاره....وااااای بدبخت شدم چقد من احمقم چجوری به این اعتماد کردم با نگرانی پرسیدم:کجا میریم؟؟ ماتیکان نگاهی به صورت نگران من کرد بعدم یه پوزخند زد و گفت:خونه ـ من:بـــــلــــــه؟؟؟؟ـ ماتیکان:خوووووونه ـ من:بزن کنار میخوام پیاده شم ـ ماتیکان:تو اتوبانیم نمیشه،چت شده تو ـ من:گفتم نگه دار نگــــه داااااااار چرا اینکارو میکنی نگــــــــــــــه داااااااار ــ
دست انداختم تو فرمون کنترل ماشین از دست ماتیکان در رفت و محکم خوردیم به جدول ماتیکان تنها کاری که تونست بکنه این بود که منو بگیره اگه دستشو نذاشته بود جلوم از شیشه پرت میشدم بیرون صدای ناله ی ماتیکان بلند شد تا به خودم امدم در ماشین و باز کردم و خواستم فرار کنم صدای بستن در که امد فهمیدم ماتیکان هم پیاده شده سرعتمو بیشتر کردم ماتیکان محکم دستمو گرفت و کشید محکم خوردم بهش موهاش بهم خورده بود و پیشونیش زخم شده بود،خیلی ترسیده بودم اشک تو چشمام جمع شده بود
من:ولم کن دستمو ـ ماتیکان داد زد:چـــــــته دختررررررررر میگه قرار نبود برسوووووونمــــــــت ـ من:تو که میخواستی منو ببری خونت ـ ماتیکان ولم کرد و زل زد بهم بعد رفت سمت ماشینش و دست کشید تو موهاش بعد داد زد: وااااااااای خدااااااااااا من و از دست این دختره ی خل و چل راحت کن،بعد امد سمتم و گفت:اخه چرا باید تو رو ببرم خونم؟؟!تو واسه همین ماشینمو به این روز انداختی؟؟؟دیوااااانه ـ

چرا لایک نمیکنی هااااااااا؟ لایک کن دیگه🙂
از خجالت دلم میخواست اب شم برم زمین رفتم سمت ماتیکان روی پنجه پا ایسادم و موهاشو زدم کنار پیشونیش بدجور شده بود من:متاسفم ـ ماتیکان با عصبانیت زل زد بهم و گفت:نگا چه به روز ماشینم اوردی ـ
رفتم سمت ماشین شــــت داغون شده بود رفتم سمت ماتیکان که روی جدول نشسته بود و با دستاش سرش و گرفته بود جلوش نشستم دستاش و بروقتی و صاف نشست دستمال از توی کیفم برداشتم و اروم کشیدم روی پیشونیش ماتیکان:اخخخخخخ اخ بسه اخ ـ من:اروم باش تمیزش کنم ـ ماتیکان:خودم تمیزش میکنم ـ دستمال و از دستم گرفت و کشید رو زخمش کنارش رو جدول نشستم و گفتم:بیا بریم بیمارستان ـ ماتیکان:لازم نیست ـ من:لازمه پاشو بریم ـ ماتیکان:گفتم لازم نیست ـ
من:چرا لاااازمه زخم بدجوره لاقل بیا بریم داروخونه ـ ماتیکان:نیازی نیست ـ من:اروم بکش رو زخم بدترش میکنی...میگم اروم بکش اصلا به من ـ دستمال و ازش گرفتم و زخمشو تمیز کردم من:ماتیکان. ماتیکان:چی؟؟؟؟؟ـ من:ببخشید تروخدا من ترسیدم ـ ماتیکان:ای خداـ اشک تو چشمام جمع شد و قطره اشکی اروم چکید رو گونم ماتیکان صورتمو تمیز کرد و گفت:بیخیال مهم نیست پاشو بیا بریم برسونمت ـ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالیه عالی تر از این نداریم جان من پارت بعدو بزار😜👍🥰❤😅
باشه باشه باشه باید بنویسم😃
عالیهههه😍❤
❤💕
میوونی اگر ادامش ندی به چ معناست؟
اینکه از جونت سیر شدی
بله بله متوجم باید بنویسم نوشتم میذارم🙂💕💓
احسنت👏👏
عالیهههههههههه پارت بعدییییییییییییییییییییییییی
🙂💕باید بنویسم نوشتم تست میسازم