ببخشید دیر گذاشتم🙂لطفا لایک کنید و کامت بزارید لاقل روحیه بگیرم
ماتیکان پوزخندی زد و ماشین و روشن کرد. ادرس و بهش دادم و اونم راه افتاد ربع ساعت گذشته بود و هنوز نرسیده بودیم ولی حس میکردم اشتباه میره افتاده بودم تو شک نکنه بلایی سرم بیاره....وااااای بدبخت شدم چقد من احمقم چجوری به این اعتماد کردم با نگرانی پرسیدم:کجا میریم؟؟
ماتیکان نگاهی به صورت نگران من کرد بعدم یه پوزخند زد و گفت:خونه ـ
من:بـــــلــــــه؟؟؟؟ـ
ماتیکان:خوووووونه ـ
من:بزن کنار میخوام پیاده شم ـ
ماتیکان:تو اتوبانیم نمیشه،چت شده تو ـ
من:گفتم نگه دار نگــــه داااااااار چرا اینکارو میکنی نگــــــــــــــه داااااااار ــ
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
خیلی عالیه عالی تر از این نداریم جان من پارت بعدو بزار😜👍🥰❤😅
باشه باشه باشه باید بنویسم😃
عالیهههه😍❤
❤💕
میوونی اگر ادامش ندی به چ معناست؟
اینکه از جونت سیر شدی
بله بله متوجم باید بنویسم نوشتم میذارم🙂💕💓
احسنت👏👏
عالیهههههههههه پارت بعدییییییییییییییییییییییییی
🙂💕باید بنویسم نوشتم تست میسازم