
سلام ببخشید دیر شد اینم پارت ۳ عشق واقعی
ادامه........ ادرین: دیدم که لوکا با مرینت دوست بوده و لوکا مرینت رو وادار کرده بود که باهاش دوست باشه صب کن بالاخره فردا میرسه توی مدرسه بهش نشون میدم که کی زورش بیشتره راوی: همون موقع مرینت زنگ زد به آدرین و گفت اگه میخواد فردا با لوکا دعوا کنه هر دوتاشونو ول میکنه و میره جایی که هیچ کدومشون نباشن و ادرین به خاطر این حرف مرینت از تصمیمش منصرف شد و گرفت خوابید 😐😐(اخه به این زودی)
راوی: فردا صبح که ادرین بیدار شد دید که مرینت پیام داده که ادرین من امروز نمیتونم بیام اگه رفتی مدرسه و دیدی من نیستم نگران نباش من زودی بر میگردم ادرین نگران شد و رفت دم در خونهی مرینت(در واقع خونه مامان و باباش) در زد. تام بابای مرینت اومد در رو باز کرد و قبل از سلام کردن گفت مرینت رو ندیدی؟
ادرین : اقای دوپنچنگ من اومده بودم دنبال مرینت که ببینم چرا نیومده مدرسه اما وقتی پیامش رو خوندم نگران شدم تام : توی پیامش چی گفته ؟ ادرین : ادرین من امروز نمیتونم بیام اگه رفتی مدرسه و دیدی من نیستم نگران نباش تام : نکنه بچم رو شرور برده باشه ادرین : نه بابا اون خودش ابر قهرمانه چیزیش نمیشه تام : چچچچچیی اون یه ابر قهرمانه ادرین : مثل اینکه گند زدم 😱
تام : صبر کن ببینم اگه میدونی دختر من ابر قهرمانه یعنی تو کت نواری ادرین : مثل اینکا با یه جمله ای که گفتم زیادی خرابکاری کردم اقای دوپنچنگ حالا که شما میدونید مرینت یه ابر قهرمانه و منم همکار ابر قهرمانم باید سعی کنید شرور نشید تام : میدونم الان من میخوام ببینم مرینت کجاست ادرین : میدونم کجاست ! تام : کجاست ادرین : احتمالا اون لوکای عوضی اومده و اون رو دزدیده اییییییی روزگار مرینت چرا به اون لوکای عوضی معجزه گر دادی
اونم برای همیشه تام : چی میگی ادرین من گیج شدم معجزه گر چیه ادرین : چیزی نیست معجزه گر اونیه که باهاش تبدیل میشیم تام : گرفتم میشه یه معجزه گر به من بدی تا با هم دخترم رو پیدا بکنیم ؟ ادرین : اقای دوپنچنگ نمیدونم بتونم یا نه چون من نگهبان نیستم ولی خودتون برید توی اتاق مرینت در کمدش رو باز کنید یه دونه جعبه قرمز اونجاست توی اون بردارید و معحزه گری که شکل لاکپشته رو بردارید یعنی معجزه گر لاکپشت تام : باشه باشه الان میام
راوی: تام و ادرین تبدیل شدن و رفتن دنبال مرینت. همه جا رو گشتن ولی مخفیگاه لوکا (😒) رو پیدا نکردن بعد از ۲ ساعت که ۵ بار به حالت عادی برگشتن و باز تبدیل شدن تونستن مخفیگاه لوکا رو پیدا کنن که به شرور بد بو تبدیل شده بود (قدرتش این بود که میتونست بویی رو به وسیلهی دهنش بده بیرون که ادمو بیهوش میکنه) ادرین با دست به سر کردن بد بو به تام کمک کرد تا مرینت رو ازاد کنن و ۳ نفری بد بو (لوکا) رو شکست دادن
بعد از جنگ و عادی شدن همه چیز ادرین: لوکای عوضی چرا و چطوری تبدیل به بد بو شدی 😡🤬 لوکا: دیشب که رفتم توی خونه یه اهنگ ملایم و غمگین گزاشتم و خوابیدم ساعت ۳ نصفه شب بیدار شدم خود به خود و دیدم به بد بو تبدیل شدم و هاکماث دستور داد تا مرینت رو بدزدم تا برای پس دادنش معجزه گر شما ها رو بگیرم
بعد از این که بیدار شدم و هاکماث بهم دستور داد رفتم و مرینت رو دزدیدم و معجزه گرش و کوامیش رو دادم به هاکماث. الان هاکماث هویت مرینت رو میدونه و هر لحظه ممکنه به مرینت آسیب بزنه ☹️ مرینت ببخشید ولی من نمیخواستم این آسیب ها رو بزنم (حتما میگین چطوری مرینت با ادرین و تام لوکا رو شکیت دادن ولی کوامی مرینت دست هاکماثه باید بگم که وقتی تام رفت کوامی لاکپشت رو برداره کوامی اسب هم برداشت برای روز مبادا و به موقع برداشت)
ممنون که خوندین اگه خوشتون اومد و پارت های بعدی رو خواستین توی کامنت ها بنویسید (وووووااااااییییی باز گفت کامنت بزارید بابا بسه میزنم شل و پلت میکنما دهنمونو سرویس کردی اه) 😂😂😂😂 کامنت بزارید پرچم ما همیشه بالاست
خدا نگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍
👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍
👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍
عالیییییییی منتظر پارت 5 هستم
ممنون
پارت ۵ منتشر شده
عالییییییییییییییییییی بود بهترین داستانی بود که توی عمرم خوندم بهترینهههههههههههه محشرههههههههههههه
ممنون ♥♥♥😘😘😘😘😍😍😍😍