
سلام چند شاتی از شوگا
(از زبون ا.ت) اول از همه رسیدم ماشینمو گذاشتم روی خط رفتم تا از کافه رو به رو قهوه بگیرم بچهها همه آومدن با دیدن ماشین ا.ت همه دورش بودن دنبال راننده میگشتن استاد : این مال کیه؟ شوگا : نمیدونم ولی این ماشین همونی نیست که.... ا.ت حرف شوگا رو قطع کرد ا.ت : درسته همونیه که فقط چهار تا ازش توی دنیا هست قیر مجازه
چون چهار صد تا میره یعنی دو برابر ماشین عادی مسابقه پرید روی سقف ماشین قدرت تسلا بیش از هزار اسب بخور او یادم رفت خودم معرفی کنم من ا.تم شوگا : اینو از کجا اوردی ا.ت : عجيبه کسایی مثل تو که ماشین بازن یعنی نمیدونن این ماشینا کجا تولید میشه شوگا : میدونم ولی... این ماشین آخرین بار تو مسابقه چند سال پیش دیده شده بود مال راننده شماره 18 ولی اون بازی کن با اون
سرعت چپ کرد فکر میکردم ماشین نابود شده اسم راننده رو کسی نمیدونست همه بهش میگفتن باد آتش ا.ت : آره درسته این همون ماشینه از پانزده سالگی تعمیرش کردم تا به اینجا رسید این تنها یادگاری از راننده 18 برای منه شوگا : میشناختیش ا.ت نیشخنده زد با بغض زد بغضشو قورت داد استاد : بچهها بیاین برای شروع مسابقه
همه سوار ماشینشون شدن (از زبون ا.ت) نگاهی به بغلم کردم آینه رو درست کردم شیشرو دادم بالا سر شمارش بودن که پامو گذاشتم رو گاز اون یکی پامو رو ترمز فشار دادم چرخا شروع کردن به چرخیدن دود بلند شد دید همرو کور کردم شماره یک رسید که پامو از روی ترمز برداشتم ماشین مثل گوله حرکت کرد همه منگ بودن
(از زبون شوگا) به جای خالیش نگاه کردم سریع به خودم اومدم گاز دادم همرو رد کردم رسیدم بهش با آخرین سرعت بود رسیدم بغلش (از زبون ا.ت) نگاهی بهش کردم نیشخندی بهش زدم پامو رو گاز فشار دادم که از رو خط رد شدم برای اینکه وایسم ترمز دستیو کشیدم فرمونو کج کردم ماشین کج وایساد همه رسیدن از ماشین پیاده شدم تمام این حرکاتو مادرم بهم یاد داده بود
همشون حرکات مامانم بود استاد : من چهل ساله توی این کارم استادم از اولین مسابقه تا الان تو دس فرمونت باد آتشه ا.ت : میدونم استاد : مثل این که طرفدارشی ا.ت : نه طرفدارش نیستم رفتم تو رخت کن تا یکم ذهنم آروم بشه یهو هفتا پسر اومدن تو جین : به ما یاد بده ا.ت : چیو جیهوپ : همین کاراتو ا.ت : ااا باشه
شوگا : خب حالا بگو ببینم یکم از باد آتش بگو میخوام ببینم چقدر ازش میدونی من خودم طرفدارشم البته بودم تا زمانی که بم*یره ا.ت : نمیشناسمش اصلا شوگا : مگه میشه ا.ت : اره میشه چون زیر قولش زد با حرص گریه وسایلمو جمع کردم رفتم بیرون سوار ماشین شدم رفتم سمت خونه ولی انقدر ذهنم در گیر بود نیاز به جایی داشتم که آروم شم رفتم سمت ک**ل**ا**ب رفتم توی ک**ل**ا**ب روی مبل نشستم
شروع کردم گریه کردن (از زبون شوگا) رفتیم با پسرا ک**ل**ا**ب رفتیم تو جیمین : عه اون ا.ت نیست داره گریه میکنه نامجون : آره چشماش خیسه شوگا : بریم پیشش (از زبون ا.ت) یهو دیدم پسرا اومدن سمتم ا.ت : اینجا چیکار میکنید شوگا : اومده بودیم اینجا که تو رو دیدیم ا.ت : آهان.. بشینید
پسرا نشستن شوگا : دوس داری درد دل کنی خالی شی ا.ت : کاش میشد ولی اینجا شولوقه و گرنه نیاز دارم با یه نفر که باهاش درد دل کنم شوگا دستشو دراز کرد سمت ا.ت ا.ت با چشمای اشکی نگاش کرد شوگا : بیا بریم با من ا.ت دستشو گذاشت تو دست شوگا باهاش رفت پسرا با هاشون رفتن بالای سخره که کل سئول معلوم بود
امیدوارم که خوشتون اومده باشه لایک کامت بزارید فالو=فالو کنید بوس به همتون 😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدد💜
تو رو خدا یه ماه پیش گذاشتی
بزار دیگه لعنتی
عالیییی
سلاممم چرااا پارت بعدی رو نزاشتیییی لطفاااا بزارررررررر
عالی بود پارت بعد رو بزار 🥺❤️
عالی بود پارت بعد 🤩
سلام موضوعش خیلی جالبه ولی خیلی سریع داره پیش میره