
سلام بچه ها این داستان جدیدم هست

امروز قراره از این خونه نقل مکان کنیم بریم سئول من قراره برم مدرسه ی جدید خوشحال نیستم چون بخاطر کار پدرم باید بریم به سئول و من تمام دوستان اینجان خب راستی داشت یادم میرفت من ا/ت هستم ۱۷ سالمه و بوسان زندگی میکنم. و همینجوری که گفتم سئول قراره بریم . از اتاقم بیرون رفتم داخل پذیرایی و دیدم مادر و پدرم دارن صبحانه میخورن گفتم : سلام صبح بخیر. مادر و پدر : صبحت بخیر دخترم نشستم سر میز پدرم گفت : دخترم فردا قراره بریم به خونه و شهر جدید گفتم : باشه پدر چند ساعت بعد.... قراره شب برم پیش دوستم تا آخرین مهمونی رو باهم داشته باشیم. یک حموم نیم ساعته رفتم اومدم بیرون موهام خشک کردم باز گذاشتم آرایش ملایم کردم لباسم رو پوشیدم لباس ا/ت :👆🏼
سوار ماشین شدم راننده من رو رسوند . پیاده شدم رفتم در زنگ در رو زدم دینگ دینگ .... دوستم لیا در رو باز کرد بغلش کردم داشت گریه میکرد گفتم : عشقم چرا گریه میکنی من همیشه هستم بعضی موقع ها میام بوسان بهت سر میزنم بیا یک شب دخترونه داشته باشیم باشه لیا : باشه رفتیم تو لباسامو عوض کردم باهم آهنگ گذاشتیم رقصیدیم کلی ماسک صورت گذاشتیم اشپزی کردیم و کلی مسخره بازی درآوردیم شب من اونجا موندم چون دیگه خیلی خسته بودم صبح :
صبح با زور لیا بیدار شدم رفتم دوش گرفتم لباس دیشبم رو پوشیدم رفتم صبحونه خوردم با لیا کلی خداحافظی کردم و سوار تاکسی شدم . رفتم خونه به مامانم و بابام سلام کردم رفتم تو اتاق کم کم نصف وسایلی مثل لباسم لوازمم رو داخل چمدون بستم رفتم حموم دو دقیقه ای سریع اومدم لباس پوشیدم خلاصه رفتم پایین داشتن وسایل رو میزاشتن تو کامیون و سوار ماشین شدیم رفتیم چند ساعت بعد ..... رسیدیم بالاخره به سئول رفتیم تو خونه ی جدیدیمون خوشگل بود . وسایلم رو چیدم رفتم حموم اینقدر خسته بودم خوابیدم 💤😪😴
فردا صبح: بچه ها هم اکنون از زبان ا/ت: صبح ساعت ۷:۰۰ بیدار شدم رفتم حموم اومدم موهامو خشک کردم لباس مدرسه ام رو پوشیدم رفتم پایین به مامان بابام سلام کردم صبح بخیر گفتم صبحونه خوردم . پیاده رفتم مدرسه چون نزدیک بود رسیدم مدرسه اتاق مدیر رفتم گفتم: سلام من پارک ا/ت هستم . مدیر : سلام دخترم برو سرکلاست سمت راست کلاس A هستی گفتم : ممنون
رفتم تو کلاس نشستم سر نیمکتم یهو یک پسر خوشتیپ و خوشگل اومد تو رو به من کرد گفت: رو نیم کت من نشستی گفتم: خب چیکار کنم برو یک جای دیگه بشین . گفت: اما اینجای منه چون نمیخواستم بحث کنم بخاطر همین پاشدم . رفتم یک جای دیگه نشستم همه اومدن تو کلاس معلم هم اومد گفت؛ سلام بچه ها امروز یک دانش آموز جدید داریم خودت رو معرفی کن . گفتم: من کیم ا/ت هستم امیدوارم هم کلاسی های خوبی بشیم . معلم گفت :برو پیش تهیونگ بشین . همون پسره بود . گفتم: باشه آقا
خلاصه رفتم نشستم معلم درس داد . زنگ خورد پسره تهیونگ سریع رفت منم بیخیال پاشدم رفتم بیرون از کلاس داشتم تو راهرو راه میرفتم که یهو خوردم به تهیونگ روم پایین بود گفتم :حواست کجاست اسکل یهو دیدم تهیونگه گفت :چی گفتی یک بار دیگه تکرار کن گفتم: اسکل نشنیدی هی رفتم عقب هی اومد جلو تا خوردم به دیوار گفتم :هی چیکار میکنی ؟ خیلی اومد نزدیک قلبم داشت تند تند میزد گفت :میخوای یه جور دیگه نشونت بدم کی اسکله بعد رفت
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ا/ت انگار مرغابیه کههه همش حمومه😐😂😂
تازه از پارک شد کیم جرر
خوب چیه محشره😻😍
چقد میره حموم😂
عالییییی بوددددد
فقط یه سوال ....
پارک ا.ت یا کیم ا.ت کدوممم ؟
... اگاتا
دختره چقدر حموم میره تازه از پارک به کیم تبدیل شد 🤔
ببخش اشتباه شد
عالییییییییییی خودم منتشر کردم پارت بعد پلیز