
سلام به همگی اینم پارت ۵
پارت ۵ امیدوارم لذت ببرید 💚💚 آنچه گذاشت :از زبان مرینت:الان بهتون نمی گم که همراه من کیه که یهو ... خب دیگه بریم سراغ داستان
یهو دیدم که آدرین و کاگامی هم دارن میان گفتم آلیا 😠😠گفت :چیه گفتم که سوپرایز بشی بد کردم ؟؟ گفتم نه یه دفعه کاگامی و آدرین بهم سلام کردن و منم همین طور وقتی رسیدیم روی پل لوکا اونجا منظر بود سارینا و آلیا گفتن نکنه .. که یه دفعه لوکا اومد و گفت سلام مرینت خوبی؟؟گفتم سلام لوکا خوبم ممنون 😊
😊همه دهنشون باز مونده بود حتی آدرین رفتیم که بستنی بگیریم اول از همه نوبت آلیا و نینو بود اندره بهشون گفت عشقی پاک و زیبا خب یکم قهوه یا لیمو نعنا برای شما دو کبوتر بعد نوبت سارینا و بیلی بود که اندره گفت برای شما یکم بستنی توت فرنگی و طالبی شما خیلی پاک هستید بعد نوبت آدرین و کاگامی بود که اندره گفت یکی از شما اون یکی رو خیلی دوست نداره اما اون یکی عشقی پاک و خالص داره برای شما یکم کاکائو و وانیل
بعد نوبت من و لوکا بود اندره گفت شما بیشتر مثل دو دوست هستید که ... و من برای شما وانیل و پرتقال میزارم بعد همه از آقای اندره تشکر کردیم و رفتیمتو پارک که بستنی هامون رو خوردیم آدرین و لوکا رفتن و لوکا و سارینا هم رفتن خونشون و من و آلیا رفتیم سمت خونه ی ما و آلیا اومد تو بعد از ۲
ساعت اون رفت خونشون مامانم اومد و گفت من و پدرت میریم که خرید کنیم تو هم میای ؟؟گفتم نه ممنون مامان شما برید و مامانم گفت هر طور راحتی عزیزم رفته بودم تو فکر آخه آخه اندره هیچ وقت اشباه نمی کنه (از زبان راوی :دوستان منظورش نظر آندره نسبت به کاگامی و آدرین بود )
تیکی اومد و گفت :نگران نباش مرینت و منم گفتم آره ول کن و رفتم تو تراس که یه دفعه یه چیزی دیدم وای نه یکی دیگه شرور شده تیکی وقت تقیر شکله بعد از اینکه لیدی باگ شدم به کت نوار زنگ زدم و اون هم گفت که داره میاد با بعد از ۱۰ دقیقه اون داشت به من نزدیک میشد که گوش واره هام رو بگیره
که کت نزاشت و با استفاده از پنجه برنده اونو شکست دادیم و من رفتم خونه که یهو یه چیزی یادم افتاد وااای تیکی امروز من قراره برای جگت یه کلاه طراحی کنم که فردا عصر تحویل بدم ااااا وااای یادم رفته بود 😱😱😱
تیکی گفت خب بیا شروع کنیم ساعت ۸ شب بود که بابا و مامان اومدن خونه و منم کلاه رو تموم کردم بعد از خوردن شام رفتم و خوابیدم فردا صبح کلاه رو بردم و دادم به جگت و اون خیلی از کلاهش خوشش اومده بود و ازم تشکر کرد و
برگشتم خونه تو راه آلیا رو دیدم که داشت برای خاطر هاش لباس میخرید رفتم جلو و گفتم .... خب دیگه این پارت تموم شد پارت بعدی رو سریع تر میذارم منتظر باشید نظرات رو حتما بگید سعی میکنم به سوالات جواب بدم ممنون 😊😊
آنچه خواهید دید : مرینت :چی نه من نمیخوام فیلمی که مامان آدرین توش بازی کرده رو ببینم .... ادریت تو اینجا چی کار میکنی.... لوکا تو مدرسه یه من 😱😱
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
❤❤
ممنون ثمین جون ❤❤
عالیه من تازه با داستانات آشنا شدم 😘❣
امیدوارم خوشتون اومده باشه
حتما چرا خوشمون نیاد !!!
عالی بود❤️❤️
منتظر پارت بعدی هستم
ممنون 🌹
ممنون