
میا: سون ریو خیلی نگران جانی بود طاقت نیاورد مجبور شدیم برگردیم من و جونگ کوک و سون ریو برگشتیم حق هم داره اون افریته میتونه هر کاری کنه حتی به یه بچه هم رحم نمیکنه جونگ کوک هنوز باهام قهر بود نمیدونم چیکار کنم که منو ببخشه 😕 توی ماشین....+جونگ کوک میشه به لحظه بهم گوش بدی ؟ _ ........ +جونگ کوک!! این کار رو باهام نکن 💔 لطفاً یه لحظه _...... « بهش به دروغ شاخ دار گفتم + من حاملم _چییییییییییییی ؟£ میا راست میگی _چند وقته + ببخشید این کار رو کردم که بهم توجه کنی 😂😔_ خاک تو سرت عنترررررر خیلی خوشحال شده بودم 😑 + به موقش یه کی میاد 😋🙂_ خیلی بدی 😑+ببخشید 😁_ خوب بگو ببینم چرا این کار رو کردی چرا رفتی اونجا ؟ +چون میدونستم تو اون پول رو میدی و فهمیدم که امکانش هست اونا سون ریو رو ول نکنن _ دلیل خوبی نیست + این دلیل منه خوب چیکار کنم _ بدون اطلاع من کاری نکن + قول میدم . رسیدیم به فرودگاه جونگ کوک رفت بلیط هواپیما بگیره من و سون ریو رفتیم نشستیم صف بلیط خیلی طولانی بود اوووووووووف اصلا حوصله صبر کردن رو ندارم همون طور که ۸ ماه به دنیا اومدم . £ خدایا زود باشید دیگه پسرم از دست رفت + انقدر حرص نخور چیزیش نمیشه البته امیدوارم £ واااای میا اگر با قطار میرفتیم زود تر میشد + نه زود تر نمیشد آروم باش خوب آروم باش £نمیتونم حالم خیلی بده احساس میکنم بچم در خطره + بخاطر استرسیه که داری آروم باش لطفاً £ اون افریته تو خونست پس نمیتونم آروم باشم چجوری باشم آخه بچم دست اونه اگر چیزی به خوردش بده چی من چیکار کنم 😢+ انقدر حرف های منفی نزن ببین چند دقیقه دیگه میریم . بعد از چند دقیقه جونگ کوک با بلیط ها اومد +هواپیما کی پرواز میکنه؟_تا ده دقیقه دیگه بریم سمت کابین هواپیما . رفتیم سمت کابین هواپیما و صبر کردیم تا باز کنن بلاخره سوار شدیم سون ریو هم یکم از استرسش کم شد ولی بازم خیلی حالش بد بود خوب بود که صندلیم کنار اون بود تا آرومش کنم +سون ریو میدونی چه کسی تو رو دزدیده بود؟£ نمیدونم فکر کنم کار اون هانا باشه میتونه پول داده باشه تا منو بدزدن +آره
£ وقتی چشم هام رو باز کردم دیدم که توی یه گاراژ به یه صندلی بسته شده بودم نمیدونی چقدر درد داشت +خودم هم تجربش رو دارم میدانم چقدر بده £تو به فکر یه نی نی کوچولو نیستی+ من مثل بچه های ۱۲ سالم بیام بچه ام بیارم چی میگی نمیخام £ولی واقعا عجب دروغی گفتی جونگ کوک گل از گلش شکفت گناه داره بچه 🥺😂+ باهام حرف نمیزد خوب چیکار کنم خیلی ناز میکنه پسر که نباید قیافه بگیره 😂😶£ 😂😂😂😂😂 آره قیافه گرفتن واسه خانوماست تا آقایون رو رام کنن 😂😂😂😂+ باهات موافقم 😂 خب حالا بگو ببینم قلبت تند میزنه£اوووم نه + خب پس بیا یکم بخندیم تا یادت بره زمان هم زود تر میگذره £باشه باشه . بعد از یه عالمه خوش بش گفتن بلاخره رسیدیم سون ریو هم خیلش راحت شد سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه توی راه سون ریو داشت نقشه میکشید که چه بلایی سر عموم بیاره برگه طلاق رو گرفته بود تو دستش و با مهریه سنگین خدا به داد عموم برسه اگر ول خرجی نکنه میتونه پول سون ریو رو بده + آخیییییی عموم ورشکست شد £حقشه 😒 _ خداکنه بابام جانی رو بهت بده £وقتی قاضی بفهمه که خیانت کرده پس خیلی راحت بهم میده _راست میگی £اون زنیکه رو آورد تو خونه من سر یه میز با هم نشستیم باورم نمیشه+نمیخاست بفهمه که اونا با همن £اگر بهم میگفت خودم میرفتم البته با پول هم میرفتم _الان هم داری میری با پول خوبی هم میری از شرش خلاص میشی +آره . رسیدیم خونه هانا خونه نبود سون ریو میخاست انقدر بزنش که حد نداشت اما خدا را شکر سون ریو رفت برگه طلاق رو به عموم داد و جلوش امضا کرد
¢ تو خودت با دوس پصرت رفتی بعد این مهریه رو میخای + ما رفتیم اونو از دست چنتا عوضی توی خرابه ها نجات دادیم_ برای دادن سون ریو یه عالمه پول ازمون خواست میا پول تقلبی چاپ کرد و برد بهشون داد و پلیس ها اونا رو گرفتن + البته با همکاری یونگی و نی یانگ _ ازت بدم میاد راستی زنت کجاست ؟ £اره آره بهش بگو بیاد چون میخام باهاش حرف بزنم ¢نیست £ بهششششششش بگوووووووو بیاد ¢ ببند دهنتو £ نبندم چیکار میکنی هاع؟ ¢ سون ریو لجبازی نکن £ گفتتم کجاست ¢ خونهههههه نیستتتتتت £باشه بلاخره که میاد هانا :شریک کار هام بودم همونی که شریک جدید شوهرم شده بود میخاستیم با هم زندگی اون رو خراب کنیم اما بیچاره قراره امروز بمیره به آدم هام گفتم که وقتی من توی آشپزخونه بودم بکشنش چون دلم نمیخاد با کسی پولی که گیرم میاد رو تقسیم کنم اون پول فقط و فقط مال منه ¶ بده من برم برات بازم غذا بکشم ©باشه . بننگگگگگگگ کشتنش از آشپزخونه اومدم بیرون و رفتم بالای سر جنازش ¶ تو واقعا یه احمقی زندگی کردنت متنی نداشت . از خونه زدم بیرون و به پلیس خبر مرگش رو دادم به اون کسی که اونو کشته بود گفتم که همون جا وایسه اون احمقم هم وایساد و پلیس گرفتن بردنش ¶ از شر یه خر دیگه هم خلاص شدم 😏
میا: سون ریو بچه رو برداشت و با ما به خونمون اومد من هم بودم کنارش یه ثانیه هم صبر نمیکردم سریع میرفتم جونگ کوک سون ریو رو تشویق میکرد چون کار خیلی خوبی انجام داده بود من میدونم که اون افریته برای پول با عموم ازدواج کرد و قراره عموم هم به زودی بفهمه تقصیر خودشه عاشق آدم اشتباهی شود جونگ کوک خیلی خوشحال بود گل از گلش شکفته بود نمیدونم چرا 🤨😂 فکر کنم قبلا اونقدر ها هم از باباش خوشش نمیومد منم بودم خوشم نمیومد حتما باباش کار های دیگه ای هم کرده که ما الان یکمش رو دیدم حتما اون شاهد همه چیز بوده اصلا چرا چهار بار زن گرفت یه بار اون زنش که مرد یه بار یانگ و سون ریو و الان هم هانا چقدر هم راحت عاشق میشه 😑بله دیگه وقتی صاحب قلبت نیستی همین میشه امیدوارم فقط زنه نکشتش مثل همسر قبلیش
خب بچه ها من دیروز یه پست توی ولایو گذاشتم همون عکس ته ته با لباسی که طرح فرش ایرانی داشت و به کره ای نوشتم زیرش تهیونگ آیا میدانید این لباس طرح یک فرش ایرانی است ؟ امیدوارم دیده باشه 🥺✌🏻
بای بای 👋🏻✌🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پارت بعد
سلم آجو
منو یادته 🥺
سلام فاطمه هستی؟
اومممم
عالی بود 💜💜💜 پارت بعدو زود بزااارررررر 😁😊😘🥰😍💜💜💜🤍
فردا میزارم
مرسی 😁
عالییییییی😗😗
مرسی فکر کنم برای این شخصی شده چون عنوان رو زدم داستان
عالییییییییییییییییییییی بوددددددددددددددددددددددددددددددددددد
مرسی نمیدونم چرا این پارت ها رو هعی میزنه شخصی فکر کنم بخاطر اینکه عنوان رو زدم داستان