
سلام پارت ۸ از این به بعد نه انتظار داشته باشید که زیاد بنویسم نه انتظار داشته باشید زود زود بنویسم👏👏🏻 😊 دلیلش هم اینه تو پارت قبلی اون همه زیاد بود از ۳۲ نفر فقط ۲ نفر نظر داده بودن خسته نباشید
آنچه گذشت : داشتیم از شهر بازی میرفتیم سوار ماشین بشیم که مرینت 👩❤️💋👨.......دیدم مرینت داره زیر بارون گریه میکنه رفتم از پشت ب*غل کردمش ........تاخخخخخخ. ..از هوش رفته بود......🐱مرینت چرا اینطوری حرف میزنی 🐞 خوشم میاد......👤بیا جلوی در .........🗣️من بابای ب*چ*ه مرینتم بریم اسلاید بعد و شروع داستان
یک ماه بعد:(نظر کم میشه منم جای حساس رو نمیگم😎)داشتم میرفتم خونه در رو باز کردم که با چهره اون مواجه شدم اصلا دوست نداشتم ببینمش ولی خب دست خودم هم نبود اجبار بود نمیدونم هیچ وقت خونه نبود عجیب بود که الان خونه هست رفتم داخل تر که مامان و بابام هم دیدم مامان و بابای اونم بود یعنی چه اتفاقی افتاده ؟هیچ کس هم از اومدن من خبردار نشد که با سرفه ساختگی که کردم همه برگشتن سمتم و با لحنی که معلوم نبود ناراحت بودن یا اعصبانی بهم نگاه کردن که همون فرد نفرت انگیز (اسمش رو چرا نمیگی؟/چون نمیخوام اسمش رو هم به زبون بیارم/باش😓)اون گفت :مامان و بابات میگن وقتشه معلوم بود خیلی اعصبانی هست نمیدونم چرا آخه اینجا همه چی مجهول و شکاک بود(مجهول یعنی ما معلوم) مجهول به خاطر این بود که کسی حرفی نمیزد جز اون مشکوک این بود که اون چرا این وقت روز اینجاست چون بعضی وقتا اصلا خونه نمیاد و دومین چیز میشکوک این بود که همه اینجا بودن و سومین چیز همه قیافه هاشون یه جوری بود نکنه 😧 نه نه ولی واقعا همون تاریخ هست ای وای چه زود وقتش رسید گفتم:وقت چی
(همونطور که بعضیا فهمیدن و بعضیا نفهمیدن اون شخصی که داشت تعریف میکرد و از زبان اون بود مرینت بود)🐞وقت چی👤وقت امتحانت 🐞مطمئنین امروز هست &اره مرینت دیگه وقتشه باید این رسم رو تو ادامه بدی عزیزم 🐞 آخه چه دلیلی داره من که دختر یکی از پولدار ترین افراد پاریس هستم اون کار رو بکنم# مرینت اون رسم از قرن ها پیش تو خانواده ما بوده و تو باید ادامه اش بدی، عزیزم میدونم سخته ولی دیگه چاره ای نیست عزیزم تو قوی هستی فقط ما نگاه کردیم یه جا هست که به زن م*تا*هل شغل میده و آدرس ندارن ولی یه شماره هست که باید به اون زنگ بزنیم +و ما زنگ زدیم و یه آدرس کافه دادن که بریم اونجا 🐞آ..آر.. آردین چرا عصبی هست؟👤چون که اونا هر چی گفتن باید انجام بدی چون تنها جایی هست که میتونی رسم رو اجرا کنی و هر کی هم که باشه باید قبولشون کنی 🐞 چیییییی+آرام باش عزیز عمه چیزی نیست فقط یه سال یا فوقش ده سال هست 🐞ولی مامان که گفته بود ...&مرینت این رسم تو خانواده ما بوده پس شامل آردین نمیشه پس بستگی به اونا داره که چند سال بخوان ولی ما از یه سال تا ده سال گفتیم اونا هم قبول کردن ولی گفتن پسرشون انتخاب میکنه چند سال باید باشه چون تو قراره....
برای پسرشون کار کنی 🐞خیلی ناراحت بودم آخه چرا باید اینطوری بشه که &عزیزم ما دیگه باید بریم آدرس کافه رو رو کاغذ روی میز نوشتم و گذاشتم ساعت ۵ باید بری اونجا و قراره با خدمتکار اصلیشون ملاقات کنی وقتی اون مقررات رو بهت گفت باهم میرسد خونه اونا و اونجا اونا رو هم ملاقات میکنی در آخر هم با پسرشون ملاقات میکنی اگه این مراحل رو رد کنی استخدام میشی دختر گلم(اسلاید بعد در مورد رسوم توضیح میدم)🐞ممنون مامان خداحافظ#&+خداحافظ 👤نهار رو بخور باهات کار دارم 🐞الان بگو گشنه نیستم 👤بشین، این رسم رو اگه به من بود خودت میدونی که صد در صد عوض میکردم چون خوشم نمیاد زن*م برای یه پسر دیگه ای کار کنه🐞خودت هم میدونی من اصلا نمیخواستم این از*دو*اج سر بگیره پس طوری وانمود نکن که انگار....👤ساکت شوووو😠 🐞چیشد از حقیقت بدت میاد؟ حقیقتی که نذاشتی هیچ کس بفهمه که یهو گرمایی روی صورتم حس کردم چیشد اون اون چیکار کرد 🐞 به چه جرعتی اینکار رو کردی فک کردی کی هستی(سیلی زد) 👤من هرکاری بخوام میکنم و دستم رو گرفت محکم برد انداخت رو تخت 🐞چیکار میکنی 👤میدونی تو کی هستی؟میدونی من شو*ه*ر*تم و تو وظیفه داری هرکاری من میگم رو انجام بدی؟🐞خودت هم میدونی این از*دو*اج وا به میل من نبود که یهو
گوشیش زنگ خورد(راستش رو بگین فک کردین چیشده🚶🏻♀️🚶🏻♀️)رفت تا گوشیش رو از پذیرایی برداره منم رفتم تو اون یکی اتاق اتاقی که همه چیزایی رو که میخواستم داخلش بود همه را هام داخلش بود و فقط کلیدش دست من بودم رفتم داخل با دیدن اونجا همه خاطرات تلخی که تو این یه ماه افتاد، یادم اومد چه روزهای بدی بودن نیاز داشتم کسی پیشم باشه خیلی دلم میخواست یکیو داشتم که باهاش درد و دل کنم یهو یه چیزی به فکرم افتاد رفتم سمت گوشیو برش داشتم و به الیا زنگ زدم تا برداشت گفت (علامت آلیا🦊)(برای علامت هرکس که معجزه گر داره اونو میذارم تا راحت یادتون باشه)🦊مرینت ؟کجایی ؟این یه ماه کجا بودی؟چرا گوشیت خاموش بود؟حالت خوبه؟میدونی دلم هزار راه رفت ؟خونتون هم که عوض کردین ؟!الو مرینت پشت خطی 🐞بله آلیا اینجام 🦊پس چرا هیچی نمیگی 🐞از وقتی زنگ زدم مگه فرصت دادی من حرف بزنم 🦊خب حالا جواب سوالاتم رو بده🐞میشه ببینمت؟ 🦊اره بیا جای همیشگی 🐞باش خداحافظ حاضر شدم و داشتم میرفتم که مستر رو مخ که صورتش سمت تلوزیون بود گفت👤یه ساعت دیگه باید اونجا باشی نه از الان 🐞من از الان نمیرم اونجا برگشت سمت و منو 👤کجا میری؟🐞هوففففف میرم پیش دوستم فعلا و میخواست چیز دیگه که زدم بیرون
تمام شاید کم بود مثل نظرات شما شما کم نظر میدین من هم کم مینویسم عادلانه در این پارت اکه نظرات زیاد باشه من قسمت بعد همچیو میگم که چه اتفاقی افتاد اگه کم باشه ادامه پیدا میکنه تا نظرات زیاد باشه اون موقع یک ماه رو توضیح میدم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
صورتی سفید زرد
عالی بود گلم 🌹
خیلی ممنون عزیزم
سلام عاااااااااااالللللللللییییییی بود حرص نخور
به اونایی که میخونن نضر نمیدن فکر نکن
به اونایی که میخونن نضر میدنو لایک میکنن فکر کنو برای اونا داستان بنویس و بدون اونا همیشه پیشتن
اجی میشی دیانا ۱۱ ساله عکسمم توی تستم هست
دوتا گزینه اخر
خیلی ممنون به خاطر شما ها الان میرم بذارم
اره میشم به بقیه هم میگم یلدا هستم ۱۳ ساله
ممنون😍😍😍😍
راستی پارت بعد کی میاد؟؟؟؟؟؟؟
❣️
دیشب نوشتم تو بررسی هست
چرا بعدی رو نمیزاری ☹
از اشتیاق افتادم
چرا ☹
بیخیال نمیخوام دیگه بهش فک کنم
پارت بعد رو دیشب نوشتم تو بررسی هست
عاللیییی
چج : سیاه قرمز سبز صورتی میراکلس که میدونی و همه رنگهای ابر قهرماناش
چه قشنگ😍
😄😁
بدک نبود قشنگ بود به داستان منم سر بزن مرسی🌙
حتما ممنون