9 اسلاید صحیح/غلط توسط: لیانا ۲ انتشار: 3 سال پیش 788 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشرش کن🙏💕
_مواظب باش
_خدانگهدار.
_خداحافظ.
تلفن راگذاشتم و نگاهي به اتاق کردم بزرگ بود ولي خيلي شلوغ بود...يک عکس خيلي بزرگ از اقاي خ.و.د.ش.ي.ف.ت.ه هم روي ديواربود.جلورفتم تابه صورتش خوب دقت کنم.
چ.ش.م هاي سبزش واقعا زيبابود همه چيش خو.ب بود .
تلفن دوباره به صدادراومد.
فکرکردم مارسله باخنده گفتم:بازچيه؟
_شما؟
خندم گرفت.تازه بامارسل حرف زده بودم وانرژي گرفته بودم.
_شمازنگ زديد من کيم؟
با لحن ع.ص.ب.ا.ن.ي گفت:من با شماشوخي ندارم شماتوي خونه ع.ش.ق من،نا.م.ز.د.م.ن چيکارميکنيد؟
_نام.ز.د.تو.ن؟
_تو کي هستي؟ ادرین اونجاست؟
دختره تقريباج.ي.غ ميکشيد.چرخيدم به سمت عکس ادرین....
دختره دوباره د.ا.د زد:من ميام اونجاببينم تو کي هستي؟
باخودم گفتم شايد کلرا باشم باش.ک گفتم:شما کلرا خانم هستيد؟
انگار صدايم راشنيدولي تلفن راقطع کرد...باتر.س و دوبه سمت دررفتم..ازقفل بودن درمطمئن شدم وبه سمت تلفن رفتم
با لحن ع.ص.ب.ا.ن.ي گفت:من با شماشوخي ندارم شماتوي خونه ع.ش.ق من،نا.م.ز.د.م.ن چيکارميکنيد؟
_نام.ز.د.تو.ن؟
_تو کي هستي؟ ادرین اونجاست؟
دختره تقريباج.ي.غ ميکشيد.چرخيدم به سمت عکس ادرین....
دختره دوباره د.ا.د زد:من ميام اونجاببينم تو کي هستي؟
باخودم گفتم شايد کلرا باشم باش.ک گفتم:شما کلرا خانم هستيد؟
انگار صدايم راشنيدولي تلفن راقطع کرد...باتر.س و دوبه سمت دررفتم..ازقفل بودن درمطمئن شدم وبه سمت تلفن رفتم
برگشتم..ش.ما.ره ادرین چندبود وايي خدايا.
رفتم پاي تلفن وبه مارسل زنگ زدم.
_به اين زودي دلت براي داداشت تنگ شدخواهري؟
_مارسل ش.م.ا.ر.ه ادرین چنده؟
_براي چي؟
_بگوکارفوري دارم.
_چيزي شده؟
_نه بگو/
ش.ما.ره رو يادداشت کردم وسريع باادرین تماس گرفتم 3 تابوق خورد تاجواب داد.
_چيه؟
اينم از جواب مثلا نام.ز.دمو.ن..
_سلام
_بفرماييد.
_يک خانم زنگ زد....فکر کنم داره مياد اينجا.
_کلرا.
_کلرا؟
_اسمشو نگفت؟
_نه.
_کي زنگ زد؟
_الان
_اومدم/
همين را گفت و تلفن را قطع کرد.
کمي ت.ر.س.ي.ده و شايد هم کنجکاو شده بودم.کلرا که بودچه نسبتي با ادرین داشت..حتي چه نسبتي با ز.ن همسايه داشت.....اون کی بود؟
به سمت وسايلم که دم در بود رفتم و انها را برداشتم.يکي از اتاق ها که ماله ادرین بود و من نميتونستم اونجا باشم.در اتاق ديگر را باز کردم.اتاقي نسبتا بزرگ بود.
يکي از ديوار ها با کاغذ ديواري از برج ايفل پوشانده شده بود و طرف ديگر يک کتابخانه بزرگ بود .. و پر از کتاب.در امتداد هم يک دست مبل و پنجره.
پس اينجا هم جايي براي من نبود.اتاق ديگر يک تخت 2نفره..نسبتا شيک بود که رويش پتوي زرشکي رنگ پهن بود.
غير از يک کمد ديواري هم چيزي داخلش نبود.
از اتاق ها خارج شدم کيفم را روي کاناپه اي که انجا بود گذاشتم تا خودش بگه اتاق من کجاست.غير از اتاق خودش بقيه اتاق ها واقعا تميز و مرتب بود.
با صداي زنگ از جا پريدم واقعا ت.ر.س.ي.د.ه بودم...به سمت در رفتم ولي باقدم هاي س.س.ت.از چشمي در نگاه کردم
یه دختر ايستاده بود ...خيلي دور ايستاده بود.در را باز کردم و اب دهانم را قورت دادم.دختر با فاصله تقريبا 6 قدم ايستاده بود..قد کوتاهی داشت...مثلا من که تقريبا تا سر شانه ها و شايد هم بلند تر از شانه هاي ادرین بودم او تا ميانه هاي باز.و.ش بود.
دختر موهای طلایی داشت که دم اسبی بسته بود و
چشمهاي ابی داشت ل.ب.ه.ا.ي.ش نسبتا بزرگ و رژ ل.ب بنفشي زده بود ....
صورتش در مقابل من بوم نقاشي بود ولي در مقابل دختران ديگر زياد تو چشم نبود.قدش کوتاه بود ولي لاغر بود...
در اسانسور باز شد.اون انگار ميدونست کيه ولي من ن.گ.ا.ه از اون گرفتم که ديدم ادرین بود در اسانسور را ن.گ.ه داشت و خود بسته شد.با صداي در اسانسور دختر چشمانش بسته و دوباره باز شد.
ادرین چند قدم جلو امد سريع گفتم:سلام
سري تکان داد و در 3قدمي پشت دختر بود.
کمي سرش را خم کرد و گفت: اينجا چيکار ميکني.
دختر همانطور که منو نگاه ميکرد گفت:قبلا ميگفتي کلرا.
_کلرا مُر.ده.
لحظه اي تعجب ميخواستم شا.خ در بياورم...کلرا مر.ده پس اين کيه.
دختر با صداي تقريبا بلندي گفت:ولي من هنوز ز.ن.د.م.
ادرین سريع جواب داد:کلرا من مُر.د.ه.
_چطور دلت مياد ادرین.
دختر اين را گفت و چرخيد.ادرین انگار نميتوانست به دختره نگاه کند انگار از چشمهايش فر.ا.ر.ي بود..به من نگاه کرد که با سر.د.ر.گم.ي انها را نگاه ميکردم.چند قدم عقب رفتم و خواستم بروم داخل شايد بودن من برايشان ب.د بود ولي ادرین سرش را به علامت نه بالا تکان داد
دختر چرخيد به سمت من و گفت:اين کيه ادرین؟ز.ن.ت.ه؟دو.ست دختر.ته؟کي.ت.ه؟
ادرین حرفي نزد و به کفشهايش خيره بود دختر به من نزديک شد ..دس.ت روي شانه ام گذاشت و در چشمانم خ.ي.ره شد و گفت:تو کي هستي؟
نميدونستم چی بايد بگم شايد ادرین دلش نخواد اون دختر بدونه وگرنه ميگفت.
نگاهي به ادرین انداختم او باچ.ش.م.ه.ا.ي.ش گفت:بگو...
به دختر نگاهي کردم و با من من گفتم:ما باهم نا.م.ز.د.ي.م.
دختره انگار منتظره هر چيزي غير از اين بود چون رنگ کرم صورتش به سفيد گ.چ.ی تبدیل شد..چرخيد به سمت ادرین و جلو رفت .. و گفت:ادرین نام.زد.ت.ه؟
ادرین سر بلند کرد و گفت:اره مشکليه؟
دختر چرخيد به سمت من و به ادرین گفت:م.ن.و به اين تر.ج.ي.ح داري؟
ادرین واقعا ع.ص.ب.ا.ن.ي شده بود ميدونستم به خاطر دفاع از من نبود ولي براي اينکه ل.ج دختره رو در بياره گفت:چيه تو از اون بهتره....اصلا تو چي.زي نداري غير از د.ر.و.غ و ت.ه.م.ت..ادرین همونطور که به سمت من ميمود گفت:و همينطور خود ز.ش.ت.ی.
دختره کم مونده ج.ي.غ بکشد و خودش را روي زمين بيندازد ادرین نبايد با دختره اينگونه حرف ميزد...دختر ز.ج.ه ز.ن.ا.ن گفت:من که همه چيو بهت گفتم...چرا اينجوري ميکني.
ادرین قدم هايي که امده بود را برگشت و مقابل کلرا ايستاد و گفت:مطمئني خودت گفتي؟من که يادم نمياد..خودم فهميدم....کلرا خانم...تموم شد.
کلرا د.ا.د زد:ميخواي بگي اونو دو.ست داري؟
ادرین به سمت من اومد دس.ت.ش.و دور باز.و.م ح.ل.ق.ه کرد ميشد گفت اولين ت.م.ا.س.ي که ما با هم دا.ش.تي.م...
سرخ شده بودم
ولی حس خيلي ب.د.ي هم نبود...ادرین گفت:دو.سش دارم!عاش.ق.شم..(گفتید کلرا یا کارا با این صحنه م.و.ا.ج.ه شن منم اول داستان کلرا رو سو.ز.و.ن.د.م😐💔)
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
39 لایک
اجی جون اگه زحمتی نیست میشهتوی کامنتا پارد ۲۵رو برام بنویسی
سلام اجی ببخشید 26پارت کجاست
پارت 25 کجاست ؟
منم پارت ۲۵ رو ندیدم
لیانا ادبی ننویس لطفا ببین بار چندم میگمممممممممم،..... 😂😂😂😂
خیلی خیلی خوب بود
عالیییییییییی♥
چرا چرا پارت نمی آید
امده
نشسته ام به تستچی نگاه میکنم تا اجی جان پارت بده
الان میزارم
بعدی
ساعت ۸ میزارم
منم منتشرش میکنم
من گذاشتم منتشر نمیسه😑🖤
ناراحت نباش اجی خودم برسیش کردم با ۲ تا اکانت فقط یه نفر دیگه باید برسی کنه❣
چی رو بررسی کردی اجی؟
یکی از تستاتو
رفتم تو برسی به شکل عجیبی اسم تست تو رو دیدم (البته رمانت نه )
کدوم؟ اسمش چی بود؟
اجی چجوری ناظر شدی؟ باید سه ماه از عضویت بگذره
اجی پارت بعد رو بزار دیگهه🥺🥺💕💕
با اکانت قبلیم اجی برسی میکنم
اها.
اجی یدونه نگاه میکنی ببینی داستانم هست یا نه؟ اخه نمیفهمم چرا تو صف بررسی نیست
اره اجی نگاه کردم بود منتشر شد
یعنی نه اینکه منتشر بشه ها من با ۲ تا اکانت برسی کردم ۲ نفر دیگه هم بکنن منتشره
عه چه خوب ولی عاجیم که ناظره میگه اصلا تو صف بررسی نیست
اخه اجی باید دقیقا همون ساعتی که گذاشتی یا ۲۶ دقیقه یا یه ساعت تو صف بری بعد اون نیست
اها
الان پارت 13 و 14 رو یکجا میزارم