عاشق هیترم شدم pt2

جانکوک:سر میز صبحانه چیزی به بقیه اعضا نگفتم میدونستم که جیمین حتا اگر خیلی هم عاشق شده باشه قرار نیست که دوباره بتونه اون ارمی رو ببینه.جیمین:همه با ارامش داشتن صبحانه میخوردن ولی من همچنان به فکرش بودم با اینکه حتا درست صورتشم را ببینم اما همان هم من را به خود جلب کرد ولی میدانم که باید از فکرش بیرون بیام ولی می دونم هرچی هم باشه نمیتونم دوباره اونو ببینم.

تهونگ پاشد تا میز رو جم کنه بقیه هم اماده شدن تا به فن ساین بریم. *تو ماشین* شوگا: هی جیمین چی شده امروز همش تو خودتی چیزی شده ؟ جیمین: اوه.. چیزه.. نه فقط یه زره سرم درد میکنه.شوگا: اها اوک . شوگا توی ذهنش گفت:رسیدیم به محل فن ساین با دیدن جمیعت ارمی ها خیلی خوش حال بودم ولی دلم پیش جیمین بود به نظر نمی اومد فقط یه سر درد باشه.

جیمین:نشستیم روی صندلی هامون از سمت راست به چپ به ترتیب(نامجون.جین.شوگا.تهونگ.جی هوپ.جانکوک.جیمین) نشستیم ارمی ها هم از سمت راست به چپ میومدن و امزاشون رو میگرفتن.

نشته بودم تقریبا 3 دقیقه گذشته بود ولی انگار به 50 ارمی امزا دادم و حرف زدم کم کم داشت حوصلم سر میرفت تا اینکه....

یه دفه تو وستایه صف اونو دیدم یعنی خودشه؟

خیلی زیبا به نظر میاد با کلی انرژی با همه ارمی یا حرف زدم و امزا دادم تا که نوبت به اون رسید.....

رسید به نامجون و گفت: چقدر زشتی اصلا ازت خوشم نمیاد و رد شد

رسید به جین و گفت : تو خیلی کند زهنی و رد شداز شوگام رد شد.....از تهونگم رد شد....از جی هوپ و جانکوکم رد شد تا رسید به من......

از تو...از تو امضا میخوام . (راستی دوستان الان فهمیدم که تا الان امضا رو امزا می نوشتم🤦‍♀️