
اینم از فصل دوممم:/ هر فصل اسم داستان عوض میشه حیحی
از زبان کوک:توی خونه بودم... حوصلم خیلی سر رفته بود... تقریباً یک ماهی میشه که جینسو رو ندیدم و به شدت دلم براش تنگ شد...گوشیم زنگ خورد اما حتی یک نگاه هم بهش ننداختم...حوصلم خیلی سر رفته بود و خیلی خسته بودم... نمیدونستم چیکار کنم...یهو زنگ ایفون خورد...بازم نرفتم ببینم که کیه...بعدش متوجه شدم یکی داره با پاهاش میزنه به در خونه...عصبانی شدم و رفتم درو باز کردم خواستم داد بزنم که دیدم جینسو پشت در وایساده و پوکر منو نگاه میکنه +چه عجب درو باز کردی...زنگ میزنم جواب نمیدی زنگ ایفون رو میزنم جواب نمیدی...حتما باید با پا بکوبونم به در:/ -ج...جینسووو برگشتی...سریع پریدم بغلش و لب زدم:خیلی دلم برات تنگ شد...لبخندی زد و گفت: منم همینطور ولی متاسفانه پاهام دارن کنده میشن -اووو ببخشید بیا داخل
+واوو چه خونه ی قشنگی داری -حیح مرسی راستی حال خاله ات خوب شد؟؟...دیدم جینسو پوکر داره نگاهم میکنه -چیهه +بنظرت اگر خوب نمیشد میومدم:/ -اینم حرفیه خب تو گشنت نیست؟؟ +خب صبحانه هیچی نخوردم سریع از خونه زدم بیرون از بوسان برگشتم اینجا پس باید بگم مثل چی گشنگه و بعد هم لبخند زد -خب پس بیا بریم غذا درست کنیم و لبخند خرگوشی زدم و رفتیم وارد اشپزخونه -خب چی دوست داری؟؟ +هوممم خرچنگ -اوک وایسا الان در میارم +ببینم توی اشپزی کارت خوبه دیگه نه؟؟ -میخواستی بد باشه؟؟ +بهت اعتمادی نیست...راستی چرا توی یخچالت انقدر شیر موز هست؟؟ -چون نامزدم هستن و لبخند دندون نمایی زدم +واقعا اعتمادی به تو نیست...جینسو منو نشوند سر میز و یک شیرموز بهم داد و خودش شروع کرد به درست کردن خرچنگ...هر چقدر اسرار کردم بزاره کمک کنم در جواب میگفت بزرگ ترین کمکت اینکه بشینی نگاه کنی...دختره کیوتی بود...البته یکم سرد بود ولی بازم دوستداشتنی ئه...توی افکار خودم بودم که جیغ جینسو رفت توی هوا -چی شده چرا جیغ میزنییی خیلی پوکر مانند جواب داد +اب جوش ریخت روی دستم م بعدش هم لبخند زد...دهنم وا موند...اصلا براش مهم نبود...انگار نه انگار اب جوش ریخت روش...این دیگه کیه یا خدا...
-جینسو تو همین الان اب جوش ریخت روی دستت بعد هیچ واکنش خاصی جز جیغ نشون ندادی؟؟ +اره خب مگه چیه...فقط اب جوش بودا بعدشم من عادت کردم تاحالا زیاد اب جوش ریخت روی دستم نگران نباش...و بعد لبخند زد...خدایا این دیگه کی بود...بالاخره خرچنگ درست شد...شروع کردیم به خوردن...اولین قاشق رو که خوردم دهنم وا موند...اینو جینسو درست کرده؟؟ -یا جینسو چطور انقدر غذاهات خوشمزه هستن و بعد چشمام رو بستم و از غذا لذت بردم چقدر خوشمزه بود +نوش جونت و بعد هم یک لبخندی زد...منم یک لبخندی زدم و شروع کردم به خوردن...بالاخره غذا هم تمام شد...از جینسو تشکر کردم و باهو ظرف هارو شستیم...+ایح خب من دیگه باید برم -کجااا +باید برم دوستمو ببینم خب -سوکی؟؟ +اونو زود تر از تو دیدم حالا با اجازه من رفتم -اوک اوک خدافظ...

از زبان جینسو:به جیهو زنگ زدم(+جینسو &جیهو)+سلاممم &اهه جینسو چطوریی +ببین من الان کافه ی مون بیول(به معنی ماه و ستاره)هستم توهم زود باش بیا &هعی تو کی برگشتی؟؟ +امروز دیگه & اوک پس بزار به خواهرم بگم و بیام +اوک منتظرتم...از زبان جیهو:یک ماه پیش مادرم رگ خودشو زده بود ولی خداراشکر حالش خوب شد و خوشبختانه از اون ع...وضی هیچ خبری نبود...بهتر اصلا بره به ج..ه..ن..م...به سمت کمدم رفتم تا اماده بشم...یک بلوز سفید با یک شلوارک جین پوشیدم و روی بلوزم یک مانتو صورتی پوشیدم...از خونه زدم بیرون و رفتم به کافه ی مون بیول...
داشتم دنبال جینسو میگشتم که دیدم بلند شده داره دستشو تکون میده...رفتم سمتش...&وای جینسو... پریدم بغلش +جیهوو چطوری خوبی &دلم برات تنگ شده بود دختر حال خالت چطوره +منم دلم برات تنگ شده بود...خوبه خوبه اصلا از خوبم خوب تره...لبخندی زد و نشستیم روی میز...از زبون جینسو:داشتیم حرف میزنیم که گارسون امد سفارش هارو بگیره #ببخشید چی میل دارید &یک نسکافه لطفا #یک نسکافه شما چی؟؟ +یک اسپرسو #چشم الان براتون میاریم...غرق حرف زدن با جیهو بودم...داشتم اسپرسو میخوردم و با جیهو حرف میزدم... دیگه تصمیم گرفتیم بریم خونه...توی راه خونه خیلی خوش گزشت بهمون خیلی خندیدیم...داشتیم همینجوری راه میرفتیم که دیدم بی تی اس اون طرف خیابون هستن...یهو دیدم همشون داد زدن مراقب باشید...به پشت سرم نگاه کردم یک مردی با چاقو پشت سرمون بود...سریع قبل از اینکه به یکیمون چاقو بزنه دستش رو گرفتم و پیچش دادم...بعدش هم با پاهام محکم زدم توی دلش و پرت شد اون طرف...جیهو خیلی ترسیده بود...+چیزی نیست جیهو تمام شد تمام شد...یهو اعضا امدن سمتمون...نامجون:حالتون خوبه جی هوپ:صدمه ندیدین تهیونگ:وای جینسو چه حرکت باحالی زدی جیمین:ببینم حالتون خوبه؟؟ +اااا ما حالمون خوبه... با اجازه ما بریم...تعظیمی کردیم و راه افتادیم &وای جینسو تو فرشته ی نجاتی چیزی هستی چقدر اوت حرکت خفن بود...لبخندی زدم و غرق حرف زدن شدیم که...
حیحیحیحی تو خماری بمونید😐💔 امیدوارم خوشتون بیاد و لذت ببرین 🤍❤️
مرگ بر اسلاید اضافه:/
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی بود 💜💜 امیدوارم تو امتحانت موفق باشی✊✊✊✊فایتینگ✊✊✊👊 منم این هفته امتحان جامع دارم کلی باید درسس بخونممم 😐😐😑😐
وای مثل همیشه عالی بود🤩
پارت بعد رو بزار لطفا🙂
فعلا امتحان زیاد دارم...هفته ی دیگه امتحانی ندارم بعد از اون میام یک عالمه پارت میزارم😃✨
باشه مرسی😊❤
خیلی خ*ی بیش*ور اون یکی رو زود تر بزار
خودمو حسابی کنترل کردم اما میدونم امتحان های خ* نمیزارم بنویسی
او مای گاد 😐😂