باکوگو و شما

شما میرید تو کلاس که ایزوا میگه :( اقا جون من حال ندارم حرف های ایزوا بنویسم همون چیز هایی که در انیمه میگه و میگه فردا مسابقه داریم ) بچه ها : نه تر خدا ایزوا : اره اره یاه یاه شما : راستی باکوگو یادم میاد گفتی شکستم میدی امروز وقتشه

شما : البته منم کم نمیارم باکوگو : شینههههههه شما :😑(پوکر فیس ) شما قرار شد برید یه مهمونی و بچه ها هم خبر نداشتن شما یه دامن سیاه که تور هم روش داره و و یه نیم تنه راه و با موهای بلند و با یه کفش بلند سفید که با مو ها تون هم رنگ بچه ها هم داشتن میرفتند بیرون ساحل و شما یه ضره قیافتون کیوت تره قشنگ تره که ممکنه نشناستون

بچه ها داشتن میرفتن که شما رو دیدن ولی نشناختنتون و پسرا با یه اهنگ خارجی باحال که توی ذهنشان داشتن به شما نگاه میکردند و شما دیدید مینتا و کامیناری دارن دنبال تون میان شما : مینتا کامیناری چرا این جوری منو نگاه میکنید: همه بچه ها تعجب کردن که اسم شون را از کجا میدونید کریشیما : تو کی هستی اسم ما رو از کجا میدونی شما : منم سورا پسرا تا ۱ متر ذهنشان باز موند ( البته به جز باکوگو )

شما : اگه بخواهید دوستام گفتن هر چند تا دو تا تو بخوای میتونی بیاری بچه ها: هوراااا ( رسیدید به اونجا ) و بچه ها ایشون بریده بود ( به جز مومن و باکوگو ) با کوگو که سرش تو لاک خودش بود مومو هم که کلی از این چیز ها دیده بود

من خیلی بدم جاهایی حساسشو برای پارت بعد میزارم یاه یاه عزیزانم تو خماری بمانید

تا پارت بعد جانه پشت صحنه :: جانه