#بجنگ_برای_ارزوت❤(پارت8)

ا/ت گفت: اح دیگه حوصله کل کل و بحث ندارم میای بکپی یا ن عه فیلیکس با تعجیب گفت : عه وا ؟! چیشد چرا یهو اینجوری شد بعد یهو همه زدن زیر خنده و جای رخته خوابارو پهن کردن داخل اتاق ا/ت بودن که هیونجین گفت: حالا چجوری بخوابیم بعد

ا/ت گفت: مثل ادم پسرا پایین دخترا رو تخت هیونجون گفت: عه خوباش واس شما بداش واس ما ؟ بعد ا/ت گفت: باش میخوای پسرا بالا دخترا پایین ؟ هیونجین گفت: ن بابا شوخی کردم بگیر بکپ فردا باس بری سره کار خواب میمونی ا/ت گفت: باش تو هم بخواب شبت خوش :) خوابای خوب خوب ببینی :) (ادمین : ا/ت کلک منظورت از خوابای خوب خوب این بود که خواب تو رو ببینه شیطون کور خوندی نمیزارم اینجوری شه دیگه نپرم وسط داستن بقیش 😆😁) هیونجینو فیلیکسو جنیم گفتن : همیچنین :) گرفتن خوابیدن :)

روز بعد:) فلش بک *ا/ت بلند شدم یهو دیدم خواب نموندم ساعت و نگاه گردم دیدم ساعت ۸ صبحه گفتم خوبه تا صبحونرو درست کنمو حاضر شم میشه ۹ نیم به همه کارام میرسم از اتاق امدم بیرون دیدم جنی و هیونجین بیدار شدن رفتم صبح بخر گفتم و رفتم تو دسشویی مسواکم و زدم و امدم بیرون که فیلیکسم بیدار شد امد بیرون گفت : صبح بخیر به صورت خابالود پایان فلش بک * فیلیکس رفت مسواکشو زد ا/ت و جنیم ظرفارو اماده میکردن هیونجینم داشت ملافه های خوابو مرتب میکرد

بعد ا/ت و جنی صبحونرو اماده کردن و بچه ها رو صدا کردن همه سر سفره نشستن و تشکر بابت غذا کردن و شروع کردن به خوردن ا/ت تند تند لغمه میگرفت میکر تو دهنش یکی دسته راست یکی دست چپ لغمه دستش بود که جنی گفت : چه خبرته دختر اروم بخور کسی که نیوفتاده دنبالت ا/ت گفت : اتفاقا باید سریع تر بخورم چون اگر دیر برسم سر کار اون دختره پدرمه و در میاره :) لغمه اخرو کرد تو دهنش گفت من سیر شدم ممنونم من برم حاضر شم :) ا/ت رفت اماده شد فلش بک ذهن فیلیکس * وای مگه اون دختره لعنی چیکارش کرده اینو ولی حولحولی خوردنش خیلی کیوته فقط نپره تو گلوش ایش عه باس برم کمپانی بگم صاحاب کارشو عوض کنن این چه وعضشه که یهو ..... ادامه دارد :)

لطفااا حمایت کنید 🙏🙏🙏🙏 امیدوارم خوشتون اومده باشه پارت بعد رو میزارم فقط یه لطفی کن لایک و فالو کن مرسییییی😘😘😘🥰🥰😍😍😍

لطفااا حمایت کنید 🙏🙏🙏🙏 امیدوارم خوشتون اومده باشه پارت بعد رو میزارم فقط یه لطفی کن لایک و فالو کن مرسییییی😘😘😘🥰🥰😍😍😍