11 اسلاید صحیح/غلط توسط: ◇Mika◇ انتشار: 3 سال پیش 115 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلوم خوشگلا خوبین میدونم چند هفته گذشته بخودا دلم میخواد زود بزارم مگه امتحان پودمانی هام تموم میشع 😭🥺خلاصه که این قسمت ببینید دوست دارم 💜🥺💕😘
صبح زود
بیدار شدی و یهو جیغ زدی از قورباغه ما رشد کرده بود
هوپی:: یاااا چی شد کی کیو کشته ..باز دوبار هویلا رو باید بندازم تو چاه روشنایی..کلید...کلید.
ا/ت:: تویی ..اوف..چرا توتت رو ..تخته.مننی ..رشد کردی😐💥..
هوپی:: دیشب یادت نیست انگار خواب بد دیدی اومده بودم ارومت کنم چی شده بود میتونی حرف بزنی ..انقدر نریز تو خودت .. ااا من رشد کردم هوم ..طلسم عجیب من . بلاخره سفر دلت برای یکی باز کردی
ا/ت:: خو.اخه چه جوری بگم.. اینجا به خونه من خیلی خیلی خیلی دوره
و خوب من فقط مامانم تنها کسی که دارم.. بقیه خانواده ام.. مردن..
هوپی:: اوه..متاسفم..چه جوری رفتن . ا/ت:: زلزله بلای طبیعی جونشون گرفت..همه میگن سرنوشت بود تقدیر اینه و واقعا چیز مسخره ای . بعلت میکنه هوپی:: تو ادم قوی هستی .. آدمها تا زنده ان باید قدر هم بدونن و محبت کن
قدر داشته هارو باید دونست ..خوبه اون پیل سیاه قلبتو ریختی بیرون
..میدونی اگه بارون می باره بزار بباره اروم میشی ☺️✨
ا/ت:: مرسی .. خوب درمورد این طلسمت میگم کسی هست که درمورد این طلسم اینا سر رشته ای داشته باشه ..هوم تف ..شخصیت های فرعی یاادم رفته 😐💔.
هوپی :: خوب ی نفر هست ولی نمی دونم از سفر برگشته یا نه ..ولی بریم بهش سر بزنیم تنها کسی که توی اینجا مونده
ا/ت:: اون کیه 😶؟
هوپی:: خوب میریم میبینی البته بگم درصد زیادی پیش فعالی داره 😐😅.
توی جنگل و ی کلبه چوبی رنگ ابی نیلی روبه رو میشین در میزنه .ا/ت:: فکرکنم نیستش .(چرا هسته وایسا 😌) هوپی:: امم داره می رسه.از بالا دیدی ی نفر با جارو دار پرواز میکنه اون شخص تور که دید خر ذوق شد و سریع از جارو پرید پاییناستلا :: اوو تو ا/ت ..خیلی خوش حالم دو..بار دیدم..چیز یعنی ناجی بزرگ دیدم ..خوب شد برگشتم ..اوه قربان... شما طلسم شد وای ..وای خیلی بده.ا/ت:: سلام . شما اسم منو از کجا میدونید ؟. هوپی:: استلا نفس عمیق بکش دختر .
.تو ذهنت:: استلا ..ولی تو داستان نبود حتی اگه اسم شخصیت های فرعی داستان یادم بر ولی میدونم دخالت خاصی نداشتن حس میکنم این زن شباهت زیاد با مینا و ماریا اینا داره. من :: یعنی فهمیده ..ام خوب بهتر بیان تو استلا:: اهوم .. چایی میخورین.. میگم چه جوری طسم شدین ؟
هوپی:: ی ساقه خورد و دود گرفته همجا و من این شدم ... و خوب یکی هم میخواست بزور کیس بگیره .
استلا:: وات دا...😐 اهم اها هههه
خو زروی که کار نمی کنه خواهر 😂💞. ا/ت:: هی خو من هل شده بودم .. تو میگی چی کار کنیم استالا :: اول ازهمه اون نقشه ای که ریختین خوبه باید با همین مدل کنار بیاین و قبول کننن و دوم عشق حقیقی 😐💞نه زوری .و اینکه شاید تونستم با چندتا معجون اقلا قدرت برگردونم
ا/ت::😐😂💔 حالا این دفعه بود
..خوب پس قربان باید جادوگر اعظم بیاد قصر پیش ما .
هوپی:: اره چون من با این بدن راحت نیستم ...بزنیم بریم تا شب نشده .
در تاریکی جنگل موجودی ناشناخته که خود ادمین ازش متنفر به اسم هیولا سیاه ها :: پس به قولش عمل کرد و شاهزاده طلسم شده هه ..هوم عالی شد زمان بر سه همجا ماله ما میشه ..کار احمقانه ای نکنید تو قصر
استلا:: او وای تعییر دادین اوم هنور ولی درست نشده ها بزار چندتا جزئیات بزارم ..دادا بفرما عالی شد .
ا/ت:: اون گلا های نور نیست ..خوبه 🥺✨... قربان واسه تبلیغ شهر چی کار باید کنیم .
هوپی:: به نظرم میتونیم از این های ارتباطی از سرزمین ماه کمک بخوایم و دراورز رو باید درست کنیم.
استلا:: پس بزن بریم پیشه دروازه😉 . توی ذهن استلا:یعنی طلسم باطل میشه ..خیلی داره سریع پیش میره ..امیداورم دم دروازه کسی نباشه . جی هوپ ما میخواست قدم بزنه ولی نمی تونست به دلیلی که خودتون میدونید . هوپی:: اااا راه رفتن سخته شده . ا/ت:: ام باید بعضی وقت ها قربان بپرید تا راحت باشید .هوپی:: این طوری ..اا. ا/ت:: قربان مراقب باشینن.ا/ت:: دسته منو بگیرین . هوپی خواست بگیره اما منصرف شد ولی تو دستشو گرفتی . تو فکر بچه این طوری بود :: دستام کلش چندش اوره ..چرا اون این چندشش نمیشه...واقعا ممکن اون امید من..باشه .(دادش تو خود امید ی ملت نه ی جهانی ✨😐 کوچیک نکن خودتو )
ا/ت:: قربان .شما خود واقعیتون درون این جسمه اون باید نشون بدین
.ا/ت:: اعتماد بنفستون کجا رفته اگه دوبار به خودتون بگین فلان اینا کیس زورکی دوبار میزنم 😐👾
هوپی:: 😐😂 باشه باشه.خلاصه رسیدین . هوپی:: باید گل های نور بالای این قعله دروازه ای بزار یم و دم در هم تابلو خوش امد گویی . تو دست میزاری روی جای دست که روی دروازه گذاشته ان و دورش حالت خورشید داره
ا/ت:: جای دسته کی .هنوز گرم جاش.
هوپی:: ام اون جای دست من برای وقتی بود که میخواستم امنیت اینجارو حفظ کنم از دست کسی.
ا/ت:: از کی . هوپی نگاه به دور ور میندازه و:: کسی های که امید از ادم می گیرن . توی بوته ها سایه :: اهوم درست گفت هه اون دختر ناجی همون که باید بگیریمش و بدیم بهش ..چرا نمی زاری الان بگیریمش رئیس . رئیس:: هنو موقعه اش نشده .سایه:: اما اون قورباغه قدرتی نداره الا بهترین موقعه اس ...من میرم می گیرمش .
استلا:: خوب این از رنگ ها دکور و گلا . هوپی:: ممنونم کمک میکنی به ما . استلا:: خواهش میکنم داش کاری نکردم که . نردبان برداشتی و رفتی بالا گلا هارو گذاشتی توی جاشون استلا هم داشت رنگ طلایی میزد به دیوار هوپی هم ازاون داشت گلا هارو میزاشت .
احساس کردی اون ور موجود سیاهی دیدی
برگشتی و ادامه دادی سایه اومد نزدیک نردبان و تکون داد که تو بخوری زمین این طوری شد تو هوا بودی گه هوپی خوشگله کیوت جیگر ما هم با ی جهش پرید تور گرفت
هوپی:: انگار که یکی از قسط میخواست توی بخوری زمین ..هم هنوز هستن ..استلا می تونی چند تاگل نور بزاری این سمت
تو همین جوری تو بعلش بودی
تو فکر بود:: چرا واقعا این سرنوشتش باید باشه اخه شاهزده خانمی نداشت تو قصه همه ازش فراری بودن ..هم ادم به این خوبی چرا حقش این شد .
ا/ت:: ممنون قربان.. هوپی:: حواست باشه ..خطر ممکن بیاد و فکر کنم فهمیده باشم کاره کیا میتون باشه
بهتررر که اونا حواسشون باشه درسته این مدلی شدم ولی فکرنکن از این کار زیر ابی برن بعداز این که دور اون منطقه گل گذاشتین و رفتین سایه:: اا نزدیک بود بگیرمش لو رفتم. رئیس ::بهت گفتم که موقع اش برسه .. هوم امشب می ریم ناجی میگریم هنوز اونجا حسگر امنیت نداره . سایه:: عالیه . میرسین به قصر هنوز قیافه جی هوپ ما اخمو . ا/ت:: هنوز اعصبانی چزا خو اون نمی تونن کار کننن . جی هوپ:: میتون من قدرتی ندارم .. اونا افسردگی به ادم میدن ..می تونن ادم هارو بکشن بدون هیچ دستی توش باشه ... من فقط ی کلید دارم اونم چاه روشنی با قدرتم باز میشه ..اگه بخوان درد سر درست کنن برای مهمونی خیلی بد میشه ..هنو نمی دونم این طلسم چه جوری باطل میشه شبا ادم روز ها قورباغ تازه به قد اصلیم برگشتم انگار میخواد غول کنه منو . تو یکی از گل برگ های گل رنگا رنگ که مزه اب نبات داشت برداشتی و روی لب بچه گذاشتی .
ا/ت:: چه قورباعه باشی چه نباشی منو قبولت دارم من جادو دارم پس میتونم از همه مراقبت کنم حتی تو بالاخر اون طلسم باطل میکنم نگران نباش ی ابنبات بخور شکر خونت بالا بره . هوپی همین جوری داشت تورو نگاه میکرد انگار تو امیدش بودی
دست و میگرهو:: پس تو چی .
ا/ت:: هوم بیخیال خودت بمب امیدی ها...به قول یکی فقط شنا شنا شنا کن حالا برو استراحت کن که فردا باید کار های تبلیغ انجام بدیم.
نصف شب
رئیس :: اهوم..امشب دختر رو توحیلت میدین ..نگران نباش میدونم ..اگه موفق نشدیم واسه مهمونی نقش میکشیم میدونی که نصف افرادم توی چاه نور زندانی ان .. خوب بچه ها اماده این حالا.
توی اتاق هوپی :: اون واقعا براش مهم ام هه..خوابم نمیاد اا ...ها دوبار انسان شدم...اقا شب کاری باید کنم ..چه فایده وقتی اون منو ببین شکل همون قورباعه میشم ... اون موجود های کثیف معامله کرد اونا جادو قویه ندارن که منو طلسم کنن. پس کسی دیگه ای واسطه شده
...اون ه اگه معامله کردن ...ا/ت.
در اون سمت
سیاهی اروم اروم وارد اتاق ا/ت میشه اون دخترک زنده میخوا ن پس کافی دست به صورت دخترک بزنن ...😈
هوپی میخواد از راه رو بگذر که استلا ما دستشو میگره هوپی:: الان وقتش نیست ..ا/ت تو خطره استلا::: قربان اونا اومدن ..شما هنوز قدرت ندارین یعنی قفله ..این معجون بخورین که فکرکنن باطل شده . هوپی:: ممنونم استلا .
میر تو اتاقت هوپی::دست بهش بزنی میکشمتون .
موجود :: چی ...او واقعا ..تو نمی تونی جلو این اتفاق بگیری میدونی که ضرب بدی قبلا بهت زدم که دیگه برنمی گرده هه دیگه دیر شده .
هوپی:: لع.نتی . نور میزنه ولی این نور فیک و معلوم نیست تا کی اثر داره . رئیس:: چی باطل شده.. دختر پاشو . دخترک قهرمان ما پا میشه اما صورتش پر عم اروم اروم قدم میزنه دم پنجره می رسه در باز میکنه و روبه جی هوپ :: ببخشید ولی من نمی خوامزندگی کنم ..
هوپی:: دست زدین بهش . اعصبانی میشه شمشیر شو بر میدار روی شمشیر دست میکشه به لطف استلا واقعا جارو موقعت قوی بود سریع یکی از افراد اون میکشه . به دخترک ما دستور میده که بپره نور شدید ایجاد میشه دوسه نفر از دشمن ها زخمی میشن پس اون موجود بهشون میگه فرار کنیم کارشو انجام دادیم. اونا که میرن دخترک ما میخواد خودشو پرت کنه پایین که جلو میگیره . ا/ت:: ولم کن ..من نتونستم کاری کنم ..پس باید برم
جی هوپ داد میزن:: اگه نشده نباید که بخوای بمیری ...پس منو یادت هست ..اگه هزاربار نشد دوبار تلاش میکنیم ..نگاه کن تونستی شب هارو باطل کنی یعنی نصفشو . ا/ت:: چه فایده😭. میخواستی ازاد شی .جی هوپ:: به خودت بیا ...اروم باشه ..انقدر تکون نخور ...برای امنیت خودت اینکار میکنم .دست هاتو بست به کنار تخت که در نری . استلا میاد پیشون
استلا:: او نه ...😥 تقصیر من بود...میشه درستش کرد اگه بتونیم شادش کنیم . ا/ت :: بزارین برمم.
هوپی:: نخیرررر حال من امید تو میشم . ی گل برگ گل میکن و میزار تو دهنت همون مزه آبنبات گذاشت .
هوپی:: باید مراقب جی هوپ خونت باشی😉.(میدونم خیلی نمکم یاع یاع یاع 😂💜)
دخترک نگاش کرد طوری بود که انگار ی جرقه کوچلو خورد و اروم گرفت و خوابید . هوپی نگا به خودش کرد که دوبار قورباغه شده بود ولی نفهمید .
استلا:: قربان ..حالا میخواین چی کار کنید . هوپی:: به قول خودش چه با این شکل و چه اون شکل قبولم دار درسته این سیاهی افتاد توش من میخوام با همین که هستم شادش کنم ..هم من و ا/ت نجات پیدا میکنیم من نباید نا امید میشدم به خاطر ا/ت دوبار سر عقل اومدم صبح شده بود
دخترک دید که دست پا هاش باز شده .. اروم بلند شد سردرد گرفته بود انگار خود واقعیش داشت میجنگید با بی هدفی میره پایین بوی شیرنی اومده بود ی نفر هم داشت ی شعر ادبی میخوند .. یکی دیگه هم میز می چید . استلا:: اوه ا/ت جونم بیدار شدی ..بیا اینجا صبحونه حاضر
نشسته بودی ونگا به چاقو کردی جی هوپ فهمیده بود اون برداشت .
جی هوپ:: خودم بهت صبحونه میدم ببین چه وافل های خوش مزه ای اینجاست اااا کن . ا/ت:: واسه این کار را زیادی بزرگم . هوپی :: کودک دورون داری که هواپیما دار میاد ای اورین . .چی شد خوش مزه اس چشات اکلیلی شده . ا/ت ما ی مقدار رنگ خودشو گرفته بود ولی مقاومت کرده بود. هوپی:: حالا که دختر خوبی هستی میخوام ی چی نشونت بدم. بلند میشه میرین بیرون قصر. هوپی ::خوب الان اون رنگین کمون خوشگل اومده ..پر رو کولم که میخوام از نزدیک لمسش کنی. ا/ت ::چی 😐. هوپی:: همین که گفتم زود باشه الان میره . ا/ت:: باشه ..چه فاید داره اخه . هوپی:: محکم منو بگیر ..واسه روحیه هنریت خیلی خوبه. چنان پرید که تو فقط اون رنگین کمون از فاصله کم دیدی دوبار پرید این دفعه با دقت نگا کردی و رنگ که دوست داشتی لمس کرد اون وقت همه وجودت رنگ گرفت و کارای که با هوپی ما انجام دادی یادت اومد هدفت و کسی که بعد این داستان منتظرت و برات مهم دیگه هیچ هنر رنگ برای تو جادو بود هوپی فهمید ی دفعه کمرت گرفت چهره تو دید هوپی؛::: می دونستم رنگین کمون کمک میکنه ✨✨. ا/ت:: تو کمک کرد...تو نور برگشته بهم دادی..ما رو هوایم وای وای 😐 . و باهم دیگه سقوط نسبتا بعدی داشتین . رفتین تو دوشک نرمی که استلا از قبل گذاشته بود دوتا تون که اون رو بودین باهم دیگه خندیدین و تو برای تشکر پیشونی بوسیدی . ا/ت:: ممنونم . هوپی:: من باید تشکرکنم 😂 نشون گیریت اشتباه بود ها قبلا یجا دیگه رو میخواستی طلسم باطل شه . ا/ت::قرباااااان . افتادی دنبالش . استلا ی نور طلایی دید که از هوپی ما اومد بیرون استلا:: وای 🥺 کم کم داره برمی گرد . اون دختر همه مارو نجات میده از این داستان ناجی خوبی انتخاب کردم .هوپی:: هه نتونستی منو بگیری .. خوب حالا که خدارشکر حالت خوبه ..بیا تبلیع اینارو درست کنیدم .ا/ت: : اهوم اره وایسا از یکی میخوام کمک بگیرم . هوپی:: از کی . همونی که براش گل نور فرستادی تا مردمش سالم بمونن
امیداورم خوشتون اومده باشه قند عسل ها کامنت یادتون نره بخودا انقدر حال میکنم 🥺💥💥😐راستی ی اسپویل کوچلو دارم اینجا خودم نقاشی کشیدم بالاخره باید از هنر مندی های ادمین ببینید دیگه 💕 اگه حدس زدین 🤭😐 حالا زیاد هم خفن نیست 😂💔فکرکنم سریع لو میره
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
تورووووو خداااااا پارت بعد رو بزار گیس هام سفید شد ریش در آوردم ۱۰ متر بزار پارت بعدی رو ععههههه
اجی گذاشتمش دیگه زیادی دیر گذاشتم میدونم 🪄😐
باخره اومد خدایا شکرت راستی منم پارت ۴ داستانم رو گذاشتم
بابا میدونم درس داریو نمیتونی پارت بعدو بزاری ولی مگه چندمی که امتحاناتت تمام نمیشن تو الان دوماهه داری میگی که امتحان داری
تو رو جدت پارتتت بعدووو بزاررر
عالیی❤️♥️
پارت بعدی زود بنویس ❤️♥️البته هرموقع که سرت خلوت بود
سلام کیوتم مرسییی🥺💕
شرمنده نمی تونم بزارم امتحان دی ماهم حضوری باید سگ بزنم😐💔🥲قول میدم بزارم
امیدوارم که امتحانت خوب بدی
هرموقع که امتحانات تموم شد بزار
عررررر بالاخرههههه اومد گیس هام سفید شد آجی
ترو خدااااا زود بده بیرون پارت ها تم زیاد باشه دیر تموم کن داستان رو
😂😐چه طوری اجی عام چشم اگه امتحان بزار 😐💔😂😂خودم نمی خوام تموم کنم داستان حالا حالا مونده قشنگم